استراتژی بقا در لبه پرتگاه
ایوب ترابی، کارشناس بازار سرمایه
در شرایط کنونی که فضای اقتصاد ایران با تهدیدهای بیسابقهای مواجه شده و تحلیلهای سنتی دیگر کارایی گذشته را ندارند، سرمایهگذار حرفهای باید چارچوب ذهنی خود را تغییر دهد. دیگر نمیتوان صرفا با اتکا به ابزارهای کلاسیک مانند تنوعسازی ساده یا تخصیص سنتی دارایی میان سهام، طلا و مسکن به دنبال حفظ سرمایه بود چراکه ریسکهایی نظیر فعالسازی مکانیسم ماشه، وقوع درگیری نظامی یا گسستهای سیاسی ناگهانی، سایهای سنگین بر بازارها انداختهاند و در چنین فضایی مدیریت ریسکهای حدی (Tail Risks) به یک ضرورت اجتنابناپذیر تبدیل شده است. در این چارچوب جدید، سرمایهگذاری صرفا به معنای سودآوری نیست بلکه بقا در برابر سناریوهای فروپاشی اقتصادی و سیاسی هدف اصلی است.
نسیم نیکولاس طالب در کتاب مشهور خود «قوی سیاه» به رخدادهای غیرمنتظره و پرریسکی اشاره میکند که با احتمال کم اما تاثیر بسیار بالا رخ میدهند. این دسته از ریسکها امروز در اقتصاد ایران دیگر صرفا یک احتمال تئوریک نیستند بلکه به بخشی از واقعیت بازار تبدیل شدهاند. از اینرو استراتژی مدرنتری به نام استراتژی هالتر پیشنهاد میشود که به جای توزیع متوازن سرمایه در داراییهای با ریسک متوسط، پورتفو را به دو قطب کاملا متضاد تقسیم میکند: یک قطب فوقالعاده امن برای حفظ اصل سرمایه و یک قطب پرریسک و انفجاری برای جبران زیانهای ناشی از تورم و بحران.
در قطب اول که باید ۸۰درصد سرمایه را شامل شود، امنیت مطلق هدف اصلی است. در این بخش، حدود ۴۵درصد از سرمایه باید به طلای فیزیکی و فلزات گرانبها اختصاص یابد، بهویژه طلای آبشده یا سکههای قابل حمل که خارج از سیستم بانکی نگهداری میشوند چراکه در صورت فروپاشی بانکها یا محدودیتهای دسترسی، تنها دارایی امن و در دسترس فرد خواهند بود، همچنین حدود ۲۵درصد سرمایه باید به صورت اسکناس فیزیکی ارزهای معتبر نظیر دلار، یورو یا فرانک سوییس نگهداری شود تا در صورت قطع عملکرد سیستم بانکی یا کارتخوانها، امکان نقدشوندگی فوری و بدون واسطه حفظ شود. ۱۰درصد دیگر این بخش میتواند شامل داراییهای برونمرزی مانند املاک یا سهام خارجی باشد، یا در صورت محدودیت، بر سهام شرکتهای صادراتمحور داخلی که درآمد دلاری پایدار و قراردادهای فروش بینالمللی دارند متمرکز شود تا از کاهش ارزش ریال در امان بمانند. در قطب دوم که ۲۰درصد باقیمانده از سبد را تشکیل میدهد، فرصتهای با بازدهی نامتقارن قرار میگیرند. حدود ۱۵درصد از این بخش باید به سهام خاصی اختصاص یابد که قابلیت رشد در دل بحران را دارند، از جمله شرکتهای دانشبنیانی که در حوزههایی مانند امنیت سایبری یا تولید تجهیزات استراتژیک فعال هستند و میتوانند در زمان تحریم یا فشارهای خارجی، از حذف رقبای بینالمللی خود سود ببرند. سرمایهگذاری در این شرکتها شبیه اختیار معامله است: میزان زیان محدود است اما سود در صورت موفقیت میتواند بسیار بالا باشد. ۵درصد نهایی نیز به داراییهایی مانند بیتکوین، اتریوم یا سولانا اختصاص مییابد اما نگهداری این داراییها نباید از طریق صرافیها چه داخلی و چه خارجی انجام شود بلکه باید به صورت غیرامانی و با کنترل شخصی صورت گیرد تا در شرایط حاد و محدودیتهای سرمایهای، به عنوان یک دارایی دیجیتال مستقل و مقاوم در برابر سانسور ایفای نقش کند. در مجموع سرمایهگذار امروزی باید از تفکر سنتی سودآوری به سوی تفکر ماندگاری و حفظ دارایی در شرایط غیرقابل پیشبینی حرکت کند. با احتمال وقوع سناریوهایی چون تحریم کامل، قطع ارتباطات بانکی یا حتی تنشهای نظامی، تنها سبدهایی تابآور خواهند بود که با نگاه واقعبینانه و آماده برای بدترین سناریوهای ممکن طراحی شدهاند. در چنین دنیایی، مهمترین دارایی شما نه سود بالا بلکه آمادگی برای بقا و توان عبور از طوفانهای پیشرو است.