واکاوی پدیده «خصوصی‌- دولتی‌سازی» ایران‌خودرو و سایپا ازنگاه آمار تولید در تیرماه؛

آیا ساختار حاکمیتی موفقیت بخش‌خصوصی را ممکن می‌سازد؟

گروه اقتصادی
کدخبر: 550164
در تیرماه ۱۴۰۴، ایران خودرو با رشد ۹.۴ درصدی به تولید ۳۸۶۶۵ دستگاه خودرو رسید که نشان دهنده بهبود نسبی پس از خصوصی سازی است، اما سایپا با رشد کند ۲.۷ درصدی و تولید ۱۲۱۰۵ دستگاه همچنان با چالش‌های ساختاری و مدیریتی مواجه است و این وضعیت نشان می‌دهد موفقیت بخش خصوصی در صنعت خودرو مستلزم اصلاحات گسترده‌تر در ساختار حکمرانی و سیاست‌گذاری کلان است.
آیا ساختار حاکمیتی موفقیت بخش‌خصوصی را ممکن می‌سازد؟

جهان صنعت- صنعت خودروی ایران با بیش از نیم قرن سابقه، یکی از بزرگ‌ترین و مناقشه‌برانگیزترین بخش‌های اقتصاد کشور است؛ صنعتی که همواره میان دو قطب دولت و بخش‌خصوصی در نوسان بوده و خصوصی‌سازی آن به یکی از آزمون‌های راهبردی اقتصاد ایران تبدیل شده است. دو دهه پیش با اجرای اصل۴۴ قانون‌اساسی و تغییرات ساختاری در مالکیت دو خودروساز بزرگ کشور – ایران‌خودرو و سایپا- انتظاراتی از تحول در کارایی، پاسخگویی و کیفیت مطرح شد اما ۲۰سال پس از این تغییرات، پرسش مهمی باقی مانده: آیا بخش‌خصوصی در چنین ساختاری می‌تواند موفق شود یا آنکه ناکامی از دل حکمرانی کلان و نه مدیریت بنگاه‌ها زاده می‌شود؟

اجازه دهید پیش از ورود به بحث اصلی، برای نمونه، اشاره‌ای به تازه‌ترین آمار از تولید تیرماه امسال دو خودروساز بزرگ کشور داشته باشیم: در تیرماه ۱۴۰۴ ایران‌خودرو با وجود گذشت تنها چند ماه از خصوصی‌سازی مدیریت توانست به تولید ۳۸۶۶۵دستگاه خودرو سواری برسد که نسبت‌به خرداد همین سال حدود ۴/‏‏۹درصد رشد را نشان می‌دهد. این رشد هرچند هنوز اثرات بلندمدت خصوصی‌سازی را به‌طور کامل بازتاب نمی‌دهد اما می‌تواند نشانه‌ای از آغاز ثبات و بهبود بهره‌وری خطوط تولید در پی تغییر رویکرد مدیریتی باشد.

در مقابل سایپا در همین بازه زمانی ۱۲۱۰۵دستگاه تولید داشت که تنها ۷/‏‏۲درصد رشد نسبت به خرداد را نشان می‌دهد و در مقایسه با ایران‌خودرو، حرکت بسیار کندتری را ثبت کرده است. تفاوت معنادار نرخ رشد دو شرکت می‌تواند بیانگر اثرات اولیه سیاست‌های مدیریتی بخش‌خصوصی در ایران‌خودرو باشد در حالی که سایپا همچنان با الگوی سنتی و چالش‌های ساختاری خود دست‌به‌گریبان است. اما آیا این همه ماجراست؟ اجازه دهید تصویر را کمی بزرگ‌تر کنیم.

چارچوب حکمرانی، نه صرفا مدیریت بنگاه

بررسی تجربه صنعت خودرو در ایران نشان می‌دهد که سرنوشت بنگاه‌های بزرگ نه‌تنها به کارآمدی مدیران اجرایی بلکه پیش از آن به ساختار حکمرانی و چارچوب سیاستگذاری کلان وابسته است. در سال‌های گذشته مداخلات پیوسته دولت در تعیین قیمت، ترکیب محصول، صادرات و حتی مدیریت داخلی شرکت‌ها، فضای مانور هر نوع مدیریت خصوصی یا دولتی را محدود کرده است.

مفهوم «اختیار در برابر مسوولیت» در نظام مدیریت بنگاه، زمانی معنا پیدا می‌کند که مدیر در برابر نتایج پاسخگو باشد- چیزی که در شرکت‌های دولتی معمولا دیده نمی‌شود اما خصوصی‌سازی صوری نیز اگر با مداخله مستمر دولت همراه باشد، عملا همان وضع پیشین را با ظاهری متفاوت بازتولید می‌کند.

آسیب‌شناسی دوگانه- درونی و بیرونی

برای داوری درباره کارآمدی بخش‌خصوصی باید هم ساختار درونی بنگاه و هم موانع بیرونی را در نظر گرفت. از یک‌سو تجربه ایران‌خودرو در ماه‌های اخیر -با رشد نسبی تولید و حفظ سهم بازار در شرایط بحرانی- نشانه‌هایی از چابکی مدیریتی دارد اما در مقابل زیان انباشته، وابستگی به قطعه‌سازان رانتی و کندی نوسازی فناوری همچنان چالش‌های درونی جدی هستند که مالکیت خصوصی به‌تنهایی راه‌حل آنها نیست.

از سوی دیگر سایپا که به‌ظاهر تحت مدیریت دولتی است در همین مدت با افت چشمگیر تولید مواجه شده و این پرسش مطرح است که آیا علت این افت، صرفا مدیریتی است یا از فشارهای حاکمیتی و سیاستی نیز ناشی می‌شود؟ پاسخ احتمالا ترکیبی از هر دو است.

موانع حقوقی، نهادی و ساختاری

خصوصی‌سازی موثر نیازمند نهادهای مکمل است: قانون رقابت، ناظر مستقل، بازار سرمایه شفاف و امکان خروج از بازار برای بنگاه ناکارآمد. در نبود این نهادها واگذاری شرکت‌ها نه به خصوصی‌سازی واقعی بلکه به خلق «خصولتی‌ها» می‌انجامد- بنگاه‌هایی که نه دولتی‌ هستند و نه پاسخگو به سهامداران واقعی.

مطابق اصل۴۴ قانون‌اساسی و تفسیرهای رسمی، دولت باید از بنگاه‌داری کناره بگیرد و نقش سیاستگذار و ناظر را بپذیرد اما تجربه نشان می‌دهد که دولت نه‌تنها از مداخله کناره‌گیری نکرده بلکه با ابزارهای پنهان (نظیر تعیین نرخ فروش، تخصیص ارز، یا اعمال فشار سیاسی) عملا ساختار بنگاه‌های خودروساز را در مشت دارد.

تطبیق با تجربه جهانی

در کشورهای موفق در خصوصی‌سازی صنعت خودرو -مانند چک، هند یا کره‌جنوبی- دولت ابتدا چارچوب تنظیم‌گری را شفاف ساخت، سپس نهادهای رقابتی را تقویت کرد و تنها در پایان از مالکیت بنگاه خارج شد. در ایران این روند برعکس طی شد یعنی ابتدا واگذاری انجام شد بدون آنکه اصلاح نهادی و ساختار سیاستگذاری صورت گرفته باشد.

نتیجه‌گیری

پرسش کلیدی اینجاست: آیا بخش‌خصوصی می‌تواند در صنعت خودروی ایران موفق شود؟ پاسخ مشروط است. اگر ساختار حکمرانی اصلاح نشود، نتیجه مناسبی حاصل نمی‌شود حتی تحت بهترین مدیریت. اگر دولت واقعا از مداخله‌های روزمره فاصله بگیرد، چارچوب پاسخگویی را تقویت کند و نهادهای مکمل را بازسازی کند، آنگاه می‌توان امید داشت که بخش‌خصوصی نه‌تنها بقا یابد بلکه به بهره‌وری و رقابت‌پذیری نیز برسد.

پیشنهاد نهایی

مسیر موفق خصوصی‌سازی صنعت خودرو در ایران از اصلاح سیاستگذاری و ساختار حکمرانی می‌گذرد، نه‌ صرفا از تعویض مالک یا مدیر بنگاه‌ها هرچند کیفیت مدیریت میدانی مستقیم یک بنگاه می‌تواند نقشی کارساز حتی در شرایط بحرانی- شرکت یا صنعت یا کشور- داشته باشد همانطور که ارزیابی آماری تولید دو شرکت بزرگ خودروساز کشور- که به نمونه تیرماه آن در ابتدای این ارزیابی اشاره شد، می‌تواند نقش کارسازی داشته باشد.

وب گردی