حمایت یا حصار؟ مرز باریک سیاستهای تجاری
جهانصنعت- در جهان امروز کمتر کشوری را میتوان یافت که اقتصادش را کاملا به نیروهای بازار سپرده باشد. تقریبا همه دولتها بهویژه در مراحل اولیه توسعه، از نوعی «سیاست حمایتی تجاری» برای تقویت صنایع داخلی استفاده کردهاند. این سیاستها بهمعنای ایجاد دیواری بلند میان کشور و جهان نیست بلکه ابزاری برای سامان دادن به تعامل اقتصادی با بیرون است؛ مرزی که اگر درست ترسیم شود، میتواند به رشد صنعتی و اشتغال بینجامد اما اگر بیبرنامه و سیاسی به کار رود، به انزوا و ناکارآمدی منتهی میشود.
سیاستهای حمایتی تجاری مجموعهای از اقدامات دولتی هستند که هدفشان حمایت از تولید داخلی در برابر رقابت خارجی است. این حمایت میتواند از مسیرهایی چون تعرفههای وارداتی، سهمیهبندی کالاهای خارجی، پرداخت یارانه به تولیدکنندگان داخلی، نرخ ترجیحی ارز برای صادرات یا واردات مواد اولیه، و مشوقهای مالیاتی اعمال شود. در نگاه نظری، فلسفه چنین سیاستهایی بر «صنایع نوزاد» استوار است یعنی دولت از بخشهایی که هنوز توان رقابت جهانی ندارند حمایت میکند تا زمانی که به بلوغ فنی و مدیریتی برسند.
مرز میان حمایت و وابستگی اما بسیار باریک است. سیاست حمایتی اگر بدون برنامه خروج اجرا شود، به پناهگاهی برای ناکارآمدی بدل میشود. تجربه دهههای گذشته نشان داده است کشورهایی موفقتر بودهاند که حمایت خود را زماندار، هدفمند و مشروط به بهرهوری طراحی کردهاند. کرهجنوبی، تایوان و مالزی در دهههای۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ با چنین رویکردی توانستند صنایع نوپای خود را به برندهای جهانی تبدیل کنند. دولتهایشان از تولیدکنندگان حمایت کردند اما در مقابل از آنان صادرات، نوآوری و رقابتپذیری خواستند. در مقابل کشورهایی که حمایت را به سیاست دائمی بدل کردند، دچار رکود ساختاری شدند چون بنگاهها یاد گرفتند از دولت سود ببرند نه از بازار.
در ایران نیز سیاستهای حمایتی تجاری سابقهای طولانی دارد، از دوران جایگزینی واردات تا حمایت از تولید داخلی در دهههای اخیر اما مشکل اصلی نه در اصل حمایت بلکه در نحوه و تداوم آن بوده است. تعرفههای بالا بدون راهبرد صنعتی مشخص، نهتنها به رقابتپذیری نینجامیده بلکه گاه کیفیت کالاهای داخلی را پایین آورده است. یارانههای بیهدف نیز بهجای تشویق نوآوری، انگیزه بهرهوری را کاهش داده است. در حالی که فلسفه حمایت، ایجاد زمان و فضای تنفس برای اصلاح ساختار تولید است، در عمل به تکیهگاه دائمی برخی صنایع بدل شده که سالها با هزینه مصرفکننده و بودجه عمومی سرپا ماندهاند.
حمایت هوشمندانه زمانی معنا دارد که در دل خود استراتژی صنعتی، هدف صادراتی و برنامه زمانبندی برای خروج از حمایت داشته باشد یعنی دولت باید بداند از چه بخشی، برای چه مدتی و با چه هدفی حمایت میکند. بهعلاوه، شفافیت و پاسخگویی در تخصیص منابع حمایتی حیاتی است زیرا بدون نظارت، حمایت به رانت تبدیل میشود. در دنیای امروز که زنجیرههای تولید جهانی به هم گره خوردهاند، سیاستهای حمایتی تجاری نمیتوانند صرفا بر ممانعت از واردات تکیه کنند. حمایت مدرن یعنی تقویت مزیتهای نسبی پویا یعنی کمک به بنگاههای داخلی برای حضور در زنجیره ارزش جهانی، حمایت از تحقیق و توسعه، تربیت نیروی انسانی ماهر و تسهیل صادرات. چنین حمایتی به جای بستن درها، مسیر پیوند هوشمند با اقتصاد جهانی را میگشاید.
درنهایت، هیچ سیاست حمایتی جایگزین رقابتپذیری نمیشود. اگر حمایت به سکوی پرش تبدیل شود اقتصاد را بالاتر میبرد اما اگر به دیوار حفاظتی بدل شود، رشد را متوقف میکند. هنر سیاستگذار در یافتن همین مرز باریک است؛ جایی میان حمایت و حصار، میان فرصت و وابستگی.
