مرگ آبی تهران حتمی است
جهان صنعت– تهران امروز در نقطهای ایستاده که سالها نسبت به آن هشدار داده شده بود؛ پایتخت ایران با سرعتی نگرانکننده به روز صفر نزدیک میشود؛ روزی که آب قابل مصرف عملا پایان مییابد و شهری با جمعیت حدود ۱۵میلیون نفر با یک فروپاشی زیستمحیطی، اقتصادی و اجتماعی مواجه خواهد شد. پاییز امسال به جای آن که فرصتی برای احیای ذخایر آبی باشد، به خشکترین و گرمترین پاییز تهران از سال ۱۳۵۸ تبدیل شد. در نتیجه، مخازن سدهای تامینکننده آب شهر به پایینترین سطح خود رسیده و برداشت بیرویه از سفرههای زیرزمینی به نقطهای رسیده است که دیگر بازگشتی برای آن متصور نیست. در چنین شرایطی، مسعود پزشکیان بار دیگر ایده دیرینه انتقال پایتخت را مطرح کرده و آن را نه یک گزینه بلکه یک ضرورت توصیف کرده است اما چرا کشوری با پیشینه طولانی مدیریت سرزمین، امروز با خطر ورشکستگی آبی روبهرو شده و چگونه مجموعهای از سیاستها، فشارهای محیطی و روندهای جمعیتی این بحران را به نقطه غیرقابل برگشت رساندهاند؟
خشکسالی، تغییر اقلیم و انباشت بحران در یک ساختار فرسوده
خشکسالی در ایران پدیده تازهای نیست. از دوران باستان، کمبود آب یکی از دغدغههای اصلی تمدنهای ایرانی بوده است اما آنچه وضعیت کنونی تهران را متفاوت میکند، شدت بیسابقه تغییر اقلیم و فرسایش ظرفیت طبیعی سرزمین است. از سال۱۳۹۹ تاکنون، چهار سال آبی در ایران با بارشهایی کمتر از میانگین بلندمدت پایان یافته و ذخایر سدهای کشور بهشدت کاهش یافته است. مخازن اصلی تامینکننده آب تهران از جمله لار، لتیان و طالقان با افتی ۲۰ تا ۷۰درصدی نسبت به دورههای مشابه مواجهند. کاهش برفگیری در ارتفاعات البرز نیز جریان ورودی رودخانهها را کاهش داده و بارشهای نامنظم، الگوی تامین آب را بهشدت بیثبات کرده است.
سهم دمای بیسابقه نیز در تشدید بحران کم نیست. افزایش دما، مصرف آب شهری را بالا برده، تبخیر را شدت بخشیده و فشار بیشتری بر منابع سطحی و زیرزمینی وارد کرده است. تهران نهتنها بارش کمتری دریافت میکند بلکه همان مقدار اندک نیز در مدت کوتاهتری هدر میرود و فرصت نفوذ به سفرههای زیرزمینی را پیدا نمیکند.
عامل تعیینکننده اما به طبیعت محدود نمیشود. ساختار حکمرانی آب در ایران طی دهههای گذشته بهشدت متمرکز، پروژهمحور و فاقد رویکرد پایدار بوده است. تصمیمات کلان آب در قالب یک ماموریت هیدرولیکی تعریف شد؛ یعنی ساخت سد، انتقال آب و توسعه فیزیکی، بدون آنکه ظرفیت طبیعی سرزمین و محدودیت منابع در نظر گرفته شود. نتیجه این سیاستها، افزایش برداشت از منابع زیرزمینی، فرونشست گسترده دشتها و بیتعادلی شدید میان عرضه و تقاضای آب بوده است؛ پدیدهای که امروز با عنوان ورشکستگی آبی از آن یاد میشود: وضعیتی که در آن حتی در صورت ترسالی نیز امکان جبران کمبودها وجود ندارد.
پیشروی بیبرنامه شهر و انباشت تقاضا فراتر از توان اکولوژیک
تهران در چهار دهه گذشته به یکی از پرجمعیتترین کلانشهرهای خاورمیانه تبدیل شده است. این رشد، پیامد مستقیم تمرکز امکانات اقتصادی، اداری و خدماتی در پایتخت بوده است؛ فرآیندی که موجهای مهاجرت داخلی را تشدید و تهران را به نقطه تجمع فرصتها و جمعیت تبدیل کرد اما گسترش شهر، بدون توجه به ظرفیت منابع آب و زمین انجام شد. جمعیت تهران از حدود ۵میلیون نفر در سال۱۳۵۸ به حدود ۱۰میلیون در محدوده شهر و حدود ۱۵میلیون نفر در منطقه کلانشهری رسیده است. همزمان، الگوی مصرف آب نیز تغییر کرده و مصرف روزانه هر شهروند تهرانی بین ۲۰۰ تا ۴۰۰لیتر است که به طور متوسط دو برابر الگوی استاندارد جهانی است. در کنار رشد جمعیت، مشکلات ساختاری شبکه نیز فشار را بالا برده است. نزدیک به یکسوم آب ورودی به شبکه تهران عمدتا به دلیل فرسودگی، ترکیدگی و نشتهای پنهان در خطوط انتقال پیش از رسیدن به مصرفکننده هدر میرود؛ این میزان اتلاف، در شهری با کمبود شدید منابع، ضربهای جدی به تعادل آبی وارد میکند.
از سوی دیگر کاهش سرانه فضای سبز و پوشش گیاهی در تهران، توان طبیعی منطقه برای نفوذ آب باران به زمین را کاهش داده و بر شدت خشکی و فرونشست افزوده است. ساختوسازهای بیرویه، گسترش مناطق غیرقابل نفوذ و کاهش زمینهای نفوذپذیر، چرخه آب شهر را کاملا مختل کرده است.
برداشت بیرویه از آبخوانها و فرونشست زمین؛ بحرانهای پنهان زیر شهر
بحران آب تهران تنها به مخازن سطحی محدود نیست. بخش عمدهای از نیاز شهر از طریق آبخوان تهران تامین میشود؛ ذخیرهای که طی سالها برداشت بیرویه، ارتباط آن با وضعیت طبیعی از دست رفته است. استان تهران سالانه حدود ۱۰۱میلیون مترمکعب بیش از ظرفیت طبیعی آبخوان برداشت میکند؛ رقمی که حاکی از فرونشست دائمی و غیرقابل بازگشت زمین است. در برخی مناطق جنوب و جنوبغرب تهران، فرونشست به حدود ۳۰سانتیمتر در سال رسیده است؛ عددی که سازمانهای بینالمللی آن را خطرناکتر از زلزله توصیف کردهاند. فرونشست، یک بحران ثانویه اما ویرانگر ایجاد میکند؛ زیرساختهای آب، برق و گاز را آسیبپذیر میکند؛ ظرفیت جذب آب سفرهها را کاهش میدهد؛ احتمال شکستگی خطوط انتقال آب را افزایش و تهران را به شهری شکننده در برابر زلزله تبدیل میکند. بدین ترتیب، بحران آب تهران تنها کمبود آب نیست بلکه مجموعهای از بحرانهای همزمان است که در یکدیگر ضرب میشوند و پایداری زندگی شهری را به چالش میکشند. هیچ راهکار کوتاهمدتی برای حل بحران تهران وجود ندارد و تنها بارشهای گسترده و کاهش مصرف آب میتواند در کوتاهمدت اثرگذار باشد اما در سطح بلندمدت، مجموعهای از اقدامات بنیادین شامل اصلاح الگوی مصرف شهری، بازنگری در سیاستهای کشاورزی کشور، توسعه بازیافت و بازچرخانی آب، تغییرات ساختاری در اقتصاد ملی و بازتعریف حکمرانی آب در ایران ضروری است.
آیا انتقال پایتخت میتواند تهران را نجات دهد؟
پزشکیان اعلام کرده است که انتقال پایتخت از تهران اجتنابناپذیر شده است اما تحلیلگران معتقدند این راهکار نه از نظر اجرایی، نه از نظر هزینه و نه از نظر اثربخشی، پاسخگوی بحران کنونی نیست. ساخت شهری جدید در منطقهای مانند مکران، نهتنها خود نیازمند زیرساختهای عظیم آب و انرژی است بلکه تاثیر چندانی بر کاهش جمعیت تهران در کوتاهمدت نخواهد داشت. تجربه بسیاری از کشورها نشان میدهد که انتقال پایتخت الزاما منجر به کاهش بار جمعیتی کلانشهر اولیه نمیشود. واقعیت این است که تهران پیش از هر تصمیمی برای انتقال، باید مصرف خود را به سطحی پایدار برساند. بدون اصلاحات بنیادین در حکمرانی، اقتصاد، الگوی مصرف و سیاستهای آبی، نقلمکان تنها انتقال بحران به نقطهای جدید خواهد بود.
