چرا در شرایط جنگی نباید بازارهای طلا، ارز و رمزارز را تعطیل کرد؟/ قفل نکنید، مدیریت کنید

جهان صنعت – در شرایط جنگی، دولتها و نهادهای حاکمیتی معمولا به دنبال کنترل فضای روانی جامعه هستند و یکی از نخستین اقدامات، تعطیلسازی یا محدودسازی بازارهای حساس مانند ارز، طلا و رمزارز است. این اقدام از منظر سیاستگذار میتواند به معنای ایجاد ثبات تلقی شود، اما از زاویه منطق بازار و امنیت ذهنی شهروندان، چنین رویکردی پیامدهای خطرناک و بلندمدتی خواهد داشت. در واقع، بستن این بازارها بهمعنای خاموش کردن زنگ خطر نیست، بلکه شکستن زنگ است؛ مردم هنوز خطر را حس میکنند، اما حالا دیگر نه صدایی میشنوند و نه راهی برای فرار دارند.
امنیت ذهنی یا کابوس اقتصادی؟
برای بخش قابلتوجهی از مردم، داراییهای فیزیکی مانند طلا یا ارز، نوعی سپر امنیتی هستند؛ نه صرفا ابزار سرمایهگذاری. زمانی که بحرانهای بزرگ، از جنگ گرفته تا فروپاشی مالی، کشور را در بر میگیرد، این اقلام به عنوان معبر خروج از ترس و بیثباتی عمل میکنند. مسدود کردن این معبر، مثل بستن درهای یک پناهگاه در لحظه بمباران است؛ نتیجه نه آرامش که هراس مضاعف خواهد بود.
مردم، چه طبقه متوسط چه سرمایهگذار خرد، در چنین شرایطی میخواهند برای آینده نامعلوم آماده شوند؛ برخی برای خروج از کشور، برخی برای خرید اقلام ضروری، برخی برای حفظ ارزش ریال در حال تبخیر. اگر امکان فروش طلا، نقدکردن ارز یا تبدیل دارایی دیجیتال را از آنها بگیرید، نهتنها آنها را از چارهاندیشی بازمیدارید، بلکه نظام مالی کشور را نیز در معرض انفجار ناگهانی بیاعتمادی قرار میدهید. بستن بازار، بهویژه در دنیای امروز که ارتباطات، نرخها و معاملات لحظهای انجام میشود، دیگر نه ابزار مدیریت، که ابزار سرکوب و انکار واقعیت است.
خطر بازارهای سایه
در نبود مرجع رسمی و قانونی برای قیمتگذاری و معامله، بازارهای غیررسمی به سرعت فعال میشوند. تجربه بحرانهای گذشته، چه در ایران و چه در دیگر کشورها، نشان داده که این بازارها بهشدت پرریسک، غیرشفاف و به دور از کنترلاند. در بازارهای سایه، قیمت ارز، طلا و رمزارز به شکلی انفجاری بالا میرود، چون عملا منطق عرضه و تقاضا از معادله حذف میشود و جای آن را شایعه، هراس، خبرهای تاییدنشده و ترسهای جمعی میگیرد.
از سوی دیگر، فرصتهای آربیتراژی نیز برای گروههای خاص فراهم میشود؛ کسانی که دسترسی انحصاری به منابع مالی یا بازارهای خارجی دارند، در خلأ قانونی ثروت خود را چند برابر میکنند، در حالی که مردم عادی باید دارایی خود را در بازار سیاه و با قیمتی تحمیلی نقد کنند. عدالت اقتصادی در چنین شرایطی قربانی میشود و فضای اجتماعی وارد مرحلهای از انفجار پنهان خواهد شد.
رمزارزها؛ دشمن یا پناهگاه؟
بازار رمزارزها در روزهای اخیر یکی از جدیترین قربانیان مداخلات عجولانه بوده است. بانک مرکزی با فشار به صرافیهای دیجیتال، بسیاری از آنها را مجبور به توقف فعالیت کرده یا امکان برداشت دارایی را محدود کرده است. این در حالی است که رمزارزها برای بسیاری از جوانان و طبقه متوسط جدید، یکی از معدود ابزارهای حفظ سرمایه یا انتقال آن به خارج از کشور محسوب میشود.
بستن بازارهای رمزارزی، نهتنها اثر روانی منفی دارد، بلکه بهطور مستقیم موجب کوچ سرمایه به پلتفرمهای خارجی، خروج ارز و حتی ارتکاب رفتارهای پرخطر مانند معامله در صرافیهای بدون احراز هویت میشود.
در عمل، این تصمیمها نه بازار رمزارز را کنترل میکند، نه سرمایه را نگه میدارد، بلکه فقط ناامنی بیشتری تولید میکند.
چرا نباید بازارهای ارز، طلا و رمزارز را بست؟
بازارهای ارز، طلا و رمزارز را میتوان مانند نبض اقتصاد دانست. هر تغییری در فضای اقتصادی و سیاسی، ابتدا در این بازارها نمود مییابد. تعطیلی یا بستن این بازارها، به معنای قطع صدای اقتصاد است؛ در حالی که صدای اقتصاد باید شنیده شود تا بتوان به موقع و هوشمندانه سیاستگذاری کرد. در غیر این صورت، بحران به شکل پنهان انباشته شده و در زمان نامناسب و به صورت انفجاری بروز میکند.
نیاز مردم به نقدشوندگی داراییها
در شرایط بحران و ناامنی، مردم به شدت به نقدشوندگی داراییهایشان نیاز دارند. برای بسیاری از افراد، طلا و ارز مانند یک ذخیره مالی امن به شمار میروند. وقتی مردم نتوانند دارایی خود را تبدیل به پول نقد کنند، احساس اضطراب، ناامنی و ناامیدی افزایش یافته و این وضعیت خود به بحران روانی دامن میزند. تعطیلی این بازارها در واقع به معنای بستن درهای فرار به سوی امنیت مالی است. وقتی کانالهای رسمی خروج سرمایه بسته شود، فشار روانی روی مردم چند برابر میشود. آنها احساس میکنند که در تله افتادهاند و سرمایهشان به اجبار باید در شرایط نامطمئن و بیثبات باقی بماند. این ترس و اضطراب باعث کاهش مصرف، افزایش احتکار و کند شدن چرخ اقتصاد میشود.
خروج سرمایه به صورت غیررسمی
محدودیتهای بازارهای رسمی، نهتنها سرمایهها را نمیبلعد، بلکه باعث میشود که افراد برای حفظ داراییهای خود به روشهای غیررسمی روی بیاورند. این یعنی نقدینگی از دسترس بانک مرکزی و سیاستگذاران خارج شده و دولت توان کنترل و مدیریت آن را از دست میدهد. به طور طبیعی این مساله منجر به رشد بازار سیاه و تضعیف پایههای اقتصادی کشور میشود. بازارهای بسته باعث میشود کسانی که ارتباطات و امکانات بیشتری دارند به منابع دسترسی داشته باشند و از این شرایط سوءاستفاده کنند. این موضوع عدالت اقتصادی را به شدت تهدید کرده و فاصله طبقاتی را عمیقتر میکند.
از مسدودسازی به تنظیمگری هوشمند
برای مقابله با چالشهای ناشی از باز بودن بازار در شرایط جنگی، نمیتوان بیقید و شرط رها کرد بلکه نیاز به سیاستهای تنظیمگری هوشمند و شفاف است. در ادامه چند راهکار مهم بیان شده است: یکی از اقدامات موثر، تعیین سقف روزانه یا هفتگی برای خرید و فروش در بازار ارز، طلا و رمزارز است. به این ترتیب، تقاضاهای هیجانی که باعث نوسانات شدید میشوند محدود شده و بازار در دام جو روانی گرفتار نمیشود.
در شرایط بحرانی، نبود اطلاعرسانی رسمی و بهروز، به سرعت شایعات و اطلاعات نادرست را گسترش میدهد. نهادهای ناظر باید به طور مستمر قیمتها و روند بازار را منتشر کنند تا مردم دسترسی به اطلاعات صحیح داشته باشند و از تصمیمات هیجانی جلوگیری شود. بستن صرافیهای رمزارز علاوه بر ایجاد مشکلات فنی، باعث میشود کاربران به پلتفرمهای خارجی یا غیرقانونی روی بیاورند. بهتر است صرافیهای معتبر داخلی تحت نظارت دقیق، اما فعال نگه داشته شوند. مثلا امکان برداشت با محدودیت سقف روزانه یا با الزامات بیشتر فراهم گردد تا هم امنیت حفظ شود و هم نقدشوندگی امکانپذیر بماند. بانک مرکزی و سایر نهادهای ذیربط میتوانند با عرضه مدیریت شده ارز و طلا در بازار، انتظارات تورمی را کنترل کنند. عرضه اوراق ارزی یا طلا با تضمین دولت نیز میتواند به این بازارها ثبات دهد. در شرایط بحرانی، زیرساختهای فناوری باید مقاومتر شده و خدمات آنلاین و دسترسی مردم به سامانهها تسهیل گردد. مشکلات فنی یا قطعیهای مکرر، نگرانیها را تشدید میکند.
بازارهای زنده، موتور ثبات اقتصادی
وقتی بازارهای مالی و دارایی باز و فعال باشند، میتوانند به جای ایجاد بحران، نقش تعدیلکننده و تثبیتکننده را ایفا کنند. بازارهای باز و شفاف، اطلاعات را به صورت لحظهای منتقل میکنند، هیجانات را کنترل و از رشد حبابهای قیمتی جلوگیری میکنند.
در مقابل، بازارهای بسته و سرکوب شده، شکنندهتر و ناپایدارتر بوده و در بلندمدت آسیبهای بیشتری به کل اقتصاد وارد میکنند. آنها چرخه بیاعتمادی را تشدید میکنند و زمینهساز بحرانهای عمیقتر و پرهزینهتر میشوند.
احترام به حق انتخاب مردم و مدیریت هوشمندانه
در شرایط جنگ و بحران، احترام به حق انتخاب مردم برای حفظ و مدیریت داراییهای خود اهمیت بیشتری مییابد. بسته نگه داشتن بازارهای ارز، طلا و رمزارز نهتنها کارساز نیست، بلکه میتواند آتشی زیر خاکستر برافروزد. به جای بستن باید به تنظیمگری هوشمند، شفافیت و عرضه مدیریتشده روی آورد تا ضمن حفظ آرامش روانی و اقتصادی جامعه، از آسیبهای جدیتر جلوگیری شود. در نهایت بازارهای مالی زنده و فعال، ابزار قدرتمندی برای عبور از شرایط بحرانی و تثبیت اقتصاد ملی هستند.