زخم‌های باز اوین؛ روایتی از ویرانی و تروما

گروه جامعه
کدخبر: 545135
ساکنان ساختمان‌های مجاور زندان اوین پس از حمله نظامی اخیر با خسارات سنگین مادی و معنوی مواجه شده و خواستار جبران خسارات و خدمات روان‌درمانی برای عبور از تروما هستند.
زخم‌های باز اوین؛ روایتی از ویرانی و تروما

جهان صنعت– در پی حمله نظامی به منطقه اوین تهران در جریان درگیری‌های اخیر ایران و رژیم صهیونیستی، ساکنان ساختمان‌های مجاور زندان اوین با خسارات سنگین مادی و معنوی مواجه شده‌اند؛ تخریب گسترده منازل، مفقودی اموال، جراحات جسمی و آسیب‌های روانی تنها بخشی از مشکلاتی است که ساکنان این منطقه با آن دست‌وپنجه نرم می‌کنند. سه تن از ساکنان ساختمان پلاک۴ خیابان احمدپور در گفت‌وگو با خبرآنلاین از تجربه تلخ خود در شب حمله و تبعات آن سخن گفته و خواستار جبران خسارات، تسریع در بازسازی و ارائه خدمات روان‌درمانی شده‌اند تا بتوانند زندگی خود را از نو بسازند. این گزارش سعی دارد با حفظ بی‌طرفی و امانتداری در کلام و محتوا، روایات و مشکلات خانواده‌های آسیب‌دیده را به گوش مسوولان و جامعه برساند.

روایت نخست: بلاتکلیفی محض

یکی از ساکنان پلاک۴ خیابان احمدپور که در ساختمانی با ۲۶واحد در ۹طبقه زندگی می‌کند، می‌گوید: «ساختمان ما به دلیل مجاورت با زندان اوین بیشترین خسارت را متحمل شد؛ درها، سقف‌ها، شیشه‌ها، پارکینگ‌ها، آسانسور و خودروهای اکثر همسایه‌ها تخریب شده‌اند.»

او از مفقودی اموال شخصی‌اش خبر می‌دهد: «در ساعات اولیه حادثه، حتی اجازه ورود به خانه‌هایمان را به منظور برداشتن سرمایه و مدارک ندادند و خیابان را هم از دو طرف بسته بودند. صبح که با جمعی از همسایگان در محل حضور پیدا کردیم، هیچ خبری برای محافظت از ساختمان نبود. افراد غریبه در ساختمان پرسه می‌زدند و از خرابی‌ها و خسارات فیلم می‌گرفتند. این در حالی است که شب قبل به ما اطمینان داده بودند که همه‌چیز تحت حفاظت و کنترل است. پس از ورود به منزل دریافتم برخی اشیای قیمتی ما به سرقت رفته است. دست‌کم تا وقتی نیروهای حفاظتی در صحنه حاضر بودند، ورود و خروج باید با احراز هویت کنترل می‌شد.»

او همچنین به مشکلات اسکان موقت اشاره می‌کند: «پس از یک هفته، اسکان اضطراری در یک مجتمع اقامتی برای ما فراهم شد اما حالا درگیر کاغذبازی‌های اداری هستیم. برخی می‌گویند خودتان باید تعمیرات را انجام دهید، برخی دیگر هم درباره میزان خسارت پرداختی اطلاعی ندارند. انگار مساله دارد فراموش می‌شود. در یک بلاتکلیفی محض به سر می‌بریم که حتی نمی‌دانیم پایانی برای آن وجود دارد یا نه.»

هر یک از اعضای این خانواده دچار صدماتی در اثر این فاجعه شده‌اند: «پدر و برادرم زیر آوار بودند و جراحات جزئی دیده‌اند. برادرم به‌واسطه موج انفجار دچار مشکلات روحی شده، می‌ترسد و شب‌ها از خواب می‌پرد. پدرم علاوه بر زخم‌های سر و شانه و گرفتگی گوش، روزها با سردرد دست‌وپنجه نرم کرد. خودم هم دچار مشکلات تنفسی شده‌ام.»

او خواستار انعکاس این مشکلات و تسریع در روند بازسازی است: «کارشناسان گفته‌اند ساختمان با وجود آسیب‌های گسترده، قابل تعمیر بوده اما هنوز هیچ اقدام جدی‌ای در این زمینه صورت نگرفته است.»

روایت دوم: شبی که همه‌چیز دگرگون شد

دیگر ساکن این ساختمان، مستاجری با ۱۳سال سابقه سکونت در منطقه اوین، تجربه خود را از شب حمله اینطور روایت می‌کند: «دختر کوچکم در اثر موج انفجار حدودا سه متر پرتاب و ابرو و بالای چشمش زخمی شد. او را با همان حالت زخمی و غرق در خون به بیمارستان پیامبران منتقل کردیم.»

مادر و دختر بزرگ این خانواده که مبتلا به بیماری ام‌اس و تحت پوشش بهزیستی هستند، در این حمله نظامی با مشکلات بیشتری مواجه شده‌اند. پدر خانواده در این‌باره می‌گوید: «از بیمارستان که برگشتیم، نیروهای حاضر در محل اجازه ورود به خانه را به افراد نمی‌دادند حتی خود من هم برای برداشتن داروهای ضروری و گران‌قیمت همسر و دخترم نتوانستم به خانه‌ام بروم.

الان هم به سختی حق بیمه‌ام را پرداخت کردم تا در دریافت داروهایشان به مشکل برنخورم چون عدم مصرف این دارو (زادیراکس)، خطرات جدی‌ برای بیماران ام‌اس به همراه دارد. برای گذران این امور نیز تاکنون چندین‌میلیون قرض کرده‌ام.»

این همسایه که به طور موقت در یک هتل اسکان دارد، از خساراتی که به زندگی‌اش وارد شده، می‌گوید: «تمام زندگی ما در یک شب دگرگون شد و به خاک سیاه نشستیم. منزلمان ویران شد و هرکدام از لوازم خانه هم به نحوی صدمه دیدند. طلاها و دلارهایی که طی سال‌ها پس‌انداز کرده بودم، همگی نیست شده‌اند. اتومبیلی که دخترم با پس‌انداز هشت ‌ساله خود خریده بود، در این حادثه تخریب شد. خودروی دیگرمان با پلاک ویلچری و ماشین خودم نیز از شدت موج انفجار در امان نماندند.»

او از پاسخ شرکت‌های بیمه گلایه دارد: «ماشین دخترم بیمه بدنه دارد، برای ثبت و دریافت خسارت که مراجعه کردیم، به ما گفتند بیمه بدنه شامل خسارات ناشی از جنگ نمی‌شود. این چه منطقی است؟»

روایت سوم: زخم‌های جسمی و ترومای روحی

روایت آخر از زبان زنی ۴۱ساله است که لحظه انفجار را اینگونه توصیف می‌کند: «صدای مهیبی شنیدیم و بلافاصله شیشه‌ها شکست. خودمان را به زیر میز آشپزخانه رساندیم. چند انفجار پیاپی رخ داد و درها و چارچوب‌ها از جا کنده شدند. با سختی از ساختمان خارج شدیم و به پارکینگ آپارتمانی دیگر پناه بردیم تا در امان بمانیم. در محدوده خارج از ساختمان هم افراد زخمی و آسیب‌دیده را می‌دیدیم که در خیابان پراکنده بودند.»

موج انفجار پای چپ او را زخمی کرده بود: «بافت نرم مچ پایم آسیب دید و زخمی بزرگ با ورم شدید ایجاد شد.» همسرش نیز که پیشتر پای راستش را عمل کرده بود، این‌بار با شیشه‌ای فرورفته در پای چپش راهی اتاق عمل شد.

ترومای روانی اما عمیق‌تر است: «از صدای بسته شدن در می‌ترسیم. نیاز به روانشناس داریم اما هیچ حمایتی نیست. خانواده و اطرافیان درک نمی‌کنند، ما در بحران روحی تنها و بی‌پشتوانه مانده‌ایم.»

این ساکن ضمن درخواست تسریع در بازسازی اضافه می‌کند: «در پی ریزش آوار، خانه ما به یک ویرانه بدل شده و لپ‌تاپم که ابزار کار من است هم خراب شده است. چند سکه و زنجیر طلایی که خریده بودم، ناپدید شده و اثری از آنها نیست. مسوولان مربوطه آمدند، میزان خسارات را صورتجلسه کردند، حتی شماره شبا هم از ما گرفتند ولی رفتند و دیگر هیچ خبری نشد.

صاحبخانه تاکنون هیچ اقدامی برای تعمیر انجام نداده و اسکان موقت ما در هتل تنها برای دو هفته است که خودمان هم نمی‌دانیم بعد از اتمام این مهلت باید چه کنیم. در این محل هم مشکلات کم نیست؛ هوا خفه، امکانات ضعیف است و غذای بی‌کیفیتی ارائه می‌شود.»

وب گردی