کتابهای پارهشده: صدای اعتراض یا شادی؟

جهان صنعت، آموزش در ایران، حال خوشی ندارد. زنگ خطر مدتیست به صدا درآمده و کارشناسان آموزشی بارها هشدار دادهاند: معلمان خسته و بیانگیزهاند، کیفیت آموزش افت کرده، فاصله چشمگیری میان مدارس دولتی و غیردولتی ایجاد شده و دانشآموزان، بیانگیزهتر از همیشه کلاس را به اجبار تحمل میکنند. کاهش چشمگیر معدلها و افت کیفی فرآیند یاددهی-یادگیری، همگی حکایت از بیماری مزمنی دارند که باید آموزش را در اولویت اصلاحات قرار دهد.
اما این هشدارها در لابهلای هیاهوی روزمرگی گم شدهاند تا جایی که حالا با یک کلیپ چندثانیهای بار دیگر توجه افکار عمومی به بحران جلب شده است. ویدئویی که در روزهای گذشته در فضای مجازی دستبهدست میشود، دانشآموزانی را نشان میدهد که پس از پایان آخرین امتحان، از مدرسه بیرون میآیند، کتابهای درسی را پاره میکنند و برگی پس از برگ دیگر را به آسمان پرتاب میکنند. در آن محوطه کوچک باران کاغذ میبارد و در گوشهای برخی والدین نظارهگر این «جشن پایان آموزش» هستند.
آیا میتوان این صحنه را بهسادگی نوعی «شادی کودکانه» تلقی کرد؟ آیا این شور و شعف، طبیعی و قابل پیشبینی است؟ پاسخ این سوال در دل همان تصویر نهفته است. نگاه بیاعتنا و رفتار بیتفاوت این دانشآموزان نشان از چیزی فراتر از شادی دارد؛ این دیگر صرفاً شادمانی پایان امتحانات نیست. انگار چیزی در جان این نسل شکسته، اعتمادشان به سیستم آموزشی از دست رفته و کتاب دیگر نه منبعی برای یادگیری که نمادی از فشار و بیهودگی شده است.
پاره کردن کتابها در این قاب نه تخلیه هیجان یک سال سخت تحصیلی که تخلیه خشم است. خشمی انباشته از آموزش، روشهای تدریس منسوخ، مدرسههای بیرمق و آیندهای نامطمئن. این تصویر، تلنگریست که باید جدی گرفته شود. شاید زمان آن فرارسیده تا بار دیگر از نو به آموزش بیندیشیم. این مساله باعث شد تا در گفتوگو با «علیرضا شریفی یزدی» جامعهشناس و «زهرا خزایی» روانشناس کودک به علل و انگیزههای چنین رفتاری در نسل جوان بپردازد.
جامعهشناس: پاره کردن کتابهای درسی توسط دانشآموزان به هیچوجه شادی کودکانه نیست
اخیراً فیلمی در فضای مجازی منتشر شده که در آن گروهی از دانشآموزان، پس از پایان امتحانات، اقدام به پاره کردن کتابهای درسی خود میکنند. به نظر شما علت چنین رفتاری از سوی این دانشآموزان چیست؟ چرا پایان امتحانات تا این اندازه برای آنان خوشایند و شادیآفرین است؟
شریفی یزدی: دلایل متعددی برای این رفتار وجود دارد اما به نظر من مهمترین عامل، عدم همخوانی بین آنچه در محتوای کتابهای درسی وجود دارد، آنچه معلمان در کلاسها تدریس میکنند، شیوههای تدریس و روشهای ارزشیابی با نیازهای واقعی دانشآموزان امروزی است. بهعبارت دیگر، کلاسهای درس ما عمدتاً کسلکننده و خستهکننده هستند. محتوایی که در این کلاسها به دانشآموز ارائه میشود، کمتر با نیازهای واقعی زندگی او ارتباط دارد و دانشآموزان این مسئله را حتی بهتر از بزرگترها درک میکنند.
شادی یا اعتراض؟ روایت ناتمام کتابهای پارهشده
نتیجه این عدم تطابق که اشاره کردید، چه میشود؟
شریفی یزدی: نتیجه این عدم تطابق آن است که وقتی دانشآموز با موقعیتی مواجهه میشود که برایش نشانهای از رهایی از کلاس و فضای مدرسه است، با رفتاری نمادین مانند پاره کردن کتابها، احساس رهایی و شادی خود را ابراز میکند. در واقع این شادی ظاهری بیشتر شبیه به نوعی اعتراض است؛ اعتراضی که در لایههای پنهان آن، غم، نارضایتی و خشم نهفته است. متأسفانه نظام آموزش و پرورش ما هنوز نتوانسته درک کند که با چه شرایط پیچیده و چه نوع مخاطبی مواجهه است.
آیا میتوان این رفتار را تنها به عنوان نوعی خوشحالی کودکانه تعبیر کرد؟
شریفی یزدی: کلاسهای درس ما عمدتاً کسل کننده و خسته کننده هستند. محتوایی که در این کلاسها به دانشآموز ارائه میشود، کمتر با نیازهای واقعی زندگی او ارتباط دارد و دانش آموزان این مسئله را حتی بهتر از بزرگترها درک میکنند.
شریفی یزدی: به هیچوجه. این رفتار بیش از آنکه بیانگر شادی باشد نشاندهنده نوعی خشم درونی و غمی عمیق است؛ غمی که طی ۹ ماه تحصیلی در دانشآموزان متراکم شده و حالا خودش را به این شکل بروز میدهد. این اتفاق، نمادی است از ابتر بودن و ناکارآمدی نظام آموزشی کشور. نظامی که چرخهای آن دچار گرفتاری و ازکارافتادگی شدهاند.
حتی نگاهی به معدل درسی کشور که بهطور میانگین چیزی در حدود ۷.۵ تا کمتر از ۸ است نیز همین وضعیت را بازتاب میدهد. این آمار نیز بهخوبی گویای آن است که وضعیت آموزش در کشور ما از مرحله بحران عبور کرده است.
اگر کسی این کلیپ را صرفاً نوعی شادی کودکانه یا تقلیدی از یکدیگر توصیف کند، در حقیقت در حال سرپوش گذاشتن بر واقعیتی تلخ است. چنین نگاهی تلاش دارد ساختار آموزش و پرورش را توجیه کند. ساختاری که از نظر محتوای درسی، مواد آموزشی، شیوه تدریس معلمان و شیوههای ارزیابی نهایی، فاصلهای عمیق با روح دانشآموزانی دارد که برای زندگی و آینده آماده میشوند.
روانشناس: پارهکردن کتابها نوعی رهاسازی تنش روانی و ذهنی تلقی میشود
شما به عنوان یک روانشناس کودک، در ارتباط با فیلمی که از پاره کردن کتابها توسط دانشآموزان پس از پایان امتحانات منتشر شده، چه دیدگاهی دارید؟
خزایی: لازم است این مسئله از ابعاد مختلف روانشناختی و جامعهشناختی مورد بررسی قرار گیرد. این رفتار، بازتاب گسستی عمیق میان نوجوانان و نهادهای آموزشی سنتی مانند مدرسه و خانواده است. نظام آموزشی ما در حال حاضر پاسخگوی نیازهای روانی و عاطفی فرزندانمان نیست و همین امر موجب میشود فشارهای تحصیلی مضاعفی بر آنها تحمیل شود؛ فشاری که در نهایت به بروز رفتارهایی از این دست منجر میشود.
در دوران نوجوانی، افراد به دنبال راههایی برای تخلیه هیجانات انباشتهشان هستند. این تخلیه ممکن است به شکل فردی یا دستهجمعی نمود پیدا کند؛ همانند رفتار پارهکردن کتابها که نوعی رهاسازی تنش روانی و ذهنی تلقی میشود. نکته حائز اهمیت دیگر، تغییر جایگاه کتاب در فرهنگ معاصر خانوادههای ایرانی است. در گذشته، کتاب جایگاهی ارزشمند در خانهها داشت. افراد فرهیخته کسانی بودند که مطالعه میکردند و مراقبت از کتاب آداب خاص خود را داشت اما در زندگی مدرن، با گسترش فضای دیجیتال و رسانههای مجازی، اولویتها تغییر یافته و علاقه به مطالعه و کتابخوانی کاهش یافته است.
همچنین، کوچکتر شدن خانوادهها و رواج تکفرزندی، منجر به افزایش استفاده از رسانههای دیجیتال در میان کودکان شده است. به عنوان مثال در دوران شیوع کرونا، ابزارهای دیجیتال همچون لپتاپ و تبلت جایگزین آموزش حضوری شدند. اکنون نیز بسیاری از کودکان آموزش خود را از طریق فیلمها، ویدیوها و منابع مجازی دنبال میکنند و به همین دلیل آموزش سنتی برایشان جذابیت گذشته را ندارد.
از سوی دیگر، آمارها نشان میدهد سرانه مطالعه در ایران بسیار پایین آمده است؛ آماری نگرانکننده که از کاهش روزافزون فرهنگ کتابخوانی در جامعه حکایت دارد. این موضوع مستلزم تلاش والدین و مسئولان برای ترویج فرهنگ مطالعه از سنین پایین است.
به نظر شما برای رهایی از این مساله که اشاره کردید چه باید کرد؟
خزائی: نظام آموزشی ما در حال حاضر پاسخگوی نیازهای روانی و عاطفی فرزندانمان نیست و همین امر موجب میشود فشارهای تحصیلی مضاعفی بر آنها تحمیل شود
خزایی: اگر کودکان از همان دوران خردسالی با کتاب و مطالعه آشنا شوند، این امر میتواند تأثیرات مثبتی بر رشد زبانی، تقویت هوش هیجانی، خلاقیت، تخیل و مهارتهای ارتباطی آنها داشته باشد. همچنین، کتابخوانی موجب تقویت پیوندهای عاطفی میان کودک و خانواده خواهد شد.
چرا پایان امتحانات تا این اندازه برای دانشآموزان خوشایند و شادیآفرین شده است. این امر چه ارتباطی با ساختار نظام آموزش دارد؟
خزایی: باید به ناکارآمدی شیوههای تدریس و ارزیابی آموزشی نیز توجه داشت. نظام آموزشی ما همچنان براساس متدهای سنتی و غیرجذاب عمل میکند و همین امر باعث شده است که مدرسه برای دانشآموزان به محیطی اجباری و فاقد انگیزه تبدیل شود. از سوی دیگر، نوجوانان امروز با مشاهده شرایط جامعه، در مییابند که الزاماً افراد تحصیلکرده موفقترین افراد جامعه نیستند و گاهی افرادی با تحصیلات پایینتر از زندگی بهتر و درآمد بالاتری برخوردارند. این درک، بیانگیزگی و بیعلاقگی به تحصیل را در آنها تقویت میکند.
بسیاری از دانشآموزان صراحتاً بیان میکنند که علاقهای به ادامه تحصیل ندارند و تمایل دارند وارد حرفههایی مانند موسیقی، بازیگری یا کسبوکار شوند؛ حرفههایی که الزاماً نیازمند تحصیلات آکادمیک یا نمرات عالی نیستند. این موضوع زنگ خطری برای خانوادههاست. وقتی کتاب برای دانشآموزان ارزشمند نباشد، آن را بهراحتی پاره میکنند. پارهکردن کتاب راهی برای تخلیه هیجانات و بار روانی ناشی از فشارهای تحصیلی است و متأسفانه در حال تبدیل شدن به یک فرهنگ نگرانکننده است؛ فرهنگی که افراد در قالب گروهی، هیجانات خود را به نمایش میگذارند.
در نهایت، امید است با فرهنگسازی صحیح و ایجاد بستری مناسب برای ترویج ارزش کتاب و کتابخوانی از دوران کودکی، بتوانیم مانع از ادامهدار شدن این روند نگرانکننده شویم. لازم است فضای آموزشی متناسب با نیازهای روز دانشآموزان بهروزرسانی شود تا آموزش، به جای اجبار، به فرآیندی لذتبخش و مؤثر تبدیل شود.
جمعبندی
دیدگاههای کارشناسان نشان میدهد که پاره کردن کتابها صرفاً یک کنش فیزیکی نیست بلکه بازتابی از خشم فروخورده دانشآموزان نسبت به نظام آموزشی فعلی است. آنها بر این باورند که دانشآموزان امروز از فرآیند یادگیری لذت نمیبرند و کتابهای درسی نه تنها جذابیتی ندارند بلکه با شرایط روز و فناوریهای نوین همخوانی ندارند.
فشارهای روانی و عاطفی که نظام آموزشی بر کودکان و نوجوانان تحمیل میکند، زمینهساز بروز این رفتارهای نمادین است. از سوی دیگر عدم تطابق محتوا، روش تدریس و ارزیابیها با نیازهای واقعی دانشآموزان، موجب خستگی و کسالت در فضای آموزشی شده و دانشآموزان به خوبی این ناکارآمدی را درک کردهاند.
به طور کلی این واکنش دانشآموزان هشداری است جدی نسبت به ضرورت بازنگری اساسی در نظام آموزش و پرورش کشور، به گونهای که پاسخگوی نیازهای روانی، عاطفی و تحصیلی نسل جدید باشد و فضای یادگیری را به محیطی جذاب، پویا و متناسب با واقعیتهای زندگی امروز تبدیل کند.
منبع: ایرنا