اقتصاد آمریکا در نیمقرن آینده

اسفندیار جهانگرد– هفت کارشناس دیدگاه خود را مطرح میکنند. این پیشبینیها برخی امیدوارکننده و برخی کمتر چشماندازهای متفاوتی از آینده ارائه میدهند. بیتردید اگر در سال ۱۹۷۵ کسی میخواست آینده ۵۰سال بعد را ببیند، پیشگویان اقتصادی بهسختی میتوانستند موجهای مقرراتزدایی، نرخهای بالای بهره و کاهش مالیاتها در دهه بعد را تصور کنند، یا خیزش مالیسازی، خصوصیسازی و جهانی شدن را که در دهه ۱۹۹۰ آغاز شد. معدودی میتوانستند قدرت دگرگونکننده اینترنت، سقوط مالی ۲۰۰۸، فلج شدن اقتصاد در دوران همهگیری و قرنطینهها، یا بازگشت تعرفهها و حمایتگرایی با دولت دوم ترامپ را پیشبینی کنند. با این حال ما تصمیم گرفتیم شانس خود را در پیشبینی بیازماییم. از اقتصاددانان و تاریخنگاران اقتصاد پرسیدیم: به نظر شما سرمایهداری آمریکا در ۵۰ سال آینده چگونه خواهد بود و چه تفاوتی با امروز خواهد داشت؟ آنها نکات فراوانی برای گفتن داشتند:
دارون عجماوغلو: کدام مسیر هوش مصنوعی را انتخاب خواهیم کرد؟
دارون عجماوغلو، استاد موسسه اقتصاد در MIT و برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال ۲۰۲۴ میگوید: «ما در یک نقطه عطف قرار داریم، عمدتا به دلیل فناوریهای تحولآفرینی مانند هوش مصنوعی. محتملترین آینده، اقتصادی است که تحت سلطه تعداد معدودی از شرکتهای فناوری قرار دارد، جایی که ابزارهای هوش مصنوعی مجموعهای گسترده از وظایف را که قبلا توسط انسانها انجام میشد به طور خودکار انجام میدهند. این آینده زمانی محقق میشود که هوش مصنوعی سریعا به هوش مصنوعی عمومی برسد جایی که مدلهای هوش مصنوعی در همه وظایف شناختی به اندازه انسانهای متخصص توانمند شوند اما خودکارسازی گسترده ممکن است قبل از رسیدن به هوش مصنوعی عمومی یا حتی بدون آن رخ دهد. این نوع «خودکارسازی ناقص» بسیاری از پیامدهای منفی هوش مصنوعی عمومی را به همراه دارد (جابهجایی سریع نیروی کار) اما مزایای چندانی در بهرهوری ایجاد نمیکند.
با مسیر نهادی کنونی ما که با اجرای ضعیف قوانین ضدانحصار و پذیرش گسترده خواستههای شرکتهای بزرگ فناوری همراه است، این آینده خودکارسازی احتمالا شاهد ادامه تمرکز در بخش فناوری خواهد بود، بهطوری که چند غول بزرگ نهتنها بر فناوری بلکه بر دامنه گستردهتری از صنایع تسلط خواهند یافت. علاوه بر این، این مسیر به نابرابری عظیمی منجر خواهد شد هم بین عدهای کوچک از کارگران بسیار ماهر که همچنان وظایف اساسی را انجام میدهند و دیگرانی که یا قابل جایگزینی هستند یا از کار خود کنار گذاشته میشوند و هم بین اربابان فناوری که کنترل شرکتهای پیشرو هوش مصنوعی را در دست دارند و بقیه جامعه.
مسیر دیگری نیز وجود دارد که در آن ترس از هوشمصنوعی باعث شود دولتها کنترل بیشتری را اعمال کنند و نوعی سرمایهداری دولتی مبتنی بر هوش مصنوعی شکل گیرد. در این سناریو، دولت دادههای گستردهای جمعآوری کرده و به طور مستقیم یا غیرمستقیم کنترل ابزارهای تولید و پردازش دادهها را در دست میگیرد. هیچ چیز اجتنابناپذیر نیست که تمرکز قدرت در بخش فناوری یا اقتصاد به این شکل ادامه یابد. نه خودکارسازی و نه نظارت انحصاری تنها مسیرهای پیش رو نیستند. مسیر دیگری وجود دارد که حمایت از کارگران را در مرکز قرار میدهد، جایی که هوشمصنوعی میتواند به انسانها کمک کند تا وظایف پیچیدهتر و جدیدی را انجام دهند. تصور کنید هوش مصنوعی اطلاعات مفید و متناسب با زمینه کاری را به برقکاران، کارگران صنعتی، پرستاران، معلمان و دیگران ارائه دهد تا آنها در کارشان بهتر شوند و بتوانند کارهایی انجام دهند که بدون این کمک امکانپذیر نبود. این آینده میتواند بهرهوری بیشتری ایجاد کند (برخلاف خودکارسازی ناقص) و فرصتی برای کاهش نابرابری فراهم کند چرا که با توانمندسازی انسانها، تقاضا برای نیروی کار انسانی افزایش مییابد. این آینده بهتر یک خیال نیست. رقابت بیشتر در بازار این آینده را محتملتر میکند. تواناییهای فعلی هوش مصنوعی برای تحقق آن کافی است اما این مسیری نیست که اکنون در آن حرکت میکنیم. تمرکز فزاینده و وسواس نسبت به هوش مصنوعی عمومی در صنعت فناوری ما را به سمت آیندهای نزدیک به دیستوپیا سوق میدهد. ما اکنون به یک زنگ بیدارباش در مهمترین دوران نیاز داریم تا بتوانیم آیندهای روشنتر را انتخاب کنیم که برای کارگران همه زمینهها کارآمد باشد، نه صرفا برای اربابان فناوری.»
جنیفر برنز: کمرنگ شدن دولت اداری
جنیفر برنز، استاد تاریخ در دانشگاه استنفورد و پژوهشگر موسسه هوور و نویسنده کتاب «میلتون فریدمن: آخرین محافظهکار» نیز پیشبینی خود از ۵۰ سال آینده را اینگونه میگوید: «در ۵۰سال آینده، سرمایهداری آمریکایی همچنان موتور رشد پویـا و نوآور باقی خواهد ماند. با وجود موانع و چالشهای امروز، الگوی ۲۵۰ساله آن به احتمال زیاد ادامه خواهد داشت. این کشور همچنان از منابع طبیعی فراوان، جغرافیایی مطلوب که آن را از تهدیدات خارجی محافظت میکند و نظام فدرالی بهرهمند است که تنوع سیاسی و امکان آزمایش سیاستها را در چارچوب قدیمیترین قانون اساسی جهان حفظ میکند. آنچه متفاوت خواهد بود رابطه میان سرمایهداری و دولت آمریکا و اهمیت ژئوپولیتیک در سیاست اقتصادی است.
بحران مالی قریبالوقوع در دهه ۲۰۲۰، ناشی از کسریهای بودجه فزاینده و بحران اجتنابناپذیر تعهدات اجتماعی، موجب تسریع در فرسایش سیاسی و اقتصادی «دولت اداری مقرراتگذار» خواهد شد. هماکنون نیز هر دو حزب اصلی آمریکا با تلاش برای لغو ساختارهای قانونیای تعریف میشوند که برای حل اختلافات میان سرمایه و نیروی کار در یک اقتصاد صنعتی طراحی شده بودند برای مثال «DOGE» در حزب جمهوریخواه و جنبش «وفور» در حزب دموکرات. دولت آمریکا در قرن بیستویکم، با پذیرش واقعیتهای اقتصاد پساصنعتی و محدودیتهای مالی، ناگزیر خواهد بود فناوریها و ذهنیت سیلیکونولی را با اصلاحاتی برای سازگاری با واقعیتهای حکمرانی دموکراتیک در خود بگنجاند.
یکی از محرکهای اصلی تغییر اقتصادی، گذار کشور از نظم تکقطبی به نظم چندقطبی جهانی خواهد بود. دلار شاید همچنان از «امتیاز فوقالعاده» خود برخوردار باشد اما در جهانی که تحت تاثیر ارزهای جایگزین و ارزهای دیجیتال بانکهای مرکزی شکل میگیرد، سیاستگذاران آمریکایی ناچار خواهند بود این امتیاز را از طریق شفافیت، اعتماد و پایبندی بیوقفه به حاکمیت قانون حفظ کنند. همانگونه که جنگ جهانی دوم به دگرگونی رابطه دولت با بخشهای فناوری و آموزش عالی منجر شد، میتوان انتظار داشت فشارهای این نظم جهانی جدید – آنچه برخی «برتون وودز ۳» یا حتی «جنگ جهانی سوم» مینامند – تاثیرات مشابهی در داخل ایالات متحده برجای بگذارد. سرمایهگذاری دولتی در بخشهایی که برای امنیت ملی حیاتی تلقی میشوند، شدت خواهد گرفت.
حتی ممکن است شاهد بازگشت به باور دوران جنگ سرد مبنی بر «پراکندگی» باشیم یعنی استقرار پایگاههای نظامی در سراسر کشور برای جلوگیری از خطر جنگ هستهای. در شکل جدید این پراکندگی، تمرکز بر ایجاد مراکز رشد اقتصادی در خارج از مناطق ساحلی خواهد بود؛ اقدامی که همزمان پاسخگوی مطالبات سیاسی داخلی و نگرانیهای امنیت ملی است.
اورن کس: یا سرمایهداری آمریکا را بازسازی کنید یا هیچ
اورن کس، اقتصاددان ارشد در اندیشکده American Compass نیز دراینباره میگوید: «افول سرمایهداری آمریکایی در دهههای اخیر نتیجه فاصله گرفتن روزافزون سودآورترین فعالیتها از فعالیتهایی با بیشترین ارزش اجتماعی است. اگر بیشترین بازدهی سرمایهگذاری از برونسپاری تولید، مهندسی مالی، توسعه اپلیکیشنهای اعتیادآور شبکههای اجتماعی و پلتفرمهای انحصاری بهدستآید، سرمایه دقیقا به همانجا جریان خواهد یافت. اگر بالاترین حقوقها به معاملهگران پرسرعت پرداخت شود، استعدادها نیز همان مسیر را دنبال خواهند کرد. در نتیجه سرمایهگذاری واقعی کاهش مییابد، رشد کند میشود، صنعت تحلیل میرود، دستمزدها راکد میمانند و قدرت اقتصادی به نقاط دیگر منتقل میشود. در این مسیر، سرمایهداری ۵۰سال دیگر دوام نخواهد آورد و این یک تراژدی بزرگ خواهد بود. اگر ایالات متحده بتواند سرمایهداری کارآمدی را بازسازی کند، این نظام اقتصادی به گونهای خواهد بود که محدودیتها سرمایه را به سوی فعالیتهای مولد هدایت میکنند. جهانیسازی بیقید و بند و مرزهای تقریبا باز اوایل قرن بیستویکم به خاطرهای تأسفبار تبدیل خواهند شد و جای خود را به بازاری داخلی محدود شده خواهند داد که زمین بازی را به نفع تولید داخلی تغییر میدهد و تجارت بینالمللی را تنها تا جایی میپذیرد که متوازن باشد. تعرفهها و کنترلهای سرمایه هر دو نقش مهمی در جذابتر کردن سرمایهگذاری داخلی نسبت به برونسپاری خواهند داشت. در داخل بازار، سیاست صنعتی سرمایهگذاری در بخشهای پرریسک و سرمایهبر را یارانه خواهد داد، در حالی که مقررات مالی از سفتهبازیهای غیرمولد جلوگیری میکند. اجرای بسیار قویتر قوانین ضدانحصار و حمایت از مصرفکننده، رانتهای فوقالعادهای را که در غیر این صورت نصیب انحصارگران و عرضهکنندگان محصولات اعتیادآور میشود، از میان خواهد برد. پشتوانه این تغییرات سیاستی، یک دگرگونی بنیادیتر در اقتصاد سیاسی خواهد بود که مصرفگرایی بیهوده را کنار گذاشته و به نفع درکی غنیتر از شکوفایی انسانی حرکت خواهد کرد. به جای آنکه صرفا بر کارایی و کالاهای ارزان بهینهسازی شود، شهروندان خواستار آن خواهند بود که بازارها رفاه گستردهای را پرورش دهند که برپایه مشاغل خانوادهمحور، جوامع قدرتمند و یک پایگاه صنعتی نیرومند بنا شده باشد.
سرمایهداری میتواند این اهداف را محقق کند اگر دوباره در راستای آنها جهتگیری شود و این همان وظیفهای است که اکنون بر دوش سیاستگذاران آمریکایی قرار دارد.»
کارولا فریدمن: یک مدل نوین دولتی- خصوصی
کارولا فریدمن، استاد مالی در دانشکده مدیریت کلاگ دانشگاه نورثوسترن نیز معتقد است: «آزادی کسبوکارها برای فعالیت در بازاری با حداقل مداخله دولت، مدتهاست که سنگبنای سرمایهداری آمریکایی بوده است. از سرمایهگذاریهای خانوادگی در سالهای نخستین کشور گرفته تا غولهای فناوری امروز، شرکتهای سودمحور همواره خلاقیت را به نوآوری تبدیل کرده و بیش از دو قرن رشد اقتصادی را تغذیه کردهاند. با این حال حفظ رشد اقتصادی در داخل و رقابتپذیری در خارج ممکن است بیش از گذشته نیازمند هماهنگی نزدیکتر میان دولت و بخش خصوصی باشد. در دهههای آینده سرمایهداری آمریکایی ممکن است کمتر توسط رقابت نامحدود و بیشتر تحت نظارت راهبردی شکل گیرد. با تمرکز قدرت بازار در دست چند شرکت مسلط، سیاستگذاران احتمالا اجرای قوانین ضدانحصار را تقویت خواهند کرد اما قوانینی که یک قرن پیش برای راهآهنها و تراستهای صنعتی طراحی شده بودند، ممکن است برای اقتصاد مدرن فناوری ناکافی باشند و نیازمند اصلاحات اساسی شوند. و هرچند انحلال اجباری شرکتها در گذشته نادر بوده است، این رویکردها میتوانند برای حفاظت از رقابت و تحریک نوآوری محتملتر شوند. همزمان، همکاری موجود میان دولت و کسبوکارها ممکن است از طریق مشارکتهای عمومی- خصوصی، سرمایهگذاریهای هدایت شده و حمایت از منابع حیاتی همچون ارتقای مهارتها و توسعه زیرساختها عمیقتر شود. این تلاشها به احتمال زیاد در بخشهایی پدیدار خواهند شد که برای امنیت ملی و رهبری جهانی حیاتی هستند – از نیمههادیها و تولید پیشرفته گرفته تا انرژی پاک و دفاع. برخلاف کشورهایی که بر مالکیت دولتی یا کنترل متمرکز تکیه میکنند، یک الگوی آمریکایی بر نقش نهادهای مستقل در همکاری با شرکتهای خصوصی تاکید خواهد داشت؛ مدلی که پیشتر برای تقویت رهبری دفاعی نیز استفاده شده بود. نتیجه میتواند شکلی از «سرمایهداری دولتی» با طراحی منحصرا آمریکایی باشد. مدلی که نیروهای بازار را جایگزین نمیکند، بلکه آنها را در خدمت رفاه ملی در جهانی بهشدت رقابتی به کار میگیرد.»
آر. گلنهابارد: یک شبکه ایمنی قویتر
هابارد، استاد اقتصاد و مالی در دانشگاه کلمبیا و رییس شورای مشاوران اقتصادی در دولت بوش پسر نیز در این خصوص میگوید: «نعمتهای سرمایهداری صنعتی مدرن در سطح جهان و بهویژه در ایالات متحده خیرهکننده بوده است. وسوسهانگیز است که به منتقدان در صحنه فیلم زندگی برایان از گروه مونتی پایتون فکر کنیم که میپرسند: «رومیها اصلا برای ما چه کردهاند؟» و سپس با فهرستی طولانی از دستاوردها روبهرو میشوند اما در واقع سرمایهداری آمریکا در طول زمان با سازگاری با تحولات بزرگ اقتصادی حفظ شده است. اکنون در نقطه عطف دیگری قرار داریم و الگوی حفظ هسته نوآور و تحولآفرین سرمایهداری آمریکا، از طریق پاسخ دادن هرچند گاهی کند به شوکهای ساختاری، به این صورت ادامه خواهد یافت:
ابعاد، گستره و سرعت تغییرات فناورانه پیرامون هوش مصنوعی مولد، بیمه اجتماعی جدیدی را به وجود خواهد آورد که بر اثرات بلندمدت (و نه صرفا چرخهای) اختلالات تمرکز دارد. برای این افراد شامل حمایتهای شغلی، کالجهای محلی و آموزش و بیمه دستمزد برای کارگران مسن خواهد بود. برای مکانها، شامل کمکهای بلاعوض به جوامع و مناطقی با بیکاری ساختاری بالا برای تحریک کسبوکارها و فرصتهای شغلی جدید خواهد شد. چنین اقداماتی گذار ضروری از تمرکز بر حمایت چرخهای در برابر بیکاری کوتاهمدت به سمت پلی بلندمدت برای بازاتصال به اقتصاد در حال تغییر است. این ایدهها همچون پاسخهای بزرگ تاریخی آمریکا از کالجهای اعطای زمین تا قانون GI Bill ترکیبی از حمایت مالی فدرال با رویکردهای محلی خواهند بود (که امکان تنوع در پاسخها به فرصتهای کسبوکار و اشتغال محلی را فراهم میکنند) که خود نشانهای دیگر از سیاست اقتصادی گذشته ایالات متحده است. با شبکه حمایتی اقتصادی قویتر، فشار کنونی برای افزایش تعرفهها و حمایتگرایی به تدریج فروکش خواهد کرد.
حمایتگرایی دیواری در برابر تغییر است اما دیواری است که ما را از پیشرفت نیز جدا میکند. کسری بودجه روبه رشد و فشار بر منابع مالی عمومی منجر به اتکا به مالیاتهای مصرفی برای جایگزینی نظام مالیات بر درآمد کنونی خواهد شد زیرا تداوم افزایش مالیات بر پسانداز و سرمایهگذاری چشمانداز رشد را متوقف خواهد کرد. برای مثال مالیات بر جریان نقدی کسبوکار که بر درآمد شرکت منهای همه هزینهها، از جمله سرمایهگذاری، اعمال میشود جایگزین مالیات بر درآمد کسبوکار خواهد شد. تولید داخلی با افزودن یک تعدیل مرزی به مالیاتهای کسبوکار تقویت خواهد شد. صادرات از مالیات معاف خواهند بود اما شرکتها نمیتوانند هزینه واردات را کسر کنند. این اصلاحات امکان گذار از تعرفههای پراکنده و بیبرنامه به سمت اصلاحات مالیاتی را فراهم میآورد که سرمایهگذاری را تقویت میکند و به شرکتهای آمریکایی و خارجی به طور یکسان انگیزه میدهد تا در ایالات متحده سرمایهگذاری کنند. این ایدهها برای حفظ فرصتها در میان «تخریب خلاق» همچنین سرمایهداری آمریکا را در آستانه جشن ۲۵۰سالگی کشور تازهسازی خواهند کرد. این نوسازی همچنین به ایدههای لیبرال کلاسیک آدام اسمیت ادای احترام میکند؛ کسی که اثرش، ثروت ملل همان سال منتشر شد. این بازآفرینی نقش رقابت در ثروت ملل و سرمایهداری آمریکا را با توانایی رقابت دوباره پیوند میدهد؛ ویژگیای که بارها در نقاط عطف سرمایهداری در ایالات متحده تکرار شده است. در دهههای پیشرو، این «پروژه ۲۰۲۶» نعمتها و رفاه گسترده سرمایهداری آمریکایی را حفظ خواهد کرد.»
گریگوری منکیو: ۶ پیشبینی
منکیو، استاد اقتصاد در دانشگاه هاروارد معتقد است: «گوی بلورین من، همچون تمام اقتصاددانان تار است اما اگر با دقت نگاه کنم، برخی الگوها برای اقتصاد ایالات متحده در ۵۰ سال آینده شکل میگیرند:
– به لطف پیشرفتهای فناوری، درآمد متوسط آمریکایی پس از تعدیل تورمی حدود دو برابر سطح کنونی خواهد بود.
– نابرابری قابلتوجه همچنان پابرجا خواهد ماند و پوپولیستها همچنان استدلال خواهند کرد که نخبگان اقتصاد را دستکاری کردهاند. بخشی از واکنش به این موضوع، تقویت بیشتر شبکه تامین اجتماعی خواهد بود، از جمله یک درآمد پایه همگانی (UBI) کوچک.
– مالیاتها بالاتر خواهد رفت تا هزینههای این شبکه حمایتی گستردهتر تامین شود و همچنین به این دلیل که مردم خواهند آموخت بدهی دولت نسبت به تولید ناخالص داخلی نمیتواند تا ابد افزایش یابد. همانند بیشتر کشورهای جهان امروز، ایالات متحده نیز مالیات بر ارزشافزوده خواهد داشت.
– طول هفتههای کاری کوتاهتر خواهد شد، هم به دلیل اثر بازدارنده مالیاتهای بالاتر و هم به دلیل تمایل بیشتر مردم برای استفاده از رفاه افزوده خود جهت لذت بردن از فراغت بیشتر.
– اشتغال در بخش صنعتی تقریبا از بین خواهد رفت اما تولید صنعتی همچنان قوی خواهد ماند زیرا رباتها بیشتر کارها را انجام خواهند داد. در عوض، مشاغل خدماتی گسترش مییابند و مشاغل کاملا جدیدی که اکنون حتی تصورشان را نداریم پدید خواهند آمد.
– با اذعان به خطاهای گذشته، دولت از مداخلات سنگین در بازارهای رقابتی مانند سیاست صنعتی، تعرفهها، حداقل دستمزدها، کنترل اجاره و محدودیتهای سختگیرانه محلی اجتناب خواهد کرد.
این تحولات از نظر عموم مردم و اقتصاددانان در آن زمان مطلوب تلقی خواهد شد. به نقل از مارتین لوتر کینگ جونیور- اگر او اقتصاددان بود – میتوان گفت: «قوس جهان اقتصادی طولانی است اما به سوی کارایی خم میشود.»
جوئل موکیـر: سرمایهداری همچنان سازگار خواهد شد
موکیـر، استاد اقتصاد و تاریخ در دانشگاه نورثوسترن دراینباره میگوید: «در کتاب سرمایهداری، سوسیالیسم و دموکراسی اقتصاددان جوزف شومپیتر در سال ۱۹۴۲ پرسید: «آیا سرمایهداری میتواند زنده بماند؟» پاسخ او این بود: «نه، فکر نمیکنم بتواند.» اما ۸۰سال بعد، سرمایهداری همچنان پابرجاست. آنچه شومپیتر درنیافت، این بود که سرمایهداری به دلیل انعطافپذیری و قابلیت سازگاری خود دوام آورده است. این نظام تولید دگرگون شونده راههایی برای سازگاری با واقعیتهای جدید یافته است، از طریق مشاهده نیروهای بازار و شناسایی نیازهای اجتماعی و تبدیل آنها به فرصتهای تجاری. آینده نیز شاهد شوکهای اقتصادی بیشتری خواهد بود . از همه مهمتر پایان رشد جمعیت و پیرشدن جمعیت جهانی و همچنین واقعیتهای سخت محیطزیست جهانی که زیر فشار فزاینده قرار دارد. سرمایهداری با نوآوری زنده است. نوآوری مراقبت سالمندی رباتیک و مدیریت شده با هوش مصنوعی را فراهم خواهد کرد، زیرا درصد سالمندان ۸۰ساله و بالاتر افزایش مییابد. با بیشتر شدن افراد سالخورده و کاهش جمعیت جوانی که مالیات برای سیستم تامین اجتماعی پرداخت میکنند، کارآفرینان شغلهایی برای افراد مسن – در صورتی که بتوانند و بخواهند – ایجاد خواهند کرد. تغییرات اقلیمی سرمایهداران را به یافتن راههایی برای مقابله وادار خواهد کرد. فناوریهای جدید موادی برای عایقبندی بهتر خانهها در برابر گرمای شدید و آتشسوزیهای جنگلی در حال افزایش تولید خواهند کرد. بازارهای آزاد نیز چالشهایی را که تغییرات اقلیمی بر کشاورزی تحمیل میکند برطرف خواهند ساخت – از محصولات اصلاح شده ژنتیکی گرفته تا نمکزدایی موثرتر آب. فناوری دیجیتال پیشرفته، هوش مصنوعی عمومی و هرآنچه پس از آن بیاید، برخی از پیچیدهترین مسائل زندگی روزمره را حل خواهند کرد، از جمله آموزش و مراقبتهای پزشکی شخصیسازی شده و اختصاصیتر. فناوریهای جدید به مردم امکان خواهند داد که طولانیتر و بهتر زندگی کنند، غذای باکیفیتتر بخورند و از سرگرمیهایی بهره ببرند که اکنون غیرقابل تصور است. وقتی فناوریهای پیشرفته کارهای خستهکننده و دشوار را برعهده گیرند، انسانها کمتر کار خواهند کرد مگر آنکه خود نخواهند. سرمایهداری فناوری، کارآفرینان، سرمایه و نیروی کار ماهر لازم برای مقابله با چالشهای جدید را فراهم خواهد ساخت. چه چیز ممکن است اشتباه پیش برود؟ بسیار اما اگر چنین شود، مقصر سرمایهداری نخواهد بود.»
* استاد اقتصاد دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی