گنجینه ملی درآتش
نادر نینوایی– حدود دوهفته قبل بوی دود اول از لابهلای درختان روستای الیت در بخش مرزنآباد بالا آمد و بعد چشمهای اهالی سایههای نارنجی رنگ شعلههای آتش را دیدند که روی شیبهای تند جنگل میدوید. کمی بعد کوههای پوشیده از درخت در میان شعلههای آتش و حلقههای بی پایان دود احاطه شدند. ریختن اندک آبی از بالگردها هم تاکنون چاره کار نبوده است. مردمان محلی در این شرایط خود آستینها را بالا زده و و به مهار آتش همت گماشتند اما زبانههای این اژدهای سرخ گویی سر فروخفتن ندارد.
حالا مدتی طولانی است که آتش در محدودهای حدودا ۸هکتاری از جنگلهای منطقه دراکینگ الیت زبانه میکشد؛ منطقهای صخرهای و سختگذر که نیروهای مردمی و امدادی برای رسیدن به کانون حریق با دشواری مواجهند. فریاد محلیها به آسمان رفته و از دولت و هموطنانشان میخواهند که برای مهار این بلا به دادشان برسند. برخی از اهالی میگویند: «در این وضعیت فقط باران میتواند آتش را خاموش کند.» گویی امید بریدند از اینکه کسی نجاتبخششان باشد. از سوی دیگر پوشش گیاهی ارزشمند و حضور گونههای حساس حیاتوحش هم نگرانیها را دوچندان کرده است. جنگلهایی که گرفتار حریق شدند زیرمجموعه حوزه اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری مازندران هستند؛ حوزهای که بیش از ۶۶۰هزار هکتار جنگل، مرتع و ساحل را پوشش میدهد و ۲۸درصد مساحت استان را در بر میگیرد. شهرستانهای نور، نوشهر، چالوس، عباسآباد، تنکابن، رامسر و کلاردشت نیز زیر همین پوشش قرار دارند.
اقدامات انجامشده برای مهار آتش
با شدتگرفتن شعلهها شرایط به جایی رسید که پای هواپیما و بالگرد به ماجرا باز شد. صبح جمعه یک فروند ایلوشن۷۶ با ظرفیت آبگیری ۴۰تن از تهران به منطقه اعزام شد. نخستین محموله آب حوالی ساعت ۷:۳۰صبح روی کانون آتش تخلیه شد و طبق برنامهریزی نوبت دوم عملیات نیز برای ساعت ۱۰:۳۰تعیین شد. همزمان استاندار مازندران پس از تماس با وزیر کشور درخواست اعزام گستردهتر بالگردها را مطرح کرد و به گفته مسوولان پنجتاششفروند بالگرد در نوبت پرواز به ارتفاعات الیت قرار گرفتند. محدودیت امکانات و ظرفیت پایین بالگردها برای حمل آب اما شرایط چندان امیدوارکنندهای را ایجاد نکرده است.
روی زمین هم ۴۰گروه تخصصی شامل یگان حفاظت منابع طبیعی، محیطزیست، هلالاحمر، گروههای مردمی، سپاه و بسیج در منطقه مستقر شدند. درمجموع ۴۰۰نیرو که برخیشان با هلیبرن مستقیم به نقاط صعبالعبور منتقل شدند. این عملیات سنگین اما بدون آسیب نماند. در روزهای گذشته ۲۰همیار طبیعت در جریان مهار آتش مصدوم شدند؛ موضوعی که استاندار مازندران آن را یادآوری کرد و گفت: «اولویت ما حفظ جان نیروهای امدادی و مردمی است.» با این همه تا لحظه تنظیم این گزارش هنوز آتش بهطور کامل مهار نشده و زبانههای آتش میان شیبهای تند و درختان نیمسوخته جگر دوستداران میراث طبیعی ایران را میخراشد.
تداوم بحران جنگلهای هیرکانی
حجتالله مرادخانی، مدرس دانشگاه درخصوص آتشسوزی اخیر جنگلهای شمال کشور به «جهانصنعت» گفت: آتشسوزی جنگلهای هیرکانی منطقه الیت استان مازندران همچنان ادامه دارد؛ اتفاقی تلخ و هولناک برای یکی از دو اثر میراث طبیعی جهانی ایران که به واسطه اهمیت آن از نظر تنوع زیستی گیاهی و جانوری بسیار دردناک است. آنچه مسلم است اینکه در سالهای اخیر به دلایل مختلف(که اغلب آنها نیز ریشه در عوامل انسانی دارد و شواهد و گزارشهای سالیان اخیر آن را تایید میکند) عدهای برای تامین منافع فردی خود برای قاچاق چوب و جنگلتراشی کمر جهل به نابودی این سرمایه ملی و خدادادی بستند. متاسفانه کمتر شاهد برخورد قاطع و جدی با این افراد بودیم و تکرار این رخدادها در سالهای اخیر بسیار خطرناک و تحملناپذیر است. وی افزود: «آنچه مسلم است اینکه در مواجهه با بحرانهای بزرگ و فجایع زیستمحیطی بیشتر شاهد شنیدن اخبار جلسات مدیریت بحران(چه در سطح منطقهای، چه استانی و چه ملی) هستیم که حاصل آنها نیز معمولا از چند عکس یادگاری و صورتجلساتی که هرگز ضمانت اجرایی پیدا نمیکنند فراتر نمیرود. پس از مهار آتشسوزی نیز با وعدههایی برای آینده مواجه میشویم که اغلب تحقق نمییابد و در ماههای بعد همچنان باید دلهره آتش در جان طبیعت ایران، در زیستبوم البرز و زاگرس و دیگر نقاط کشور را داشته باشیم؛ مسالهای بسیار حساس و خطرناک برای ایران.»
جنگلهای هیرکانی در خطر
این کارشناس با اشاره به مخاطرات جنگلهای هیرکانی افزود: «مسلم است جایگاه جنگلهای هیرکانی، تنوع، قدمت و وجود گونههای گیاهی و جانوری متنوع در این زیستبوم منحصربهفرد آنقدر مهم و ارزشمند بوده که در کمیته میراث جهانی یونسکو به عنوان یک میراث بشری به ثبت رسیده است. توجه داشته باشید که حدود ۵۰درصد محدوده ایرانی جنگلهای هیرکانی در استان مازندران واقع شده است؛ مناطقی که در سالیان اخیر به دلیل آتشسوزیهای افسارگسیخته بخش زیادی از آنها از بین رفته و در مقابل شاهد رشد قارچگونه شهرکها، ویلاها و ساختمانهای بدقواره هستیم که عملا میراث طبیعی ایران را پاکسازی میکنند.»
وی ادامه داد: «به عبارت دیگر حتی نسبت به تعهدات بینالمللی خود در یونسکو برای حفاظت از آثار جهانی و صیانت از آنها نیز اهمال واضح داشتیم. این موضوع در کنار ابعاد حقوق بینالمللی به نام ایران خدشه وارد میکند و بیتردید نسبت میان فرهنگ و طبیعت را در کشور از بین برده و تعادل را به سمت نیستی میکشاند.»
مدیریت ناکارآمد و تاخیر سنگین
مرادخانی خاطرنشان کرد: «در این میان پرسش بنیادینی که مطرح میشود این است که چرا این پدیده و میراث ملی و جهانی باید پس از مدت طولانی از آغاز آن باوجود داشتن هواپیمای اختصاصی ایلوشن برای اطفای حریق همچنان درگیر آتش باشد؟ پاسخ این پرسش دو وجه دارد: نخست اینکه در ساختار مدیریت کشور ما حفاظت از منابع طبیعی و محیطزیست هیچ اولویتی نداشته و این خسران بزرگ جدی گرفته نمیشود. دوم اینکه متولیانی که در سطوح ملی و استانی مسوولیت حفاظت و نگهداری از این منابع ارزشمند را برعهده گرفتند عمق فاجعهای را که امروز برای هیرکانی رخ داده درک نمیکنند.»
وی افزود: «اگر درک درستی وجود داشت نباید بعد از گذشت این مدت از آغاز آتشسوزی(زمانی که قلب هیرکانی در حال تبدیل شدن به خاکستر است) تازه تصمیم گرفته شود که هواپیما برای اطفای حریق به پرواز درآید. درحالیکه در هر کجای دنیا چنین رخدادی از روز نخست در سطح ملی مدیریت میشود و اگر امکانات کافی نباشد سریعا از کشورهای دیگر و سازمانهای بینالمللی کمک خواسته میشود. مشخص نیست چرا ما نباید از توافقنامههای بینالمللی بهنفع منافع ملی خود استفاده کنیم. این پرسشی است که کاش یکبار پاسخ شفافی از سوی متولیان میشنیدیم.»
طبیعت بهمثابه بستر فرهنگ
وی تاکید کرد: «نکته مهمتر درخصوص آتشسوزی هیرکانی یا دیگر نقاط زیستبوم ایران مانند زاگرس یا مناطق مرکزی و جنوبی این است که طبیعت برای ایران فقط محیطزیست و تنوع اکولوژیک نبوده بلکه بطن و خاستگاه فرهنگ و زایش گوناگونی فرهنگی این سرزمین است. اگر طبیعت را از دست بدهیم مولفههای حیاتی تمدن ایرانی را از دست میدهیم. طبیعت و محیطزیست ما مادر سرزمین ما بوده و اهمیت آن هرگز بهدرستی درک نشده است.» این کارشناس خاطرنشان کرد: «اگر امروز با تنوع آیینها، موسیقی، گویشها، زبانها، پوششها، غذاها، صنایعدستی و ابزارهای مختلف در پهنه ایران روبهرو هستیم این تنوع تحسینبرانگیز در پیوند با تنوع طبیعی شکل گرفته است. انسان ایرانی در سدهها و هزارههای مختلف در همزیستی مسالمتآمیز با طبیعت بوده و آن را تکریم کرده و آیینهای متنوع مرتبط با آب، خاک و کوهستان شاهدی بر این احترام دیرین است اما در دهههای اخیر چنان خصومتی با طبیعت شکل گرفته که غافل از آن هستیم که این جهالت تیشه بر ریشه فرهنگ و استمرار حیات تمدن ایرانی میزند.»
فقدان طرحهای حفاظتی موثر
این مدرس دانشگاه ادامه داد:«سالهاست که زنگ خطر نابودی طبیعت ایران به اشکال مختلف بهصدا درآمده؛ از انقراض گونههای گیاهی و جانوری تا تخریب زیستگاهها و مداخلات غیرمسوولانه و منفعتطلبانه در محیطهای طبیعی. بسیاری از این تصمیمات جاهلانه با نام توسعه، کارآفرینی یا حمایت از مردم گرفته شده درحالیکه اساسا اشتباه بودند. ازسوی دیگر باوجود اهمیت زیستگاههای متنوع، پارکهای ملی و مناطق حفاظتشده برای بسیاری از آنها حتی طرح جامع حفاظت وجود ندارد.»
وی افزود: «بهعنوان نمونه منطقه حفاظتشده دینارکوه و کویرکوه در زاگرس در استان ایلام(یکی از منحصربهفردترین ذخیرهگاههای بلوطهای کهنسال و گونههای بومی) هیچ طرح حفاظتی ندارد و عملا به حال خود رها شده است. این مثال نشان میدهد ما برای ثبت آثار طبیعی و تاریخی خود بسیار هیاهو میکنیم اما پس از ثبت جهانی کار رها میشود درحالیکه اصل ماجرا پس از ثبت آغاز خواهد شد.»
این کارشناس افزود: «حفاظت از هیرکانی باید بر اساس استانداردهای جهانی و فناوریهای نوین مانند سیستمهای پایش ماهوارهای با جدیت انجام شود اما در کشور ما حفاظت به چند مراسم، چند تیتر و چند عکس محدود میشود. این وضعیت نیازمند بازنگری بسیار جدی است. تا زمانی که این مسائل به اولویت جدی مدیریتی تبدیل نشوند تلاش
NGOها، گروههای مردمی، دوستداران محیطزیست و رسانهها هرگز کافی نخواهد بود. امیدوارم روزی برسد که حداقل در یک ماه خبر دلخراشی از آسیب به منابع طبیعی و محیطزیست نشنویم.»
لزوم بهرهگیری از جوامع محلی
مرادخانی تاکید کرد:«نکته مهم این است که ما نسبت به رفع تعارضات انسانی و طبیعی در مواجهه با محیطزیست و منابع طبیعی اقدام مشخص و برنامهریزی موثری نداشتیم. بسیاری از آتشسوزیها منشأ انسانی دارد و با رفع این تعارضات(چه به صورت عرفی و چه قانونی) میتوان از بسیاری از این فجایع پیشگیری کرد.» وی افزود: «در کنار آن از ظرفیت بسیار بالای جوامع محلی برای حفاظت از جنگلها و زیستگاهها هیچ بهرهای نبردیم. جامعه محلی در بطن این سرمایههای طبیعی زندگی میکند و آموزش، توانمندسازی و مشارکت فعال و عقلانی آنها میتواند نقش بسیار موثری در پیشگیری از خسرانها داشته باشد. تجربه کشورهای مختلف مانند ترکیه و نپال در پروژههای بینالمللی نیز این موضوع را اثبات کرده است.» این مدرس دانشگاه یادآور شد:
«در مقطعی سازمان جاییکا در زمینه توانمندسازی جوامع محلی برای حفاظت از برخی تالابها مانند تالاب انزلی پروژههای بسیار موفقی اجرا کرد اما متاسفانه بهدلیل برخی موانع و برداشتهای اشتباه متولیان این فعالیتها در کشور ما متوقف شد.»
تداوم بحران محیطزیست در کشور
آتشسوزی اخیر در جنگلهای شمال بار دیگر ضعف ساختاری مدیریت منابع طبیعی در ایران را آشکار کرده است. در یک زیستبوم که ارزش جهانی داشته و بارها در اسناد رسمی کشور بهعنوان گنجینه ملی از آن یاد شده تداوم بحران نشان میدهد که برخورد ما با طبیعت همچنان واکنشی، مقطعی و بدون برنامه بلندمدت است. نشانهها نشان میدهد که این بحران فقط یک حادثه محلی نبوده بلکه حاصل سالها انباشت تصمیمهای اشتباه، کمتوجهی نهادی و نبود راهبرد پیشگیرانه است.
مساله اصلی این است که مدیریت بحران در ایران هنوز «بعد از وقوع حادثه» آغاز میشود. مقابله با آتش زمانی آغاز شده که بخش قابلتوجهی از پوشش گیاهی از دست رفته و خسارت جبرانناپذیر شده است. نبود تجهیزات کافی، اتکای شدید به نیروی انسانی در مناطق صعبالعبور و تاخیر در بهرهگیری از امکانات هوایی نشان میدهد که سازوکار مواجهه با آتشسوزی در جنگلهای مرطوب و ارزشمند شمال به استانداردهای جهانی نزدیک نیست. در بسیاری کشورها پایش ماهوارهای، هشدارهای پیشگیرانه و آمادهباش دائمی قبل از شعلهورشدن بحران فعال میشود اما در ایران این چرخه همچنان غایب است.
از سوی دیگر نقش جوامع محلی در مدیریت و حفاظت از جنگلها باوجود اثبات کارآمدی آن در تجربههای بینالمللی در ساختار رسمی کشور جدی گرفته نشده است. در لایهای عمیقتر رفتارهای سودجویانه مانند تغییر کاربری، ساختوساز و دستاندازی به اراضی جنگلی همچنان بدون بازدارندگی موثر ادامه دارد. نتیجه آن است که هم جنگل در معرض نابودی قرار گرفته و هم اعتماد عمومی نسبت به توانایی نهادهای مسوول کاهش مییابد. آتش اخیر یک هشدار دوباره است که نشان میدهد اگر سیاستهای حفاظتی اصلاح، فناوریهای نوین وارد و مشارکت مردمی نهادینه نشود از جنگلهای هیرکانی تنها نامی در اسناد باقی خواهد ماند.
