مردم قربانی کاسبان تحریم

علیرضا کیانپور- حشمتالله فلاحتپیشه، استاد علوم سیاسی و روابط بینالملل که پس از چند دوره حضور در مجالس هشتم، نهم و دهم بالاخره در دوره دهم به ریاست کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی رسید و باتوجه به همزمان بودن فعالیت این دوره مجلس با دولت حسن روحانی، از نزدیک در جریان آنچه منجر به ناکام ماندن مهمترین پروژه دولت روحانی در حوزه سیاست خارجی قرار داشت و جزو کسانی بود که بیش از دیگران نسبت به دستهای پشتپردهای که با اهداف شخصی و جناحی، مانع از تحقق دستاوردهای برجام شدند، صراحتا در این رابطه موضعگیری کرده، روز گذشته در پیامی که از طریق حساب کاربری شخصی خود در شبکه اجتماعی ایکس (توئیتر) منتشر کرد، به آنچه بهتازگی از سوی علی شمخانی، دبیر وقت شورایعالی امنیت ملی و سیاست خارجی درباره نوع پیشبرد مذاکرات کنونی ایران و آمریکا پیشنهاد کرده، واکنش نشان داده است. فلاحتپیشه بدون اشاره مستقیم به نقش شمخانی مینویسد: «این آقایی که الان، پیشنهاد شبیه به تسلیم او ترامپ را سر ذوق آورده است، ۶ سال پیش به اتهام طرح تنشزدایی با آمریکا از من شکایت کرد.» این نماینده اعتدالی ادوار مجلس همچنین آورده است: «در این مدت ایرانیها خسران زیادی دیدند، حداقل حق آنها تشکیل دادگاه برای کسانی است که فارغ از رنج ملت، کاسبی تحریم میکردند.»
این موضعگیری توئیتری فلاحتپیشه ما را بر آن داشت تا به سراغ او برویم و در گفتوگو با آن، از آنچه در سطور و بینسطور این توئیت مختصر مدنظر داشته، پرسوجو کنیم؛ آنچه با این مقدمه مختصر در ادامه میخوانید، متن کامل این گفتوگوی «جهانصنعت» است با حشمتالله فلاحتپیشه!
آقای فلاحتپیشه! لطفا برای ورود به بحث اندکی درباره شرایطی که منجر به امضای توافق هستهای میان ایران و گروه ۱+۵ در سال ۲۰۱۵ میلادی شد، توضیح بفرمایید؟ به نظر شما، در عمل چه عامل یا عواملی منجر به خروج ترامپ از برجام در اردیبهشتماه ۹۷ شد؟!
دولت پزشکیان در حال حاضر در یکی از دشوارترین کارزارهای دیپلماتیک قرار دارد و بیتردید یکی از مهمترین عامل دشوار شدن این کارزار دپلماتیک این است که فرصتهای دیپلماسی هستهای مشخصا در دو مرحله، توسط افراطیون از دست رفته است که در مرحله نخست مربوط به دوره چهارساله اول ریاستجمهوری روحانی و مشخصا در سال پایانی دولت یازدهم و ماههای آغازین دولت بایدن بود که باوجود آنکه امکان دستیابی طرفین به یک توافق معقول وجود داشت اما متاسفانه این فرصت فدای اهداف جناحی گروههای قدرت شد؛ گروههایی که اگرچه ظاهرا خود را مخالفت با هرگونه مذاکره و تنشزدایی جلوه میدهند اما در واقع با این مساله مشکلی ندارند و تنها میخواسته و میخواهند مانع از دستیابی به توافق با ایالات متحده در دوران ریاستجمهوری جریان رقیب شده و به هر نحو، شرایطی را فراهم کنند وقتی خودشان بر سر قدرت هستند، با طرف مقابل توافق کنند و عواید آن را نیز به دست بیاورند. بهخصوص آنکه این جریان در سال پایانی دولت دوم روحانی تمام تمرکزشان را بر این گذاشته بودند تا به هر نحو مانع از پیروزی کاندیدای جریان رقیب شوند و به هرشکل ممکن، یکی از نزیکان خود و نیروهای منسبتبه جریان افراطی را به پاستور برسانند.
فراموش نکنیم که باتوجه به شرایطی که در آن بزنگاه خاص در سال پایانی دولت آقای روحانی در جریان بود هم اگر از جانب تهران شاهد آن فضای متشنج نبودیم و عزمی راسخ برای دستیابی به توافق در کلیت حاکمیت وجود داشت، همان زمان توافق به دست آمده بود و در سالهای بعد تا به امروز شاهد این میزان خسارتی که ملت ایران از جیب پراختند، نبودند.
اما این پایان داستان نبود؛ در واقع چندی بعد، هنگامی که بالاخره با تلاشهایی که این جریانهای افراطی و تندرو انجام داد، ابراهیم رییسی به قدرت رسید و دولتی یکدست و یکپارچه تشکیل شد و انتظار میرفت دستکم در این دوره شاهد توافق با آمریکا باشیم اما باز هم دستکم به ۲ دلیل چنین نشد؛ یکی بیسوادی و ضعف شناختی جریان پشتیبان مذاکرات هستهای در داخل کشور بود که سعی کردند با طرح شعارهای بیپشتوانه و نگاه معقول به هر نحو ممکن توافق را به تعویق بیندازند و این در حالی بود که یکی از ادعاهایی که در آن مقطع مطرح میکردند، این بود که با طرح شعارهای بیپشتوانه همچون «زمستان سخت» در اروپا، طرف مقابل را تحتفشار قرار دهند و مذاکره و توافق احتمالی را به تعویق بیندازند تا مگر به زعم خود، امتیازات بیشتری به دست آوردند اما درنهایت با دستان خالی باقی ماندند.
شما هم در سخنانی که اینجا مطرح کردید و هم در اظهارنظرهای متعددتان در گذشته، از نقش تحریم و جریانهای افراطی در ناکامی برجام سخن گفتهاید، کمی بیشتر در این رابطه توضیح بدهید؟!
ما در ادوار گذشته به دفعات شاهد بازی خوردن جریان افراطی از سوی تندروها بودیم، این بار نوبت به طرفین اروپایی توافق هستهای رسید و نتیجهای بهنحوی مشابه دفعات پیش به دست آمد و یکی از دیگر فرصتهای کمنظیر تنشزدایی و تامین منافع ملی ایران در بحث از دست رفت.
جریان پشتپرده هر دوی این فرصتسوزیها، تحریم بودند؛ یعنی همان جریانی که سیاست خارجی و منافع ملی کشور را در راستای منافع اولیگارشیک و شخصی خودشان تعریف میکنند، چنانکه این جریان در بحث FATF نیز دست به کاری مشابه زده و با شفافیت مخالفت کردند چراکه در صورتی که روندهای اقتصادی در کشور شفاف میشد، امکان دستبرد به منافع ملت از اختیار این جریان خارج میشد و در نتیجه در بحث مذاکرات هستهای نیز سعی کردند با پنهان شدن پشت یکسری شعارها و اقدامات افراطی، در عمل زمینهساز شکست مذاکرات شوند.
واقعیت این است که ملت ایران تاوان سنگینی پرداخت تا از آثار منفی افراطیگری در ظاهر و کاسبی تحریم در لایهپنهان شکستهای دیپلماتیک آگاه شود. تحریمی که منافعشان به هر حال در تداوم و تشدید تحریمهای اقتصادی علیه ایران بود. نتیجه رفتار این جریانها این بود که ایران تاوان بسیار سنگینی پرداخت تا این واقعیت را دریافت کند که این جریانهای سیاسی-افراطی بهطور آشکار و پنهان، منافع ملی کشور را برای اهداف خاص خود از بین برد و حقیقتا ملت ایران برای درک این واقعیت، هزینه هنگفتی پرداخت.
به هر تفسیر در حال حاضر، هم مجلس تغییر کرده، هم دولتی تازه بر سر کار آمده و هم البته اعضا و مشخصا دبیر دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی تغییر کرده؛ به باور شما این تحولات در بدنه این نهادهای مهم و تاثیرگذار حاکمیتی تا چه میزان میتواند مسیری متفاوت را پیشروی مذاکرات کنونی قرار دهد؟!
نکته دیگر این است که تیم سیاست خارجی دولت آقای پزشکیان در واقع میراثدار یک سفره چپاول شده است و در نتیجه عملا برخی از تحریم و همچنین بعضی افراطیون، بالاخره زمانی پای میز مذاکره رفتند که اولا یکی از نابرابرترین مذاکرات تاریخ دیپلماسی و سیاست خارجی در این ملکت را به کشور تحمیل کردند و ثانیا دولت را مجبور کردند که همزمان تحت فشار دو سیاست فشار حداکثری و تحریمهای سنگین پای میز مذاکره حاضر شوند. آن هم در شرایطی که در این مدت، عملا بخش عمده منابع کشور بهدلیل تحمل سالیان سال تحریم و فرصتسوزی از بین رفته و کشور با انواع و اقسام ناترازیها دستوپنجه نرم میکند.
نکته مهم دیگری که لازم است به آن اشاره کنیم، آنچه بهویژه در این مدت اخیر با تعابیری محترمانه تحت عنوان «ناترازی» به ورد زبان مسوولان داخل و خارج دولت تبدیل شده، در واقع چیزی نیست مگر ارائه گزارشهای عملکرد نادرست در حوزه سیاست خارجی. به تعبیر دقیقتر، در شرایطی که همسایگان این سرزمین تقریبا تمامی منابع ملی و ثروتهای این سرزمین را ربوده و سرمایهگذاریهای گوناگونی را در حوزههایی همچون نفت، گاز و انرژی و تجارت جذب کرده و آخرین فناوریهای موردنیاز ایران را که به دلیل شرایط تحریمی از دستمان میرفت، جذب میکردند، اکنون دریافتهایم که تمامی این ناترازیها و شکستها، ناشی از فعالیتهای کسانی است که بهطور پنهانی، از تحریمها کاسبی کرده و جیبهایشان را پر کردهاند.
این واقعیت تلخی است که هیچیک از افراطیون و تحریم در این سالها و دهههای رنج و ترحیم، ذرهای آسیب ندیدند و بالعکس بهخاطر طرح شعارهای افراطی از طریق تریبونها و رسانههای افراطی که در اختیار داشتند، هر روز بر اموال و داراییهایشان افزودند و از نفوذ بیشتر و بیشتری نیز برخوردار شدند. در واقع هیچیک از این تحریم افراطی نهتنها در سالهای رنج و سختی ایرانیان، ذرهای آسیب ندیدند، بلکه با سوءاستفاده از شرایطی که خود بر ملت حاکم کردند، هم بر داراییهای مالی و اقتصادی خود افزودند و هم جایگاه و مقامهایشان را در سطوح حاکمیت ارتقا دادند.
آیا ترامپ امروز را با ترامپ دولت نخست یعنی در آن سالهای پایانی دهه ۹۰ خورشیدی متفاوت میدانید؟!
اولا باید بگویم که آنچه در این غائله شخصا منجر به دلخوری مضاعف و نگرانی بیش از پیش بنده است، این واقعیت تلخ است که حدود ۶، ۷ سال پیش، زمانی که کماکان در مجلس و بهعنوان رییس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس دهم فعالیت میکردم، پیشنهادی را ارائه کردم که به موجب آن، چیزی تحت عنوان میز عمان یا قطر یا یکی از این کشورهایی که با هر دو طرف این منازعه سیاسی-دیپلماتیک یعنی تهران و واشنگتن نزدیکی و دوستی دارند، شکل بگیرد تا طرفین بتوانند با استفاده از این ظرفیت میانجیگری مواضع خود را به یکدیگر نزدیک کنند و ایرانیها میتوانستند حتی با ترامپ در دولت نخست او نیز به توافق برسند. فراموش نکنیم که آنچه ترامپ در آن مقطع مطالبه میکرد، بهشدت با آنچه امروز مطالبه میشود، متفاوت بود. آنچه در آن مقطع برای دولت ترامپ موفقیت محسوب میشد، گسترش مناسبات اقتصادی با ایران بود. حال آنکه در آن مقطع به شدت واکنش منفی صورت گرفت و حتی برخی افرادی که امروز دم از پیشنهادهایی مشابه همان پیشنهادی ۶، ۷سال پیش بنده میزنند، آن زمان به شدت علیه بنده و پیشنهادم موضع گرفتند و کار را به شکایت رسید که البته پس از ورود هیات نظارت بر رفتار نمایندگان مجلس و رسیدگی به طرح شکایتی که علیه بنده به جریان افتاده بود، هیات نظارت حکم برائت بنده را صادر و تاکید کرد که طرح آن پیشنهاد از جانب بنده، در راستای انجام وظایف نمایندگی بوده و از حیطه اختیاراتم عدول نکرده بودم.
واکنش دولت و شخص آقای روحانی به شکایت آقای شمخانی از شما چه بود؟!
اتفاقا این هم محل تاسف است که پس از ناکامی دبیرخانه وقت شورایعالی امنیت ملی در طرح شکایت از بنده، آقای روحانی بهعنوان رییسجمهور وقت و رییس وقت شورایعلی امنیت ملی به پیوست همان نامه مخالفتشان را نسبتبه طرح آن شکایت اعلام کردند؛ اما به هر حال آن اقدام در آن مقطع، تاحدودی دیرهنگام بود و نتوانست تاثیر چندانی بگذارد. البته مقصود بنده از اشاره به این تجربه، صرفا صحبت از ظلمی که در حق بنده صورت گرفته نیست؛ بلکه مساله این است که چه بسیار نخبگان و فرهیختگان این مملکت که برای جلوگیری از خسارت به کشور، در بزنگاهها و مقاطع گوناگون با علم به عواقب طرح پیشنهادهایشان، ابایی نکرده و طرح مساله کردند اما نهتنها مورد استقبال قرار نگرفتند، بلکه به شدت هزینه دادند، ردصلاحیت و حاشیهنشین و خانهنشین شدند و در نهایت پس از این همه تاوان ناجوانمردانهای که بر آنان تحمیل شد، شاهد بودند که حاکمیت به همان پیشنهادها اما در شرایطی بهمراتب دشوارتر و با بازدهی بهمراتب کمتر بازگشتند و مهمتر از تمامی این مباحث، آنکه در این بین، بیشترین و سنگنینترین و جبرانناپذیرترین هزینهها را شهروندان این سرزمین پرداختند. تاوانی که کشور داشت، با تاوانی که امثال بنده دادیم، قابل مقایسه نیست.
به هر تفسیر تمامی آن مسائل باوجود خسارات جبرانناپذیری که درپی داشته، سپری شده و هماکنون در شرایطی دیگری قرار داریم؛ با این حساب، به نظر شما در ادامه مسیر چه باید کرد تا احیانا بار دیگر مرتکب اشتباههای گذشته نشودیم و به قول معروف بار دیگر از همان سوراخ گزیده نشویم؟!
فراموش نکنیم طرح پیشنهادهای تسلیمگونه ازسوی کسانی که زمانی با پیشنهادهای بهمراتب پایاپایتر امثال بنده مخالفت میکردند، محل تامل است اما آنچه در پایان باید به آن اشاره کنیم، این است که اگر نظام سیاسی جمهوری اسلامی بهواقع دنبال آن است که برای سیاست خارجی کشور پشتوانه ملی ایجاد کند، در درجه نخست باید افراطیون را از حلقه تصمیمگیران در سیاست خارجی و داخلی دور کند و قانون و قانونمداری را جایگزین این افراطیون و افراطیگریها بگذارد. همچنین لازم است با دقت و موشکافی، میزان ثروت و داراییهای تحریم و افراطیونی را که در رهگذر این فشارها و ناملایمات به ثروت رسیدند، مورد بررسی قرار دهد. کسانی که املاک و شرکتهای عظیمی را در سراسر دنیا ایجاد کردند که متاسفانه برخی از این ثروتهای هنگفت با دستبرد به بیتالمال حاصل شده است؛ بیتالمالی که بخش عمده آن در این سالها هدر رفت و بخش اندک باقی مانده نیز بهراحتی و بدون کوچکترین نظارتی به جیب این تحریم رفت و کار به جایی رسید که کشور امروز تقریبا در تمامی زمینهها بهشدت با ناترازی و مشکلات اساسی مواجه است.