رمزگشایی از نوبل۲۰۲۵
امیررضا اعطاسی– جایزه نوبل اقتصاد امسال(۲۰۲۵) که تنها چند روز پیش(۱۳اکتبر) اعلام شد بیش از یک تقدیر به یک دفترچه راهنمای تعمیرات برای اقتصاد بیمار جهانی شباهت دارد. در جهانی که رشد متوقف شده و اضطراب اقتصادی واقعیتی روزمره است کمیته نوبل پیامی روشن ارائه داد: رشد اقتصادی بهمثابه یک موتور دوزمانه بوده که برای کار کردن به دو حرکت بنیادین نیاز دارد و موتور جهانی در هر دو حرکت دچار مشکل جدی است. اعطای این جایزه به سهگانه جوئل موکیر، فیلیپ آگیون و پیتر هویت یک انتخاب هوشمندانه و استراتژیک است. آنها به ما نشان میدهند که چرا برخی ملتها ثروتمند و برخی فقیر میمانند. این دوحرکت یا دو«زمان» موتور چه هستند؟
- زمان اول: جرقه (ایدههای جدید): ابتدا یک جامعه باید بتواند ایدههای نو و دانش مفید تولید کند. این بخشِ «فرهنگی» و «علمی» ماجراست که جوئل موکیر استاد آن است.
- زمان دوم: احتراق (رقابت بیرحمانه): سپس سیستم اقتصادی باید به این ایدههای جدید اجازه دهد که بیرحمانه با ایدههای قدیمی رقابت و آنها را از میدان به در کنند. این بخشِ «اقتصادی» و «بازار» است که آگیون و هویت آن را مدلسازی کردهاند.
زمان اول: جرقه موتور کجاست؟ (داستان ایدهها-نظریه موکیر)
جوئل موکیر، برنده نیمی از جایزه نوبل عمر خود را صرف پاسخ به این پرسش کرد: چرا انقلاب صنعتی در اروپا رخ داد؟ پاسخ او «فرهنگ» است چراکه اروپا خالق بازار آزاد برای ایدهها بود. تا پیش از آن دانش بشر به دستورالعملهای تجربی محدود بود(دانش چیستی). یک آهنگر میدانست چگونه شمشیر بهتری بسازد اما نمیدانست چرا اما در اروپا دانشمندان در جستجوی «چرا» برآمدند(دانش چرایی). آنها به جای دستور پخت«شیمی» آشپزی را کشف کردند. هنگامی که «چرا»ی یک پدیده درک شود میتوان از یک گیاه دارویی به تولید صنعتی استامینوفن رسید. این فرهنگ کنجکاوی که موکیر آن را «جمهوری نامهها» میخواند همان «جرقه» موتور رشد بود.
امروز نیز وضعیت به همین منوال است. کشورهایی که بیشترین رشد را دارند نه صاحبان منابع بلکه آنهایی هستند که بیشترین هزینه را صرف تحقیق و توسعه (R&D) میکنند. کره جنوبی (نزدیک به ۵درصد) و ژاپن (۵/۳درصد) میلیاردها دلار صرف یافتن «چرا»های جدید در تکنولوژی میکنند تا بر بازارهای جهانی مسلط شوند. آنها دریافتهاند که موتور رشد نیازمند تولید مداوم جرقه است.
زمان دوم: چرا احتراق اینقدر دردناک و ضروری است؟ (داستان رقابت-نظریه آگیون و هویت)
آیا وجود جرقه کافی است؟ پاسخ آگیون و هویت، برندگان نیم دیگر نوبل منفی است. ایده باید در بازار بجنگد. نظریه محوری آنها تخریب خلاق نام دارد یعنی لازمه تولد پدیدههای نوین مرگ قطعی ساختارهای قدیمی و ناکارآمد است؛ فرآیندی زیبا اما دردناک.
سرنوشت کداک در برابر اینستاگرام را در نظر بگیرید. کداکِ ۱۷۰هزار نفری غول فیلم و عکاسی بود. اینستاگرامِ ۱۳نفره با یک جرقه(اشتراکگذاری عکس دیجیتال) کل امپراتوری کداک را «تخریب» و ورشکست کرد. هزاران نفر بیکار شدند(بخش دردناک) اما راهی بهتر و ارزانتر برای عکاسی متولد شد(بخش زیبا). سناریوی مشابهی را نتفلیکس با ایده «پخش آنلاین» برای بلاکباستر رقم زد. رشد اقتصادی یعنی تکرار مداوم همین فرآیند.
اقتصادی که از این فرآیند تخریب هراس داشته باشد و از ساختارهای ناکارآمد محافظت کند عملا موتور رشد خود را خاموش ساخته است.
این دو زمان یک «چرخه خودتقویتشونده» میسازند. موفقیت در «احتراق» (مثل نتفلیکس) سود عظیمی خلق کرده و این سود صرف R&D برای «جرقه» بعدی شده و داستان موفقیت آن فرهنگ کارآفرینی را تقویت میکند. این چرخه (جرقه -> احتراق -> سود -> جرقه قویتر) راز رشد سریع اقتصادی است.
چرا موتور مدرن از کار افتاده است؟
حال اگر فرمول رشد تا این حد واضح است چرا اقتصاد جهانی وضعیت مطلوبی ندارد؟ زیرا هر دو زمان موتور دچار انسداد شدهاند.
انسداد اول: تهدید ایدهها (مشکل در جرقه) فرهنگ تولید ایده تحت فشار سیاسی(کاهش آزادی آکادمیک) و اجتماعی (افزایش اخبار جعلی و بیاعتمادی به علم) است. وقتی بر سر ارزش علم توافق وجود ندارد و جلوی جرقهها گرفته میشود موتوری روشن نخواهد شد.
انسداد دوم: انجماد رقابت(مشکل در احتراق) این انسداد خطرناکتر است. امروزه غولهایی مثل فیسبوک رقبای نوپا مثل اینستاگرام را قبل از خطرناک شدن میبلعند. به این میگویند «خریدهای کُشنده». هدف نوآوری نبوده بلکه جلوگیری از تخریب شدن است.
در کنار اینها «شرکتهای زامبی»(شرکتهای ورشکستهای که با پول دولت یا وام بانکی مصنوعی زندهاند) منابع را بلعیده و اکسیژن را از شرکتهای نوپا میگیرند. وقتی غولها و زامبیها جلوی «احتراق» را میگیرند نوآوری واقعی متوقف و رشد اقتصادی خاموش میشود.
کالبدشکافی موتور خاموش اقتصاد ایران
با بهرهگیری از این چارچوب نظری میتوان موتور از کار افتاده اقتصاد ایران را با دقتی بیشتر کالبدشکافی کرد. تصویری که نمایان میشود نه یک موتورِ نیازمند تعمیر بلکه سیستمی است که بسیاری از اجزای آن در جهت معکوس عمل میکنند.
وضعیت جرقه (زمان اول): وضعیت بحرانی و سهم تحقیق و توسعه (R&D) از اقتصاد ایران کمتر از یک درصد است (در مقابل میانگین جهانی ۷/۲درصد) این عدد یک آمار صرف نبوده بلکه یک نشانه فرهنگی محسوب میشود. در یک اقتصاد رانتی که بقای آن به فروش منابع خام (نفت) وابسته است نیازی به پرسیدن«چرا»(دانش چرایی موکیر) احساس نمیشود بلکه فروش «آنچه هست» (دانش چیستی) کافی به نظر میرسد.
بدتر از آن پدیده مخرب «فرار مغزها» یا همان «فرار جرقهها» بوده و این یک تراژدی مضاعف است. هر نخبهای که میرود فقط یک فرد نبوده بلکه یک «شرکت آینده» است که در ایران تاسیس نخواهد شد. او همچنین «استاد آینده» یا «مربی کارآفرینان بعدی» است که از چرخه دانش کشور حذف میشود. در نتیجه ظرفیت تولید جرقه بهطور مداوم تحلیل میرود.
وضعیت احتراق (زمان دوم): اینجا فاجعه کامل است. به جای «تخریب خلاق» در ایران مکانیسم معکوس «بقای دستوری» حاکم است. به صنعت خودروسازی نگاه کنید: بازاری بسته که شرکتهای ناکارآمد در آن به جای «تخریب» شدن توسط رقبا با «جلوگیری از رقابت»(تعرفههای سنگین) و «جلوگیری از تخریب»(تزریق پول عمومی برای پوشاندن زیان انباشته) به صورت مصنوعی نجات داده میشوند.
این سناریو مختص خودروسازی نیست. در سیستم بانکی بانکهایی وجود دارند که طبق استانداردهای جهانی باید ورشکست و «تخریب» شوند اما به دلیل ابعاد بزرگشان بهعنوان «بانک زامبی» با تزریق منابع بانک مرکزی زنده میمانند.
نتیجه این «بقای دستوری» چیست؟ دود غلیظ ناکارآمدی. این شرکتهای زامبی منابع حیاتی (سرمایه، انرژی ارزان و نیرویکار) را میبلعند و آن را از دسترس بخشهای کارآمد و نوآور دور نگهمیدارند. نجات دادن اجباری شرکتهای ورشکسته به معنای خاموش کردن قطعی موتور رشد است.
با این همه نباید ناامید بود. در شکافهای این ساختارِ بسته جوانههایی از امید دیده میشود. موفقیت استارتاپهای ایرانی(مثل دیجیکالا یا اسنپ) که در یک خلأ قانونی اولیه رشد کردند یک واقعیت را اثبات کرد: پتانسیل جرقه در ایران وجود دارد.
فرهنگ کارآفرینی و استعداد فنی در جوانان ایرانی زنده است. چالش اصلی نه در «جرقه» بلکه در «احتراق» است. مشکل آنجاست که به محض بزرگ شدن این جرقهها با دیوار «انسداد رقابتی» مواجه میشوند. آنها باید با غولهای شبهدولتی رقابت کنند که به منابع ارزان دسترسی داشته و نیازی به سوددهی ندارند. آنها با «قوانین خلقالساعه» و نااطمینانی رگولاتوری مواجه و مهمتر از همه با مشکل خروج
(Exit Problem) روبهرو هستند. در چرخه سالم پاداش نهایی کارآفرین فروش شرکت یا عرضه عمومی آن (IPO) است. وقتی این پاداش نهایی به دلیل تحریمها یا ریسکهای داخلی ناممکن میشود انگیزه اصلی برای تحمل رنج «احتراق» از بین رفته و بنیانگذاران مهاجرت میکنند.
این جوانهها همچون شمعی در تاریکی هستند. پیام نوبل برای اقتصاد ایران شفاف است: راهحل تزریق پول بیشتر به شرکتهای زامبی نیست. کافیست دست از محافظت از ناکارآمدی برداشته شده و به جرقههای کوچک اجازه احتراق و شعلهور شدن داده شود.
* کارشناس ارشد مدیریت ساخت
