نظریه اشتغال، بهره و پول

جهانصنعت – کتاب نظریه اشتغال، بهره و پول نوشته جان مینارد کینز یکی از مهمترین آثار تاریخ علم اقتصاد است که در دوران بحران بزرگ دهه۱۳۰۰ شمسی (دهه۱۹۳۰میلادی) منتشر شد. این کتاب نقطهعطفی در اندیشه اقتصادی به شمار میرود زیرا مفاهیم رایج آن دوران را به چالش کشید و نظریهای تازه برای درک بیکاری و رکود اقتصادی ارائه داد. برخلاف اقتصاددانان کلاسیک که معتقد بودند بازارها بهصورت طبیعی به سمت تعادل و اشتغال کامل حرکت میکنند، کینز بر این باور بود که اقتصاد ممکن است برای مدت طولانی در وضعیت رکود باقی بماند، مگر آنکه دولت وارد عمل شود.
کینز عقیده داشت که بیکاری نتیجه کمبود تقاضا در اقتصاد است. از نگاه او، کارگران ممکن است آماده کار باشند و بنگاهها نیز ظرفیت تولید داشته باشند اما اگر تقاضایی برای کالاها و خدمات وجود نداشته باشد، اشتغالی هم شکل نمیگیرد. بنابراین مشکل اصلی نه در عرضه بلکه در تقاضای مؤثر نهفته است. منظور از تقاضای موثر آن بخشی از تقاضاست که توان خرید واقعی دارد و به بازار فشار وارد میکند. در نتیجه، سطح اشتغال مستقیما به سطح تقاضا وابسته است، نه به دستمزدها یا نرخ بهره مانند آنچه نظریههای کلاسیک میگویند. کینز برای نخستینبار اهمیت نقش دولت را در تحریک اقتصاد مطرح کرد. او گفت در مواقع رکود، دولت باید با افزایش هزینههای خود یا کاهش مالیاتها، تقاضای کل را افزایش دهد. این افزایش تقاضا در نهایت به رشد تولید و اشتغال منتهی میشود. به گفته کینز، اثر این نوع مخارج فراتر از اندازه اولیه آنهاست زیرا هزینهای که دولت انجام میدهد، وارد چرخه مصرف و تولید و چند برابر میشود. این مفهوم به نام ضریب تکاثری شناخته میشود.
نکته دیگری که کینز مطرح کرد مربوط به نرخ بهره بود. برخلاف دیدگاههای قدیمی که آن را نتیجه تلاقی عرضه و تقاضای سرمایه میدانستند، کینز معتقد بود که نرخ بهره در نتیجه ترجیح مردم به نگهداری نقدینگی تعیین میشود. افراد به دلایل مختلف ممکن است بخواهند پول نقد داشته باشند و هرچه این تمایل بیشتر باشد، نرخ بهره افزایش مییابد. این موضوع میتواند مانع سرمایهگذاری شود و به رکود دامن بزند.
از دیگر مفاهیم مهم این کتاب، پذیرش امکان وجود بیکاری حتی در شرایط تعادلی اقتصاد بود. به اعتقاد کینز، هیچ تضمینی وجود ندارد که تعادل بازارها به اشتغال کامل منجر شود. اقتصاد ممکن است در وضعیتی متعادل اما همراه با بیکاری باقی بماند. در چنین شرایطی فقط از طریق سیاستهای مالی و پولی فعال میتوان سطح تقاضا را بالا برد و اشتغال را افزایش داد. به بیان دیگر، برای خروج از رکود یا جلوگیری از آن، مداخله آگاهانه دولت ضروری است.
در مجموع، این کتاب با نقد جدی نظریههای پیشین، نگاه تازهای به ماهیت بیکاری، نقش تقاضا، اهمیت سرمایهگذاری و دخالت دولت در اقتصاد ارائه داد. دیدگاههای کینز زمینهساز ظهور سیاستهای اقتصادی جدید در قرن بیستم شد و پس از آن نیز بسیاری از دولتها در زمان بحرانها، سیاستهای پیشنهادی او را بهکار گرفتند. اندیشههای او نهتنها مسیر علم اقتصاد را تغییر داد بلکه نقش دولت را از یک ناظر منفعل به یک بازیگر فعال در عرصه اقتصاد ارتقا داد.