خیلی کار دارد این کشور
رفتار شهروندان ایران در دوره جنگ ۱۲روزه گونهای بود که حاکمیت کشور آن رفتار را ستایش کرد و نیز ارزش ایرانزمین به مثابه نماد و بسترساز همبستگی ایرانی آشکار شد. به این ترتیب باید راههای راهبردی برای نگهبانی از این سرزمین و شهروندان میهندوست با این هدف که سرزمینی آباد و آزاد و نیز شهروندانی خوشبخت داشته باشیم بیش از هر دوره دیگری در کانون نگاه سراسری جامعه ایرانی باشد.
آیا ایران میتواند دوباره در راه پیشرفتهای بزرگ بیفتد و پسافتادگیهای نیمسده تازهسپریشده نسبت به همسایهها و نسبت به گذشته خود را با شتابی بلندمدت پشت سر بگذارد. همه کارشناسان و اقتصاددانان و نیز ایراندوستان باور دارند با همه ناکامیهایی که ایران داشته و دارد اما وجود منابع عظیم نفت و گاز و دیگر منابع طبیعی و نیز ایستادن در یک منطقه بسیار با اهمیت در جغرافیای سیاسی و اقتصادی جهان و از همه مهمتر داشتن نیروی انسانی ورزیده در داخل و خارج از کشور در هر زمینهای توانایی پیش بردن ایران را دارند. واقعیت اما این است که به کارگیری این نیروها کار آسانی نیست و در اجرا با گرههای پرشمار، گرههای کورشده تاریخی و نیز کجفهمی از راه و آیین پیشرفت روبهرو است.
ایران برای سپری کردن این روزهای نفسگیر به نیرویی در پهنه سرزمین و اندیشههایی نو نیاز دارد چون تجربه نشان داده با همین دست فرمان دیگر نیرویی برای پیشرفت نمانده است. شاید برخی بگویند امپریالیسم و استکبار راه پیشرفت ایران را بسته است و شاید این حرف چندان بیراه نباشد اما باید دید چگونه میتوان این سد را از پیشروی کشور برداشت. خود این کار به دلیل دیوار بلند بیاعتمادیها نیرویی بسیار نیاز دارد. باید جامعه جهانی بداند ایران خطری برای دیگر کشورها نیست و اگر هم سدی وجود دارد دیگران این را پدیدار کردهاند. برای برداشتن این گام بزرگ پالایش ذهنی در درون سرزمین و نیز توزیع قدرت بین نهاد حکومت و نهادهای مدنی رخ دهد که کار سختی است. منافع برخی گروههای سیاسی و اقتصادی به اندازهای است که راه را برای گفتوگو با جهان و برای آن داراییهای مادی و روحی میبندد. از سوی دیگر برای برداشتن گامهای بزرگ دیگر باید از همه نیروهایی که دلشان برای سربلندی میهن میتپد و آمادگی سازندگی ایران را دارند از هر اندیشه و گروه فراهم شود. به همین دلیل است که این کشور برای رسیدن به نقطه اطمینان کار زیادی میخواهد.