«جهان‌صنعت» عملکرد بازار سرمایه در روز گذشته را بررسی کرد؛

روزهای سیاه تثبیت در تالار شیشه‌ای!

گروه بورس
کدخبر: 548030
شاخص کل بورس با افت بیش از ۱.۲۶ درصد در یک روز، رکود عمیقی را تجربه می‌کند و سهامداران به دلیل سیاستگ‌ذاری‌های داخلی و بی‌اعتمادی به بازار، سرمایه‌های خود را به سمت دارایی‌های کم‌ریسک مانند صندوق‌های درآمد ثابت و طلا منتقل کرده‌اند.
روزهای سیاه تثبیت در تالار شیشه‌ای!

جهان‌صنعت – طی معاملات روز گذشته، شاخص کل بورس در ادامه روند نزولی خود، با افت ۲۶/‏‏۱‌درصدی معادل ۳۴‌هزار و ۹۵۸ واحد به سطح ۲‌میلیون و ۷۳۳‌هزار و ۸۹۰ واحد رسید. شاخص کل هم‌وزن نیز با کاهش ۸۲/‏‏۰‌درصدی و افت ۶‌هزار و ۷۵۴ واحدی در محدوده ۸۲۱‌هزار و ۱۵۰ واحد ایستاد. معاملات سهام، صندوق‌های سهامی و حق‌تقدم‌ها با ثبت ارزش ۲۲۲۹‌میلیارد تومانی، یکی از ضعیف‌ترین روزهای خود از ابتدای سال را تجربه کردند و فضای رکودی شدیدی بر بازار حاکم بود. برتری عرضه به وضوح در سرانه فروش ۵۰‌میلیون تومانی در برابر سرانه خرید ۱۹‌میلیون تومانی مشهود بود. در این روز ۹۵‌درصد نمادها قرمزپوش شدند و قیمت ۵۹۱ نماد بین منفی ۲ تا منفی ۳‌درصد کاهش یافت که نشانه آشکار سلطه فروشندگان بر بازار بود. در سمت دیگر، صندوق‌های درآمد ثابت با جذب ۳۱۸‌میلیارد تومان نقدینگی، بار دیگر مأمن سرمایه‌های ریسک‌گریز شدند و نشان دادند که تمایل معامله‌گران به خروج از ریسک همچنان پابرجاست.

از بازارهای موازی چه خبر؟

بازار ارز و طلا در روزهای اخیر با افزایش تحرکاتی جدی در سمت خرید مواجه شده اما جهت‌گیری تقاضا در سایر بخش‌های اقتصادی همچنان متفاوت است. در بازار ارز، نرخ حواله درهم که به‌عنوان نماینده‌ای از تقاضای تجاری شناخته می‌شود، پایین‌تر از نرخ دلار در بازار آزاد تهران قرار دارد. این شکاف قیمتی نشان می‌دهد که فعالان اقتصادی در شرایط کنونی نسبت‌به واردات کالا و انجام مبادلات ارزی با احتیاط بیشتری عمل می‌کنند. در واقع کاهش تقاضا برای حواله می‌تواند نشانه‌ای از تردید بنگاه‌های اقتصادی نسبت‌به ثبات بازار ارز و آینده تجارت خارجی کشور باشد.

با این حال در بازار آزاد تهران، دلار با افزایش تقاضای سرمایه‌گذاری مواجه شده و طلا نیز در کانون توجه سرمایه‌گذاران قرار گرفته است. یکی از شواهد مهم این تغییر رفتار، ورود روزانه پول حقیقی به صندوق‌های طلا در بورس است که از تمایل بخشی از سرمایه‌گذاران برای خروج از دارایی‌های کم‌ریسک مانند صندوق‌های درآمد ثابت و حرکت به سمت دارایی‌های پوشش‌دهنده ریسک، مانند طلا و ارز حکایت دارد.

این چرخش در استراتژی سرمایه‌گذاران می‌تواند ناشی از نگرانی‌های ژئوپلیتیکی، از جمله احتمال فعال شدن مکانیسم ماشه یا تشدید تنش‌های سیاسی باشد که این عوامل می‌توانند به تقویت تقاضا برای دارایی‌های امن‌تر منجر شوند. با این حال برای شکل‌گیری یک روند صعودی پایدار در بازار ارز، بازگشت تقاضای تجاری و رشد نرخ حواله درهم ضروری است. در غیراین صورت، تحرکات فعلی ممکن است تنها در قالب نوسانات کوتاه‌مدت باقی بماند.

سهامداران بی‌پناه

بازار سهام کشورمان در شرایطی قرار گرفته که می‌توان آن را به نوعی تعطیل‌شده توصیف کرد. ارزش معاملات خرد سهام نسبت به اوج تاریخی سال ۱۳۹۹ با سقوط نزدیک به ۹۶‌درصدی مواجه شده که این کاهش برمبنای ریال محاسبه شده است. اگر معیار دلار را در نظر بگیریم، عملا می‌توان گفت ارزش واقعی معاملات به نزدیک صفر رسیده است. این افت چشمگیر، نشان‌دهنده رکودی عمیق در بخش مولد بازار سرمایه است که ماهیت آن تنها اقتصادی نیست بلکه ریشه در ساختار سیاستگذاری و نگاه کلان به بازار دارد. در حال حاضر، چیزی که در تابلوی بورس جریان دارد نه سرمایه‌گذاری در تولید یا صنایع بورسی بلکه تمرکز بر معاملات طلا و صندوق‌های درآمد ثابت است. به عبارتی، بخش واقعی بازار سرمایه که باید ابزار تامین مالی تولید باشد، به حاشیه رانده شده و میدان اصلی در اختیار ابزارهای مالی بدون ریسک یا شبه‌دلالی است. این روند نه از دل بحران‌های جهانی یا ریسک‌های سیاسی و نظامی اخیر بلکه محصول مستقیم سیاستگذاری‌های داخلی است و از مداخلات و محدودیت‌های وزارت صمت گرفته تا کنترل‌های غیراصولی بانک مرکزی، همه در تضعیف بازار سهام نقش ایفا کرده‌اند. واقعیت این است که بازار سهام ایران مدت‌هاست در وضعیتی شبیه مرگ مغزی به سر می‌برد. در چنین وضعیتی نه تولید به سرمایه‌گذار اعتماد دارد و نه سرمایه‌گذار انگیزه‌ای برای ورود به چرخه تولید. اقتصاد کشور نیز بیش از آنکه بر پایه تولید و سرمایه‌گذاری بچرخد، به دو ستون سفته‌بازی در بازار طلا و سرمایه‌‍گذاری در صندوق‌های با درآمد ثابت تکیه دارد. در چنین مدلی، رشد اقتصادی پایدار و اشتغالزایی مفهومی ندارد و اقتصاد به سمت نوعی قفل‌شدگی ساختاری پیش می‌رود.

نکته تلخ‌تر آن است که برخلاف بیشتر بورس‌های توسعه‌یافته جهان، در ایران هیچ نهاد مستقل و قدرتمندی وجود ندارد که حافظ منافع سهامداران و فعالان بازار سرمایه باشد. نبود یک نهاد پیگیر و پاسخگو، موجب شده تا تصمیم‌گیران بدون درنظر گرفتن تبعات سیاست‌های خود برای بازار سهام، به اتخاذ تصمیماتی اقدام کنند که در بسیاری از موارد نتایجی ویران‌کننده به‌همراه دارند. در نتیجه، بازار سرمایه به جای آنکه موتور محرک اقتصاد باشد، به حاشیه‌نشینی ادامه می‌دهد و نشانی از بهبود هم در چشم‌انداز دیده نمی‌شود.

با ظرفیت‌های رهاشده

بازار آپشن در ایران با وجود ظرفیت‌های ریالی قابل‌توجه در نهادهای مالی، همچنان با چالش‌های بنیادین در زمینه زیرساخت، منابع انسانی و ابزارهای پشتیبان مواجه است. اگرچه منابع مالی به میزان کافی وجود دارد، اما حلقه مفقوده در این اکوسیستم، تخصص‌گرایی و توانمندی فنی برای پیشبرد بازار آپشن است. به طور خاص در حوزه بازارگردانی اختیار معامله، آنچه به شدت احساس می‌شود، نیاز به آموزش حرفه‌ای، تربیت نیروی متخصص، ایجاد زیرساخت‌های فناورانه و حمایت هدفمند از فین‌تک‌ها و سامانه‌های معاملاتی (OMS) است.

توسعه این بازار نیازمند اقدامات چندوجهی اعم از برگزاری ورکشاپ‌ها و سمینارهای مدل‌سازی پیشرفته تا دعوت از مدیران و تحلیلگران باتجربه برای برگزاری دوره‌های تخصصی است که همه اینها می‌تواند به توانمندسازی بدنه کارشناسی بازار کمک کند. تعریف پروژه‌های دانشگاهی با تمرکز بر مشتقات مالی و همکاری با اساتید خبره، بستری برای رشد دانش بومی در این زمینه خواهد بود.

نقش بازار آپشن فراتر از ابزار پوشش ریسک است. این بازار می‌تواند به عنوان شاخص انتظارات فعالان نسبت‌به آینده دارایی پایه عمل کند و تصویر روشن‌تری از جهت بازار ارائه دهد. از این منظر، توسعه بازار اختیار معامله نه‌فقط از منظر فنی بلکه از منظر تحلیل و کشف قیمت نیز حائز اهمیت است بنابراین حضور و فعالیت صندوق‌های تخصصی در حوزه بازارگردانی آپشن، علاوه‌بر صندوق‌های تثبیت و توسعه ضرورتی است که باید در کانون توجه سیاستگذار بازار سرمایه قرار گیرد.

از سوی دیگر توسعه نمادهای قابل معامله در بازار مشتقه به عنوان پیش‌نیاز عمق‌بخشی به این بازار باید همزمان پیگیری شود. طراحی ابزارهای متنوع با دارایی پایه متفاوت و متناسب با نیاز بازار می‌تواند سهم قابل‌توجهی در جذب نقدینگی و افزایش مشارکت حرفه‌ای‌ها داشته باشد. سیاستگذار باید با نگاهی یکپارچه به بازار مشتقه، الزامات فنی، حقوقی و آموزشی آن را تامین کرده و با ایجاد مشوق‌های هدفمند، مسیر ورود نهادهای سرمایه‌گذاری را هموار سازد.

بازدهی زیر آتش جنگ

بررسی بازدهی انواع دارایی‌ها در سال‌جاری و همچنین پس از آغاز تنش‌های نظامی اخیر، تصویری روشن از وضعیت کلی اقتصاد و ترجیحات سرمایه‌گذاران ترسیم می‌کند و داده‌ها نشان می‌دهد که بازدهی دارایی‌ها به‌خصوص در بازه‌ پس از جنگ، دستخوش تغییرات قابل‌تاملی شده است.

از ابتدای سال، صندوق‌های درآمد ثابت با بازدهی حدود ۱۱درصدی، عنوان پربازده‌ترین دارایی را از آن خود کرده‌اند. این عملکرد نسبتا پایدار نشان‌دهنده گرایش غالب سرمایه‌گذاران به سمت دارایی‌های کم‌ریسک و مبتنی بر درآمد ثابت است. حتی پس از شروع تنش‌های نظامی، این صندوق‌ها همچنان توانسته‌اند ۴‌درصد سود برای دارندگان خود ایجاد کنند که بیش از پیش به تثبیت موقعیت این ابزار در پرتفوی سرمایه‌گذاران منجر شده است.

در مقابل طلای ۱۸ عیار که در بازه زمانی ابتدای سال تا پیش از جنگ با افتی حدود منفی ۱۲‌درصد مواجه شده بود، در هفته‌های پس از شروع جنگ با رشدی ۷‌درصدی توانست بخشی از کاهش خود را جبران کند. این رفتار نشان‌دهنده ماهیت امن طلا به‌عنوان پناهگاه سرمایه در شرایط بی‌ثباتی سیاسی و امنیتی است، هرچند نوسانات آن در افق زمانی بلندمدت همچنان قابل‌توجه باقی مانده است.

دلار نیز در نیمه اول سال عملکرد ضعیفی را با بازدهی منفی ۱۴‌درصد ثبت کرده، اما پس از جنگ به‌عنوان دومین دارایی پربازده شناخته شده و توانسته حدود ۶‌درصد رشد کند. این بازگشت، از نگرانی بازار نسبت‌به تورم وارداتی و اثر نوسانات ژئوپلیتیک حکایت دارد. در این میان اما بورس ایران عملکردی ناامیدکننده داشته است. اگر شاخص هم‌وزن را به‌عنوان نماینده واقع‌بینانه‌تری از وضعیت کلی سهام در نظر بگیریم، از ابتدای سال تنها ۴‌درصد بازدهی حاصل شده و پس از شروع جنگ، این شاخص با سقوط ۹ درصدی، در قعر جدول بازدهی‌ها قرار گرفته است. این افت سنگین نشان می‌دهد بازار سهام نه‌تنها در جذب نقدینگی ناتوان بوده بلکه در مواجهه با ریسک‌های سیاسی نیز ضعیف‌ترین واکنش را از خود نشان داده است. باید توجه داشت که شاخص کل دیگر معیار مناسبی برای سنجش عملکرد واقعی بورس نیست و وزن بالای چند نماد بزرگ در آن، تصویر غلطی از وضعیت بازار ارائه می‌دهد.

وب گردی