هدیه استراتژیک ترامپ به شی

جهان صنعت – در سال ۲۰۱۲ مدت کوتاهی پس از به قدرت رسیدن شی جینپینگ در چین، ناظران از اینکه وی چگونه به دیپلماسی غیرتنشآمیز و رشد اقتصادی بینظیر چین بیتوجه است، متعجب شدند. زیرا او در اوایل حکومتش، گامهای تهاجمی برای ادعای حقوق اراضی کشورش در دریای چینجنوبی برداشت و ضمن تسریع نوسازی ارتش، ناوهای هواپیمابر جدید و سایر فناوریهای نظامی را به نمایش گذاشت. امری که باعث نگرانی همسایگان چین شد. جینپینگ همچنین در داخل یک کارزار گسترده ضدفساد را آغاز کرد که به سرعت شبیه به کمپینی برای ارعاب منتقدان و رقبای بالقوه تبدیل شد. دقیقا در چنین شرایطی بود که مسوولان و بخشی از جامعه چین، رویکرد مقتدارانه شی را در قالب عدم کارایی دموکراسی و یک دولت کارآمد توجیه کردند. درست بعد از این اتفاقات بود که قدرت بلامنازع شی جینپینگ در داخل تثبیت و مردم چین متوجه شدند که دیگر امکانی برای کنار گذاشتن وی ندارند زیرا او اکنون پس از مائو به دومین فردی تبدیل شده که قرار است مادامالعمر در جایگاه رییس حزب کمونیست و ریاستجمهوری چین حکمرانی کند.
در چنین شرایطی طبق گزارشی که مجله فارین پالیسی بهتازگی منتشر کرده، اکنون ایالات متحده نیز به عنوان یکی از قدیمیترین دموکراسیها دنیا با معضل امپراطور بد مواجه شده است زیرا هر چه زمان میگذرد، سیستم کنترل و تعادل ایالات متحده تا حد زیادی از مهار قدرت دونالد ترامپ ناتوان به نظر میرسد. در واقع همانطور که یکی از ستوننویسان فایننشالتایمز اخیرا بیان کرده، دولت ترامپ درگیر یک حمله جامع به آمریکا و نظم جهانی است. آن هم در شرایطی که ترامپ در دوره دوم ریاستجمهوری خود بیمحاباتر شده و بارها شبح گسترش قدرت خود را فراتر از محدودیت هشت ساله قانون اساسی مطرح کرده است.
پاسگل ترامپ به چین
در همین راستا به گفته برخی تحلیلگران آمریکایی، برخی از هزینهزاترین اقدامات ترامپ بر چین متمرکز بوده است. به طوری که او روز چهارشنبه گذشته سیاست اعمال تعرفهها را برای تمامی کشورها به غیر از چین لغو کرده و در کمال تعجب تعرفهای ۱۴۵درصدی برای محصولات این کشور اعمال کرد؛ امری که هدیهای بالقوه برای شی جینپینگ محسوب میشود. در واقع هر چند چینیها در راستای تعرفههای ترامپ در کوتاهمدت و شاید بلندمدت با مشکلاتی روبهرو شوند اما رفتار ترامپ، نظر مردم چین را از کاستیهای شی منحرف کرده و به تبلیغات دیرینه حزب کمونیست مبنی بر سیاست آمریکاستیزی و دشمنی واشنگتن با چین مشروعیت میبخشد.
در نگاه جهانیان، چین اکنون به عنوان نیرویی معتدلتر در نظم بینالمللی که به سمت ثبات و وضع موجود گرایش دارد، به نظر میرسد لذا اگر کشوری مجبور باشد یک ابرقدرت را برای همسویی با خود انتخاب کند، ممکن است چین به عنوان گزینه ترجیحی ظاهر شود.
علاوه بر این اقدامات شدید ترامپ علیه پکن، راههایی را برای آشتی میان چین و همسایگان معمولا بیاعتمادش، یعنی ژاپن و کرهجنوبی و حتی کشورهای اروپایی باز کرده است لذا به گفته کارشناسان، این بهایی است که واشنگتن برای به راهانداختن یک جنگ اقتصادی بیپروا و عدم مهار ترامپ خواهد پرداخت. در واقع هر چند ترامپ در برخی مواضع خود مانند ناعادلانه بودن رفتار اقتصادی چین و سایر کشورها حق دارد اما او ظاهرا بیاطلاع است که قدرتهای در حال ظهور در طول دوران مدرن این کار را انجام دادهاند؛ از جمله خود ایالات متحده در قرن نوزدهم.
به گفته ناظران، پیشرفت چین در خودروسازی، حملونقل، انرژیهای تجدیدپذیر، هوش مصنوعی، اکتشافات فضایی و رباتیک را نمیتوان صرفا براساس دزدی فناوری از سوی پکن توضیح داد. یعنی ترامپ متوجه نمیشود که بیشتر دستاوردهای چین از سختکوشی و فداکاری مردم و راهبردهای هدفمند دولت این کشور نشات گرفته است.
خطر افکار ترامپ برای آینده آمریکا
در چنین شرایطی مساله مهم این است که حالا ترامپ حس شکستناپذیری خود را با حس شکستناپذیری ایالات متحده درآمیخته است. یعنی از آنجایی که هیچکس در داخل کشور نتوانسته در برابر او مقاومت کند، ترامپ اکنون تصور میکند که هیچکس در جهان نیز نمیتواند مقابل او مقاومت کند. همزمان اعضای دولتش نیز همین افکار را دارند؛ به عنوان مثال جیدی ونس، معاون ترامپ هفته گذشته به صراحت گفته که آمریکاییها نباید از دهقانان چینی وام بگیرند. یا اینکه هاوارد لوتنیک، وزیر بازرگانی ایالات متحده، مدعی شده، کارخانههای چینی که انقلاب جهانی تلفنهای هوشمند را ممکن کردهاند، مکانی غیر از پیچ و مهره کردن دستگاهها نیستند. همزمان اسکات بسنت، وزیر خزانهداری ایالات متحده نیز تاکید کرده، مدل تجاری چین شکست خورده و بدون بازارهای آمریکا نمیتواند زنده بماند.
طبق گزارش مجله فارین پالیسی، این اظهارنظر متکبرانه که توسط مردی که اغلب به عنوان معقولترین مشاوران ترامپ به تصویر کشیده میشود از نظر سادگی تکاندهنده است حتی اگر چینیها از منظر اقتصادی و جمعیتی در حال کوچک شدن باشند، بازهم کاملا با ژاپن دهه۱۹۸۰ میلادی متفاوت هستند. در واقع ژاپن در آن زمان کشوری بسیار کوچکتر و از منظر اقتصادی و امنیتی کاملا وابسته به آمریکا بود اما چین نهتنها تقریبا ۱۱برابر پرجمعیتتر است، بلکه اکنون به شریک تجاری پیشرو اکثر کشورها، منبع بزرگ سرمایه مالی و همچنین یک قدرت نظامی درجهیک تبدیل شده است. در نتیجه برخی کارشناسان آمریکایی معتقدند، ایالات متحده نمیتواند چین را براساس تعرفهها مرعوب و وادار به عقبنشینی کند.