آتشبازی بزرگ در سیبری

محمدرضا ستاری- در بیسابقهترین و در عین حال مهمترین تحول جنگ اوکراین در طول بیش از سه سال گذشته، شامگاه یکشنبه در حمله پهپادی نیروهای اوکراینی به ۴ پایگاه نیروی هوایی دیاگیلِوو، ایوانووو، اولنیا و از همه مهمتر پایگاه نظامی بلایا در شرق سیبری بیش از ۴۰فروند از هواپیماهای بمبافکن استراتژیک روسیه منهدم شدند.
این موضوع از آنجا حائز اهمیت است که در این عملیات، هواپیماهای تخریب شده شامل توپولوفهای راهبردی Tu-95، Tu-22M3 و همچنین هواپیماهای گرانقیمت A-50 بوده که معادل روسی هواپیماهای آواکس آمریکایی است. در نتیجه از لحاظ لجستیکی از آنجا که روسها احتمالا کمتر از ۹۰فروند عملیاتی از مدلهای Tu-22، Tu-95 و Tu-160دارند، ضربه وارد شده از لحاظ راهبردی بسیار فراتر از تصورات اولیه است. علاوه بر این به گفته برخی تحلیلگران، بخش اعظمی از هواپیماهای راهبردی روسیه که در این حمله از بین رفتهاند، مانند
Tu-22M3 و Tu-95تولیدشان متوقف شده و جایگزین آنها یعنی Tu-160به تعداد اندک و در فواصل زمانی زیاد تولید میشوند.
اهمیت ماجرا
فارغ از منظر لجستیکی و خسارتی که روسیه در زمینه ابزارهای استراتژیک خود متحمل شده، بحث مهم دیگر نوع، نحوه و جغرافیای عملیاتی است که اوکراینیها آن را با موفقیت اجرا کردهاند. در واقع این حملات در دل خاک روسیه و با فاصله ۴هزار کیلومتری از مرزهای اوکراین و در منطقه سیبری صورت گرفته است. در نتیجه از لحاظ فنی، امکان هدایت چنین عملیاتی در خارج از خاک روسیه وجود ندارد. در همین رابطه برخی گزارشها حاکی از آن است که پهپادهای مهاجم از داخل کامیونهایی به پرواز در آمدهاند که پیش از آن در خاک روسیه و احتمالا در نزدیکی محل پایگاهها مستقر شده بودند. بنابراین چنین عملیاتی نهتنها مسکو را غافلگیر کرده، بلکه حاکی از یک گاف امنیتی در این کشور است. به خصوص اینکه بدانیم به ادعای مقامات اوکراینی، طرحریزی این عملیات از یکسال و نیم قبل در دستور کار بوده است.
در این میان طبق گزارشی که اکونومیست روز گذشته منتشر کرده، در استان ایرکوتسک در شرق سیبری به فاصله ۴هزار کیلومتری از اوکراین، شهروندان روسی ویدئوهایی را به اشتراک گذاشتهاند که در آن پهپادهای کوچک از کامیونها بیرون آمده و بهسوی محل استقرار بمبافکنهای استراتژیک روسیه رفتهاند. همچنین از پایگاه هوایی نزدیکی مورمانسک در شمال روسیه نیز گزارشهایی مشابه منتشر شده، مبنی بر اینکه راننده دور ماشین میدوید و پهپادها از کامیونش به سوی پایگاه پرواز کردند.
موضوع چیست و رسانهها چه میگویند؟
گزارش برخی رسانههای غربی حاکی از آن است که حدود ۱۵۰پهپاد و ۳۰۰بمب برای این عملیات به داخل روسیه قاچاق شده و ظاهرا پهپادها درون کلبههای چوبی جاسازی شده، روی کامیونها بارگیری شده و پس از باز شدن سقف این کلبهها با کنترل از راهدور، آزاد شدهاند. همچنین در حالی که گفته میشود، ، این پهپادها دارای سامانههای هدفگیری خودکار نیز بودهاند، منابع اطلاعاتی اوکراین مدعی شدهاند که احتمالا رانندگان کامیونها از محتوای بار خود بیاطلاع بودند. روشی که پیش از این در سال ۲۰۲۳ نیز در حمله به پل کرچ امتحان شده بود.
همچنین رصد گزارش رسانههای غربی در خصوص این اتفاق مهم نشان میدهد که آنها معتقدند این عملیات به عنوان یکی از مهمترین حملات در جنگهای مدرن به ثبت خواهد رسید و توانایی اوکراین در آسیبزدن یا نابودی این تعداد از پیشرفتهترین هواپیماهای روسیه در عمق خاک آن کشور، نشاندهنده پیشرفت برنامه حملات عمیق این کشور و گستره قابلتوجه نفوذ نیروهای مخفی اوکراین در داخل روسیه است. در خصوص چارچوب عملیاتی این حملات برخی تحلیلگران معتقدند که روسیه انتظار حملاتی با پهپادهای بزرگتر در شب و نزدیک به مرز اوکراین را داشت اما اوکراینیها هر سه متغیر را تغییر دادند: یعنی استفاده از پهپادهای کوچک در روز و در فاصلهای دور از خطوط مقدم جنگ.
تصویر بزرگ
در همین راستا شاید سوال این باشد که چرا روسها بمبافکنهای استراتژیک خود را در معرض دید و بدون استتار مناسب در پایگاههای خود در سیبری مستقر کردهاند؟ برای پاسخ به این سوال دو فرضیه را میتوان در نظر گرفت. نخست اینکه پایگاهها در محل دور از دسترس واقع شده و روسها به توانایی پدافندی و همچنین عملیاتی خود برای محافظت از آنها اطمینان کامل داشتهاند اما مساله دوم این است که براساس پیمان استارت جدید که ۸ آوریل ۲۰۱۰ منعقد شده، کشورهای دارای سلاح هستهای پذیرفتهاند که ابزارهای به کارگیری هستهای خود را در برابر دید ماهوارهها قرار دهند تا نگرانیها از به کارگیری آنها کمتر شود. در نتیجه، یورش اوکراین (که عملا بهمثابه یورش ناتو به روسیه ارزیابی میشود) از سویی معادل رد و نقض این پیمان بوده و ناتو خلاف پیمان استارت جدید رفتار کرده است. از سوی دیگر با اینکه پیمان در سال ۲۰۲۶ پایان مییابد، شاهد بودیم که روسیه در فوریه ۲۰۲۳ همکاری با این پیمان هستهای را کنار گذاشته است. در نتیجه از منظر حقوق بینالملل و همچنین توافقات سیاسی، مسکو با چنین سیاستی عملا دست غربیها برای نادیده گرفتن پیمان را باز گذاشته است که به گفته تحلیلگران میتوان از آن به عنوان یک خطای استراتژیک از سوی کرملین یاد کرد.
بین خطوط
علاوه بر این، فارغ از گزارشهای منتشر شده در رسانهها، اگر قرار باشد بین خطوط اقدام صورت گرفته را مورد ارزیابی قرار دهیم، میتوان گفت، همانطور که اوکراین بدون کمک غرب قادر به ادامه جنگ در طول سه سال گذشته با روسیه نبوده، به طور قطع به تنهایی توان انجام چنین عملیات پیچیده و گستردهای را هم نخواهد داشت. زیرا فارغ از جنبههای فنی، این عملیات دارای ابعاد مهم و بزرگ اطلاعاتی، لجستیکی و عملیاتی است.
در نتیجه چنین حملهای، آن هم در شرایطی که دو طرف قرار بود در استانبول بار دیگر پای میز مذاکرات بروند را باید به طور کلی اقدام و عمل غربیها فرض کرد. در واقع حمله شبانه ۳۱ می را میتوان به اقدامی جهت نشان دادن هزینههای تداوم جنگ به پوتین ارزیابی کرد. به طوری که از زمان آغاز جنگ، این سومین و در عین حال مهمترین پیامی است که به سران کرملین داده میشود. در پیام اول ما شاهد غافلگیری کرملین در حمله نیروهای واگنر به سمت مسکو بودیم؛ امری که در نهایت با رایزنی، میانجیگیری و در نهایت مرگ یوگنی پریگوژین پایان یافت. پیام دوم حمله نیروهای اوکراینی به داخل خاک روسیه و اشغال ۱۲۰۰کیلومتر مربع از خاک این کشور برای اولین بار پس از جنگ جهانی دوم بود؛ این موضوع نیز در نهایت با تضعیف مواضع اوکراینیها و بازپسگیری مناطق تصرف شده پایان یافت اما مورد سوم که حمله به شالکه استراتژیک نیروی نظامی روسیه است، ابعادی به مراتب بیشتر دارد؛ به طوری که چنین اقدام بیسابقهای را میتوان در جهت تغییر معادلات راهبردی سران کرملین در جهت تداوم جنگ و دورنمای آن فرض کرد. بنابراین از آنجا که تا لحظه تنظیم این گزارش، واکنش خاصی از سوی مقامات روسیه به این حملات صورت نگرفته، باید منتظر ماند و دید آیا، این موضوع به تغییر استراژی جهت پایان دادن جنگ از سوی مسکو ختم میشود یا اینکه ریسک تشدید درگیریها میان غرب و روسیه را افزایش خواهد داد؟