ایران و اروپای بحران‌زده

محمدرضا ستاری
کدخبر: 561664

محمدرضا-ستاری

محمدرضا ستاری

پس از فعال شدن مکانیسم‌ماشه توسط سه کشور اروپایی آلمان، بریتانیا و فرانسه حالا در تازه‌ترین اقدام وزرای خارجه اتحادیه اروپا و شورای همکاری خلیج‌فارس در بیانیه‌ای مشترک دوباره بحث جزایر سه‌گانه ایرانی تنب‌بزرگ، تنب‌‌کوچک و ابوموسی را پیش کشیده و به صراحت خواستار پایان یافتن حاکمیت ایران بر این جزایر شده‌اند. هر چند این اولین اقدام اروپایی‌ها در هم‌راستایی آنها با اعراب در خصوص جزایر سه‌گانه نبوده و شاهد هستیم که روسیه و چین نیز در همراهی با شورای همکاری خلیج‌فارس بارها مدعی این موضوع شده‌اند اما نکته مهم این است که در متن بیانیه به صراحت از لفظ اشغال سه جزیره امارات‌متحده عربی نام برده شده؛ امری که نه‌تنها یک اقدام نمادین سیاسی است بلکه عملا تهدید امنیت ملی و تمامیت ارضی ایران محسوب می‌شود.

در همین رابطه و در حالی که ایران و اروپا در واگراترین شرایط خود در طول دهه‌های گذشته قرار دارند، توجه به یک نکته ضروری به نظر می‌رسد؛ اینکه اروپایی‌ها اکنون به واسطه موقعیتی که دارند نه‌تنها قادر به ایفای نقش مثبت در قبال ایران در تنش‌های کنونی نیستند بلکه اتفاقا برعکس اکنون نقش آنها به اعمال فشار علیه ایران برای اخذ امتیازاتی از ایالات‌متحده تغییر کرده است. بنابراین در نخستین گام باید متوجه باشیم راهبردی که تا پیش از این از سوی برخی سیاستگذاران ایرانی دنبال شده و اغلب به نتیجه خاصی هم نرسیده، دیگر در شرایط کنونی به‌هیچ عنوان سودی نداشته و یک خطای استراتژیک محسوب می‌شود. این راهبرد چیزی نیست جز استفاده از شکاف میان اروپا و آمریکا و برقراری یک موازنه جهت کاستن از بار فشارهای حداکثری ایالات‌متحده.

در واقع چنین راهبردی از آنجا فاقد کارکرد عملی است که اولا اروپایی‌ها به واسطه جنگ اوکراین دچار اختلافات عمیق با تهران هستند. از سوی دیگر آنها اکنون در خاص‌ترین و در عین حال ضعیف‌ترین موقعیت بین‌المللی خود در طول سال‌های پس از جنگ جهانی دوم قرار دارند. به عنوان مثال اروپا اکنون هم از لحاظ ژئوپلیتیکی و هم از لحاظ ژئواکونومیکی به واسطه جنگ اوکراین و تقابل همه جانبه با روسیه تحت فشار فزاینده و بحران قرار دارد.

از سوی دیگر قدرت‌های بزرگ این قاره هر کدام به نوعی درگیر چالش‌های عدیده و بی‌سابقه هستند به‌طوری که آلمان به عنوان موتور اقتصادی اروپا درگیر رکود اقتصادی و همچنین مشکلات سیاسی است. از سوی دیگر شاهد هستیم فرانسوی‌ها اکنون آنچنان به بن‌بست سیاسی گرفتار شده‌اند که در طول مدت زمان کوتاهی پنج نخست‌وزیر تغییر داده و نخست‌وزیر جدید تنها چند ساعت پس از معرفی کابینه ناچار به استعفا شد. علاوه بر این بریتانیا در حالی درگیر چالش‌های اقتصادی است که شاهد هستیم در درون اتحادیه اروپا نیز واگرایی میان بازیگران مختلف کم نیست به‌طوری که در تازه‌ترین اتفاق اورسلا فون‌ در لاین، رییس کمیسیون اتحادیه اروپا در آستانه استیضاح قرار دارد زیرا اکنون دو حزب سیاسی در پارلمان اروپا هر کدام در طرحی جداگانه به دنبال استیضاح فون ‌در لاین بوده و احتمالا در ماه آینده میلادی این موضوع در دستور کار پارلمان قرار خواهد گرفت.

تمامی این موارد باعث شده تا اروپایی‌ها در ضعیف‌ترین وضعیت خود در طول دهه‌های گذشته قرار گرفته و چالش‌های آنها به قدری زیاد شده که توان کنش‌بین‌المللی را از آنها به میزان زیادی سلب کرده است. در نتیجه به طور طبیعی ایالات‌متحده از فرصت به وجود آمده نهایت بهره‌برداری از چنین ضعفی را در دستور کار قرار داده و اقدامات دولت ترامپ در نحوه برخورد با اروپایی‌ها از مذاکرات اقتصادی و تجاری گرفته تا نحوه ادامه جنگ یا صلح در اوکراین به خوبی موید این موضوع است.

در چنین شرایطی ایران نه‌تنها قادر به استفاده از شکاف فراآتلانتیکی میان اروپا و آمریکا نیست بلکه نمی‌تواند از اروپا انتظار ایفای نقشی مثبت در حل‌وفصل تنش‌های فعلی با ایالات‌متحده و همچنین رژیم صهیونیستی را داشته باشد. برعکس اروپایی‌ها برای همگرایی و هماهنگی بیشتر با دولت ترامپ اکنون نقش عامل فشار علیه ایران را ایفا می‌کنند. در نتیجه همزمان با اینکه ایران باید از تشدید اختلافات با اروپایی‌ها جلوگیری کند، نباید وقت و توان خود را مانند گذشته به امید میانجیگری مثبت آنها تلف کند چرا که اروپا در موقعیت کنونی و حداقل تا سه سال آینده که ترامپ بر سر کار است، توان مخالفت و حتی بازی‌خراب‌کنی چندانی در قبال آمریکا را نخواهند داشت و ایران در این شرایط برای عبور از وضعیت دشوار کنونی اگر قرار است باب مذاکره و تنش‌زدایی با غرب را در دستور کار قرار دهد باید با ایالات‌متحده به صورت دوجانبه به حل‌وفصل اختلافات مبادرت کند.

وب گردی