«جهان‌صنعت» به بررسی بازار‌ها در سایه تحولات اخیر می‌پردازد؛

سایه جنگ بر سر سرمایه

گروه بورس
کدخبر: 539890
در روزهایی که تنش‌های منطقه‌ای بالا گرفته، بازار سرمایه ایران زیر سایه ابهام، بی‌اعتمادی و ریسک‌گریزی معامله‌گران، شاهد خروج پول حقیقی و حرکت سرمایه‌ها به سوی پناهگاه‌های کم‌ریسک شده است.
سایه جنگ بر سر سرمایه

جهان صنعت – صبحی خاکستری برای بازار شروع می‌شود؛ نه‌تنها به ‌خاطر رنگ تابلوی معاملات، بلکه به‌ دلیل سنگینی فضای خبری که این چند روزه همه را درگیر کرده است. تیترها درباره تنش نظامی، هشدارهای سیاسی، تحرکات مرزی و سکوت مقام‌های رسمی، تالار شیشه‌ای را به مکانی برای تصمیم‌های ناگهانی و نگاه‌های مردد تبدیل کرده است. سرمایه‌گذار حقیقی، با گوشی در یک دست و سامانه معاملات در دست دیگر، بین «فروش فوری» و «بمان و ببین» در رفت‌وآمد است.

درست در چنین لحظاتی است که ترس، قوی‌تر از تحلیل عمل می‌کند. شاخص‌ها با نوسان شدید واکنش نشان می‌دهند، پول‌های خرد از صنایع بزرگ خارج می‌شوند، نرخ ارز بالا می‌رود، تقاضا برای صندوق‌های درآمد ثابت افزایش می‌یابد و قیمت سکه در بازار فیزیکی از نیمروز عبور می‌کند. سرمایه‌گذاران در سکوت، ولی به‌ سرعت، مسیر دارایی‌های خود را تغییر می‌دهند؛ گویی سایه جنگ نه ‌فقط در مرزها، بلکه در سبد دارایی‌ها نیز در حال جابه‌جا شدن است.

آنچه در این میان بیشتر به چشم می‌آید، غیبت صداهای رسمی در روزهای پرصدای بازار است. نه سازمان بورس موضع روشنی می‌گیرد، نه بانک مرکزی سیگنالی برای آرامش بازار می‌فرستد. همه‌ چیز در ابهام است و بازار مثل هوا، سنگین و متراکم شده؛ جایی که سرمایه‌گذار نه برای سود که برای بقا معامله می‌کند. این گزارش روایتی است از واکنش بازار سرمایه ایران به روزهای نااطمینان؛ از شاخص‌هایی که به اخبار واکنش نشان می‌دهند تا پول‌هایی که به پناهگاه می‌گریزند و نهادهایی که همچنان نظاره‌گر باقی مانده‌اند.

واکنش شاخص‌ها به اخبار تنش

در فضای پرتنش هفته‌های اخیر، شاخص‌های اصلی بازار سرمایه ایران با نوسانات قابل توجهی همراه بوده‌اند. هرچند افت و خیز نماگرها امری همیشگی در بازار سهام به شمار می‌رود اما بررسی داده‌های روزانه شاخص کل و شاخص هم‌وزن در روزهایی که اخبار مربوط به درگیری‌های منطقه‌ای تشدید شده، نشان‌دهنده واکنشی فوری و همزمان با جو خبری است. در نخستین روزهایی که اخبار تهدیدات نظامی در رسانه‌ها برجسته شد، شاخص کل بورس با افتی چند هزار واحدی مواجه شد، در حالی که همزمان شاهد جابه‌جایی شدید پول از صنایع بزرگ به صندوق‌های کم‌ریسک بودیم. مقایسه عملکرد دو شاخص «کل» و «هم‌وزن» در این دوره، تصویر واضح‌تری از رفتار سرمایه‌گذاران ارائه می‌دهد. شاخص کل که بیشتر تحت‌ تاثیر نوسانات نمادهای بزرگ و دلاری است، در روزهای ابتدایی تنش با افت شدیدتری مواجه شد چراکه سهام شرکت‌های صادرات‌محور تحت فشار جو روانی قرار گرفتند اما شاخص هم‌وزن به دلیل ترکیب متفاوت و سهم بیشتر شرکت‌های کوچک‌تر، در برخی روزها عملکرد بهتری ثبت کرد؛ هرچند در نهایت فضای عمومی بازار از کاهش تمایل به ریسک حکایت داشت.

در همین حال، ارزش معاملات خرد نیز کاهش یافت؛ نشانه‌ای از افزایش تردید در تصمیم‌گیری معامله‌گران. رشد تقاضا برای واحدهای صندوق‌های درآمد ثابت و کاهش حجم معاملات در بازار اختیار فروش تبعی، به ‌نوعی تصویر احتیاط در رفتار معامله‌گران را تقویت کرده است. در مواردی حتی نمادهایی که پیش از آن روند مثبتی داشتند، صرفا به دلیل جو عمومی ناشی از اخبار تنش دچار اصلاح قیمتی شدند؛ امری که بار دیگر حساسیت بازار به فضای سیاسی و روانی را یادآور می‌شود.

اگرچه برخی کارشناسان معتقدند که بازار در مواجهه با تنش‌های منطقه‌ای از الگوی مشخصی پیروی نمی‌کند اما تجربه‌های گذشته نشان داده که در کوتاه‌مدت، شاخص‌ها معمولا بیش از آنکه به واقعیت اقتصادی واکنش نشان دهند، تحت‌ تاثیر انتظارات و فضای روانی قرار می‌گیرند. در همین چارچوب، شناسایی نقاط بازگشت روند یا بازتعریف مسیر سرمایه‌گذاری در چنین شرایطی، وابسته به نوع و زمان انتشار اخبار کلان و میزان قطعیت آنها خواهد بود.

خروج پول حقیقی از کدام صنایع؟

تصور کنید صبح یکشنبه است، ساعت هنوز به ۹ نرسیده اما تالار مجازی معاملات از پیام‌های هشدار و تحلیل‌های فوری پر شده است، خبرهایی از تحرکات نظامی در منطقه منتشر شده و رسانه‌ها تیترهایی با واژه‌های سنگین منتشر کرده‌اند. بازار هنوز باز نشده اما چت‌روم‌های بورسی داغ است. «فلزات رو بفروش، پالایشی‌ها سقوط می‌کنن»، «احتمال تحریم جدید زیاده»… این جمله‌ها پیش از باز شدن بازار دست‌به‌دست می‌شود.

با آغاز معاملات، واکنش‌ها شکل می‌گیرد. تابلوی گروه فلزات اساسی خیلی زود قرمز می‌شود. در همان دقایق ابتدایی، سرمایه‌گذاران حقیقی که معمولا با حساسیت بیشتری نسبت به اخبار واکنش نشان می‌دهند، فروش را آغاز می‌کنند. نمادهای پتروشیمی نیز صف‌های فروش کم‌عمقی را تجربه می‌کنند اما آنچه مشخص است، فشار پیوسته خروج پول از این گروه‌هاست. علت روشن است؛ ترس از ریسک‌های صادراتی، بیم از افزایش هزینه حمل‌ونقل و یادآوری تجربه‌های پیشین در زمان تحریم.

در آن ‌سوی بازار، در گروه‌های کوچک‌تر مثل زراعت و دارویی، نه فروش هیجانی شکل می‌گیرد و نه رشد جدی. انگار این نمادها فقط به ‌خاطر ماهیت داخلی‌شان، هنوز در منطقه خاکستری تصمیم‌گیری باقی مانده‌اند. معامله‌گران حقیقی تردید دارند، نمی‌خرند، اما فعلا هم نمی‌فروشند. در همین حال، نگاهی به تابلوی صندوق‌های درآمد ثابت و ‌ETFهای با درآمد تضمین‌شده، ماجرای دیگری را روایت می‌کند. حجم ورود پول به این نمادها به‌وضوح افزایش یافته است. پول‌هایی که تا هفته پیش در بازار فلزات و انرژی جریان داشت، حالا در سکوت و بدون هیجان، در حال پارک شدن در پناهگاه‌های امن است.

در پایان روز، سامانه‌های آماری خروج پول حقیقی را تایید می‌کنند. فلزات اساسی، پتروشیمی، خودرو و…  همگی با خالص خروج قابل ‌توجه همراه بودند. تحلیلگران باتجربه می‌دانند که این فقط یک اصلاح قیمتی نیست، بلکه سنجش دمای ترس در بازار است.

فردا چه می‌شود؟ بستگی دارد به اخبار بعدی، به تصمیم بانک مرکزی، به موضع سازمان بورس و… اما فعلا سرمایه‌گذار حقیقی، سکان دارایی خود را به سمت مناطق کم‌ریسک چرخانده و منتظر است؛ منتظر روشن شدن افق یا دست‌کم کم‌رنگ شدن سایه جنگ از بالای تابلوی معاملات.

بازار ارز پیش‌قراول انتظارات جنگی

در روزهایی که واژه «تنش» بار دیگر به واژگان خبری بازگشته، بازار ارز نخستین مکانی است که واکنش‌ها در آن شکل می‌گیرد و بلافاصله به دیگر بازارهای مالی ازجمله بورس سرریز می‌شود. رفتار نرخ دلار در بازار آزاد طی هفته‌های اخیر بار دیگر این واقعیت را اثبات کرده که بازار ارز در ایران نه‌تنها آینه‌ای از تحولات اقتصادی، بلکه پیش‌قراول انتظارات سیاسی و روانی نیز است. افزایش تدریجی نرخ دلار، بالا رفتن اختلاف نرخ بازار آزاد با بازار رسمی و حرکت موازی برخی ارزهای منطقه‌ای، در فضایی از شایعات و اخبار غیررسمی، همه نشانه‌هایی از واکنش زودهنگام بازار ارز به تهدیدهای ژئوپلیتیک است.

در تحلیل چرایی این موضوع باید به جایگاه ارز به‌عنوان دارایی ضدریسک در اقتصاد ایران توجه کرد. برخلاف بازارهای توسعه‌یافته که طلا، اوراق خزانه یا حتی ارزهای خاص به‌ عنوان پوشش‌دهنده‌های ریسک سیاسی شناخته می‌شوند، در ایران اغلب نخستین واکنش به نااطمینانی، خرید ارز به‌ ویژه دلار و یورو است. این موضوع در دوره‌هایی که اخبار جنگی یا تهدیدات نظامی برجسته می‌شود، خود را با نوسان شدید قیمت‌ها در بازار غیررسمی و حتی هجوم به صرافی‌ها نشان می‌دهد.

تاثیر این نوسانات بلافاصله در بازار سرمایه منعکس می‌شود. رشد نرخ دلار معمولا در کوتاه‌مدت به افزایش انتظارات تورمی و تقویت ارزش جایگزینی برخی دارایی‌ها در بورس منجر می‌شود اما اگر این رشد با برچسب «نااطمینانی سیاسی» همراه باشد، منجر به خروج سرمایه از سهام و کوچ به سمت دارایی‌های نقدشونده‌تر و ارزی می‌شود. از سوی دیگر، تداوم شکاف میان نرخ رسمی و غیررسمی ارز، باعث تضعیف تحلیل‌پذیری بازار و دشوار شدن قیمت‌گذاری در صنایع صادرات‌محور می‌شود.

بازار ارز در چنین مقاطعی، به ‌نوعی نبض روانی اقتصاد نیز است؛ هرگونه کاهش در تنش‌ها می‌تواند به سرعت به عقبگرد قیمت‌ها منجر شود، همان‌طور که تشدید تنش، موتور محرک افزایش تقاضا برای ارز است. از این رو در روزهایی که سایه جنگ بر فراز اقتصاد سنگینی می‌کند، نگاه فعالان بورس همواره به تابلوی نرخ ارز دوخته می‌شود چراکه این تابلو نه‌تنها تغییرات قیمتی را نشان می‌دهد، بلکه سطح نگرانی فعالان اقتصادی را نیز به نمایش می‌گذارد.

آسیب بنیادی به صنایع بنیادی

در شرایطی که تنش‌های ژئوپلیتیکی بر فضای کلی اقتصاد سایه افکنده‌اند، نخستین و جدی‌ترین پیامد این وضعیت بر پیکره صنایع بنیادی و شاخص‌ساز بازار سرمایه وارد می‌شود. گروه‌هایی مانند فلزات اساسی، پتروشیمی‌ها، پالایشی‌ها، سیمانی‌ها و معدنی‌ها که همواره به‌عنوان تکیه‌گاه بنیادی بورس شناخته می‌شوند، حالا در معرض فشار مضاعف ناشی از اخبار سیاسی، تحریم‌های بالقوه و نگرانی از آینده صادرات قرار گرفته‌اند.

این صنایع به واسطه ماهیت صادرات‌محور، چرخه ارزی و پیوند مستقیم با قیمت‌های جهانی، نسبت به تغییرات محیط بین‌المللی حساس‌تر هستند. به همین دلیل، در فضای پرتنش اخیر، بازار با نوعی تردید نسبت به پایداری سودآوری این صنایع مواجه شده است. یکی از مهم‌ترین نشانه‌های این تردید، کاهش قابل توجه در حجم معاملات و افزایش فروش‌های حقیقی در نمادهای بزرگ این گروه‌هاست؛ به‌ ویژه آنکه بسیاری از این شرکت‌ها در ماه‌های اخیر با افزایش هزینه‌های تولید، محدودیت در واردات مواد اولیه و ریسک‌پذیری در حمل‌ونقل دریایی نیز روبه‌رو بوده‌اند.

برخی کارشناسان بر این باورند که «آسیب بنیادی» در اینجا صرفا نوسان قیمت سهام نیست، بلکه به معنای اختلال در چشم‌انداز درآمدی، هزینه‌های عملیاتی و حتی تاثیر روانی بر استراتژی‌های توسعه‌ای این صنایع است. برای مثال، اخبار مربوط به اختلال احتمالی در صادرات محصولات پتروشیمی یا افزایش نرخ بیمه حمل کالا در منطقه، مستقیما بر تصمیمات مدیریتی شرکت‌ها و برآورد سودآوری آنها اثرگذار خواهد بود. در این فضا، تحلیلگران برای تعدیل مدل‌های ارزش‌گذاری خود، ناچار به لحاظ کردن سناریوهای ریسک سیاسی هستند؛ سناریوهایی که اغلب همراه با ضریب عدم‌قطعیت بالا و دامنه وسیع برآوردی هستند.

از سوی دیگر، ضعف در ابزارهای پوشش ریسک در بازار سرمایه ایران موجب شده که واکنش سرمایه‌گذاران به اخبار منفی، نه در قالب پوشش ریسک یا هجینگ، بلکه به‌ صورت فروش سریع و خروج نقدینگی نمایان شود. این مساله باعث تشدید فشار بر قیمت‌ها و بی‌ثباتی در ارزش بازار صنایع بنیادی شده است؛ وضعیتی که اگر تداوم یابد، حتی ممکن است منجر به افت اعتماد سرمایه‌گذاران بلندمدت نیز شود.

در چنین شرایطی، حفظ پایداری بنیادی در صنایع کلیدی بورس، نیازمند ثبات در متغیرهای کلان و کاهش تنش‌های سیاسی است چراکه بدون چشم‌انداز روشن از محیط پیرامونی، حتی بهترین عملکرد عملیاتی هم نمی‌تواند ترس سرمایه‌گذار را کاهش دهد.

ارزش فلز زرد در مدار انفجار

در شرایطی که واژه «جنگ» در صدر اخبار سیاسی قرار می‌گیرد، سرمایه‌گذاران جهانی و داخلی همواره نگاهی ویژه به طلا دارند؛ دارایی‌ که از دیرباز به‌عنوان پناهگاه امن در بحران‌ها شناخته شده و معمولا در مواقع تنش ژئوپلیتیکی، افزایش تقاضا و در پی آن رشد قیمت را تجربه می‌کند. هفته‌های اخیر نیز از این قاعده مستثنا نبوده است؛ قیمت جهانی اونس طلا با عبور از مرزهای روانی در مدار صعودی قرار گرفته و در بازار داخلی نیز همزمان با افزایش نرخ دلار، شاهد جهش در قیمت سکه و طلای آب‌شده بوده‌ایم.

این رشد همزمان از دو جبهه ناشی می‌شود؛ نخست، رشد بهای اونس در بازار جهانی که عمدتا با هجوم سرمایه‌گذاران به سمت دارایی‌های امن اتفاق می‌افتد و دوم، افزایش نرخ ارز در بازار آزاد ایران که به‌ صورت مضاعف بر ارزش ریالی طلا تاثیرگذار است. به بیان دیگر، طلا در بازار ایران هم از کانال جهانی و هم از مسیر داخلی تغذیه می‌شود؛ موضوعی که در روزهای پرتنش، آن را به یکی از معدود دارایی‌هایی با بازده مثبت تبدیل می‌کند.

داده‌های منتشرشده از بازار طلا و سکه نیز این واقعیت را تایید می‌کند. در بازه زمانی اوج اخبار مربوط به احتمال درگیری، بهای سکه طرح جدید با جهشی چشمگیر مواجه شد و رکوردهای تازه‌ای ثبت کرد. همزمان خرید طلای آب‌شده توسط بازیگران خرد نیز افزایش یافت؛ نشانه‌ای از حرکت سرمایه‌های کوچک به ‌سمت دارایی‌هایی با نقدشوندگی بالا و وابستگی کم به نوسانات ساختار بازار سرمایه.

صندوق‌های طلا در بورس نیز مورد توجه ویژه قرار گرفتند. افزایش حجم معاملات و رشد قیمت واحدهای این صندوق‌ها، همگام با افزایش بهای دارایی پایه، نشان‌دهنده حرکت بخش مهمی از سرمایه‌گذاران از سهام به بازار طلا است. در این بین، نااطمینانی‌های جهانی و ضعف ابزارهای هجینگ در بازار داخلی، جذابیت طلا را بیش از گذشته برجسته کرده است.

به نظر می‌رسد در فضایی که ترس بر تحلیل غلبه می‌کند، فلز زرد همچنان گزینه‌ای قابل اتکا برای حفظ ارزش دارایی‌ها باقی خواهد ماند؛ حتی اگر این ارزش، نه ناشی از رشد واقعی، بلکه حاصل انتظارات منفی و ترس از آینده باشد.

نقش بازار جهانی در تشدید واکنش بورس تهران

در حالی که بازار سرمایه ایران درگیر سیگنال‌های داخلی و منطقه‌ای مربوط به تنش‌های ژئوپلیتیکی است، نمی‌توان از تاثیر بازارهای جهانی در جهت‌دهی به رفتار سرمایه‌گذاران و تشدید نوسانات غافل شد. همبستگی ساختاری میان بسیاری از صنایع بورسی ایران با قیمت‌های جهانی، ازجمله نفت، فلزات پایه، محصولات شیمیایی و کالاهای کشاورزی، سبب شده تا کوچک‌ترین نوسان در بازارهای کالایی خود را با ضریبی افزایشی در بورس تهران نشان دهد.

در هفته‌های اخیر، بازار جهانی با ترکیبی از نگرانی‌های ژئوپلیتیکی، تنش‌های سیاسی و واکنش به داده‌های اقتصادی از آمریکا و چین مواجه بوده است. افزایش ریسک سیستماتیک جهانی و هجوم سرمایه‌ها به سمت دارایی‌های امن مانند طلا و اوراق قرضه، همراه با کاهش نسبی قیمت فلزاتی نظیر مس و آلومینیوم، به فضای کلی بورس تهران سمت و سویی محتاطانه داده است. به‌ ویژه آنکه بسیاری از نمادهای صادرات‌محور بازار، نظیر فولاد، پتروشیمی و سنگ‌آهن، به ‌شدت به قیمت‌های جهانی وابسته‌اند و کاهش بهای این کالاها به‌ سرعت در انتظارات سرمایه‌گذاران نسبت به سودآوری آتی آنها بازتاب می‌یابد.

شاخص‌های سهام در بورس‌های منطقه‌ای نیز که معمولا با تحولات خاورمیانه همسویی دارند، در مسیر اصلاح قرار گرفته‌اند. افت شاخص در بازارهایی چون ترکیه، امارات و حتی عربستان، پیام روشنی برای بورس تهران دارد: فضای تنش، تنها مساله داخلی نیست و بازارها در سراسر منطقه به‌ دنبال محافظت از خود در برابر نااطمینانی‌ها هستند. این هم‌حرکتی، نه‌تنها اثر روانی دارد، بلکه بر تصمیم‌گیری مدیران صندوق‌ها و سرمایه‌گذاران بزرگ نیز تاثیرگذار است.

نکته قابل ‌توجه آن است برخلاف دوره‌های پیشین که بخشی از بورس ایران از افزایش قیمت نفت یا فلزات منتفع می‌شد، اکنون حتی در صورت رشد مقطعی این کالاها نیز نگرانی از پایداری صادرات و چالش‌های سیاست خارجی باعث می‌شود بازار به ‌جای خوشبینی، با احتیاط واکنش نشان دهد. این یعنی بازار جهانی دیگر تنها محرک مثبت نیست، بلکه در صورت همراهی با نااطمینانی داخلی، می‌تواند نقش یک تسریع‌کننده در روند اصلاحی بازار ایفا کند.

در مجموع، بورس تهران در معرض یک هم‌افزایی منفی قرار گرفته؛ هم‌افزایی که از سویی از دل اخبار داخلی و منطقه‌ای برمی‌خیزد و از سوی دیگر از پنجره تابلوی جهانی، بازتابی وسیع‌تر و گاه شدیدتر پیدا می‌کند.

سکوت تصمیم‌سازان در طوفان نااطمینانی

در حالی که بازار سرمایه ایران در هفته‌های اخیر با موجی از نااطمینانی‌های سیاسی، نوسانات ارزی و تغییر مسیر جریان نقدینگی مواجه بوده، غیبت نهادهای سیاستگذار در میدان اعلام موضع و جهت‌دهی به بازار، به یکی از اصلی‌ترین دغدغه‌های فعالان بدل شده است. سکوت بانک مرکزی در برابر التهابات ارزی و عدم شفافیت سازمان بورس در خصوص حمایت از سهامداران و صندوق‌ها، موجی از سردرگمی را میان سرمایه‌گذاران خرد و نهادهای مالی ایجاد کرده است.

در شرایطی که دیگر بازارهای موازی، مانند طلا و ارز، تحت‌ تاثیر اخبار ژئوپلیتیکی، افزایش نرخ و رشد تقاضا را تجربه می‌کنند، بازار سرمایه با چالشی مضاعف مواجه شده است؛ چالشی که نه ‌فقط از جنس ریسک‌های بیرونی، بلکه از جنس خلأ در سیاستگذاری و مدیریت انتظارات است. سازمان بورس به‌ عنوان نهاد ناظر اصلی این بازار، تاکنون هیچ اقدام علنی، اطلاعیه شفاف یا سازوکار حمایتی در برابر نوسانات اخیر اعلام نکرده و همین سکوت، فضای گمانه‌زنی و بی‌اعتمادی را در تالارهای معاملاتی پررنگ‌تر کرده است.

از سوی دیگر، بانک مرکزی نیز به‌عنوان بازیگر اصلی در تنظیم‌گری بازار ارز و اثرگذار بر جریان نقدینگی، تاکنون در برابر التهابات ارزی اخیر نه‌تنها سیاست مشخصی ارائه نداده، بلکه حتی سیگنال‌هایی مبنی بر حضور یا مدیریت فعال مخابره نکرده است. این در حالی است که در تجربه‌های گذشته، تنها یک موضع‌گیری یا سیاست ارزی روشن می‌توانست بخش زیادی از انتظارات هیجانی را تعدیل کند.

سرمایه‌گذار خردی که روزانه با افت ارزش دارایی‌های خود در بورس مواجه بوده، در کنار بی‌عملی سازمان بورس ناچار است نگاهش را به سمت بازار ارز و سکه بچرخاند؛ آن ‌هم در حالی که حتی برای صندوق‌های سرمایه‌گذاری نیز چارچوب مشخصی از حمایت یا هدایت ارائه نشده است. این فقدان راهبرد و عدم هماهنگی میان سیاستگذاران اقتصادی، زمینه‌ساز بروز بی‌اعتمادی گسترده‌تر و افزایش خروج سرمایه از بازار سرمایه شده است.

در نهایت آنچه اکنون بیش از هر چیز بازار نیاز دارد، نه دخالت مستقیم، بلکه اطمینان‌بخشی شفاف، سیاستگذاری هماهنگ و موضع‌گیری صریح از سوی نهادهای کلیدی مانند بانک مرکزی و سازمان بورس است چراکه سکوت در این شرایط، نه علامت بی‌طرفی، بلکه نشانه‌ای از بی‌توجهی تلقی می‌شود و ممکن است هزینه‌های بلندمدتی برای کلیت بازار مالی کشور به‌ همراه داشته باشد.

وب گردی