هزینه‌های انجماد فکری تندروها برای منافع ملی

گروه سیاسی
کدخبر: 571593

مسعود رضاییمسعود رضایی* – با شدت گرفتن هجمه‌ها و حمله‌های تندروهای مجلس به حسن روحانی رییس‌جمهور پیشین و جواد ظریف وزیر امور خارجه دولت یازدهم و دوازدهم، روز گذشته یکی از نمایندگان مجلس صراحتا خواستار برخورد دستگاه قضایی و ورود دادستانی برای برخورد با آنها شده و بدین ترتیب، این پروژه سیاسی را وارد فاز تازه‌ای کرده است. این در حالی است که در تحلیل این تحولات، نکته چشمگیر این بود که به نظر می‌رسد این افراد فاقد ذهن خلاق بوده و تفکراتشان متاسفانه به قدری بسته و منجمد است که قدرت تجزیه تحلیل و تشخیص را هم از دست داده‌اند. در واقع بسیار عجیب است که در شرایط کنونی کشور که هنوز چندماه بیشتر از یک جنگ تمام‌عیار فاصله نگرفته‌ایم و همه به خوبی می‌دانیم که اگر درست عمل نکنیم، به‌واقع امکان نابودی مملکت نیز وجود دارد و ممکن است هر اتفاقی رخ بدهد، کماکان شاهد این بحث‌ها هستیم؛ جنجال‌هایی که به‌هیچ عنوان به‌صلاح مملکت نیست. در واقع به همین دلیل هم هست که در این مدت برخی از احتمال نفوذ به‌عنوان یکی از عوامل شکل‌گیری این مباحث سخن می‌گویند و معتقدند که نباید این احتمال را منتفی دانست که این افراد از خارج کشور خط می‌گیرند یا به هر حال دلیل دیگری برای نابودی کشور دارند!

شخصا از سخنان این طیف بهت‌زده می‌شوم چراکه حقیقتا میزان تصلب اندیشه آنها شگفت‌آور و عجیب است. به بیان دیگر به هیچ عنوان روشن نیست که این افراد با این اظهارات به دنبال چه اهدافی هستند. چهار دهه است که این کشور یا حداقل بخشی از کشور تحت تسلط این تفکر بوده و اکنون وضعیت به شکل کنونی درآمده است. اگر این حرف‌ها، شعار‌ها و ایدئولوژی‌هایی که این افراد در ذهن خود پرورش داده‌اند و به دنبال بازتولید آن هستند، در این سال‌ها جواب داده بود که کشور اکنون در بن‌بست گرفتار نشده بود. همین اظهارات و تندروی‌هاست که باعث شده در حوزه سیاست داخلی، گسل‌هایی عمیق به وجود بیاید. تا جایی که اگر اکنون یک نظرسنجی واقعی انجام شود، هیچ بعید نیست که بیش از ۸۵ تا ۹۰‌درصد مردم صراحتا مخالفتشان را با این تفکر اعلام کنند کما اینکه در عمل نیز همواره نشان داده‌اند که از این رویکردها به‌شدت فاصله دارند. متاسفانه اکنون این شکاف به حدی عمیق شده که مگر لطفی از عالم غیب شامل حالمان شود تا بتوانیم مشکلات را حل و در کشور انسجام ایجاد کنیم.

این در حالی است که در حوزه سیاست خارجی نیز شاهدیم که کشورهای نزدیک و دور، در مقابل این تفکر ایستاده‌اند بنابراین باید بپذیریم که از این رویکرد و راهبرد تنها بوی نابودی کشور به مشام می‌رسد و باید بگوییم که در صورت تداوم این اوضاع و ادامه تسلط این رویکردها و تفکرها، آینده مساعدی در انتظارمان نخواهد بود. حقیقتا در حیرتم که چرا قدرت مرکزی جلوی این افراد را نمی‌گیرد و با آنها برخورد نمی‌کند؟! در همین راستا معتقدم اگر سیاست‌ها تغییر نکند ممکن است روزی برسد که همه‌مان در خسران باشیم و دیگر نتوانیم جبران کنیم.

اگر این افراد دلشان برای کشور می‌سوزد و اگر به‌واقع خود را فرزند این سرزمین و ایرانی می‌دانند، باید در کشور آشتی ملی اعلام کنند و از همه گروه‌ها در تصمیم‌گیری‌ها کمک بگیرند و بپرسند چه باید کرد. معتقدم باید از مردم پرسید «چه باید کرد؟» زیرا مردم به این پرسش پاسخ خواهند داد. هدف از طرح این سوال راه دادن مردم به عرصه تصمیم‌گیری است اما اگر از مردم نظرسنجی نشود، پیامدی جز استبداد و خودسری ندارد و در نتیجه نیز در نهایت به انحطاط منجر خواهد شد.

در نهایت باید تاکید کنم که ما نیازمند آشتی ملی هستیم و حتی از گروه‌ها و فرزندان این مملکت که در خارج از کشور هستند نیز باید دعوت و هم‌اندیشی کرد. از افراد مختلفی که در داخل کشور در زندان به سر می‌برند نیز باید دعوت شود. باید تا دیر نشده از گفتمان وفاق رییس‌جمهور استفاده کنیم و آن را به آشتی ملی ارتقا دهیم زیرا این کار تنها راه موجود است و وقتی مردم در داخل کشور به وفاق و آشتی برسند، نگاه جریان‌ها و کشورهای خارجی نیز نسبت‌به کشور تعدیل خواهد شد. در غیر این صورت همه ما در یک کشتی هستیم که متاسفانه شخصا عاقبت روشنی برایش متصور نیستم.

 * نماینده پیشین مجلس

وب گردی