مذاکره در بنبست

جهان صنعت – روز دوشنبه بود که دونالد ترامپ، رییسجمهوری آمریکا پس از گفتوگوی دو ساعته با ولادیمیر پوتین و ولودمیر زلنسکی روسایجمهوری روسیه و اوکراین، مدعی شد که قرار است مذاکرات آتشبس میان دو کشور بلافاصله آغاز شود. به گفته ترامپ این تماس تلفنی بسیار خوب پیش رفته و پوتین میخواهد پس از پایان این حمام خون فاجعهبار (جنگ اوکراین) تجارت گستردهای با ایالاتمتحده داشته باشد. طبق گزارشی که در این خصوص خبرگزاری یورونیوز منتشر کرده، ترامپ پس از گفتوگو با روسایجمهوری روسیه و اوکراین، رییس کمیسیون اروپا، رییسجمهوری فرانسه، نخستوزیر ایتالیا، صدراعظم آلمان و رییسجمهوری فنلاند را در جریان گفتوگوها قرار داده است.
در چنین شرایطی و در حالی که ایالات متحده به رهبری ترامپ فشار مضاعفی را به طرفین برای برقراری آتشبس و مذاکرات صلح وارد کرده است، شواهد میدانی نشان میدهد که هر چند ممکن است مذاکرات صلح میان دو طرف درگیر برگزار شود اما رسیدن به یک توافق به منظور حلوفصل نهایی جنگ کار بسیار دشواری خواهد بود. در همین رابطه بود که دیدیم هفته گذشته باوجود صحبتهایی که ترامپ و برخی مقامات آمریکایی درخصوص دیدار پوتین و زلنسکی در استانبول داشتند اما این مذاکرات در سطحی که انتظار میرفت برگزار نشد و با عدم حضور پوتین در استانبول، تنها نتیجهای که به دست آمد، توافق تبادل ۲هزار اسیر جنگی میان دو کشور بود.
شروط غیرممکن
در واقع موضوع یا به تعبیری بهتر بنبست در مذاکرات و فرآیند جنگ سه ساله اوکراین را باید در پیشفرضها و شروط هر یک از طرفین ماجرا جستوجو کرد. این امر در حالی اهمیت مییابد که هر چند جنگ اوکراین ماهیتی منطقهای به خود گرفته اما طرفین ماجرا به غیر از روسیه و اوکراین، اروپا، آمریکا و سایر بازیگران بینالمللی هستند. در نتیجه برای پایان یافتن این جنگ، معادلات بهگونهای پیچیده است که اگر مذاکرات صلحی هم صورت بگیرد، به راحتی آنچه که ترامپ در سیاست اعلامی خود درخصوص پایان جنگ تاکید دارد، توافق نهایی مسیر نخواهد شد زیرا از یک طرف ما با روسیهای مواجه هستیم که هر چند در چاله جنگ اوکراین گرفتار شده اما از لحاظ نظامی و همچنین شرایط میدانی کنونی دست برتر را نسبت به رقیب خود دارد. به همین دلیل مدل خروج از منازعه از سمت پوتین به طور اساسی با خواستههای اوکراین و اروپا تفاوت دارد. یکی از موارد مهمی که پوتین برای مذاکره و صلح در نظر دارد، دست کشیدن اوکراین از ۲۰درصد مناطقی است که توسط روسیه در طول جنگ تصرف شده است. در واقع تنها دستاوردی که پوتین میتواند پس از سه سال جنگ همهجانبه به مردم کشورش بفروشد، الحاق ۴ استان تصرف شده توسط مسکو در جنگ است.
از سوی دیگر غربیها و به خصوص کشورهای اروپایی با توجه به هزینههای اقتصادی و ژئوپلیتیکی که از جنگ سه ساله متحمل شدهاند، خواسته استراتژیکشان عدم پیروزی پوتین در جنگ است. زیرا آنها پس از جنگ جهانی دوم برای اولینبار سایه یک درگیری بزرگ را بالای سر خود حس کرده و معتقدند در صورت عدم مهار کرملین، باید منتظر حملات دیگری در محیط ژئوپلیتیکی اروپا بود. از سوی دیگر زلنسکی نیز که تداوم جنگ برایش بدون همراهی و کمک کشورهای غربی امکانپذیر نیست، ناچار است به ساز رهبران غربی برقصد. در نتیجه پایه مشترکی را در حال حاضر نمیتوان برای تحقق صلح در کوتاهمدت میان طرفین درگیری یافت؛ بهخصوص اینکه زلنسکی پس از تماس تلفنی ترامپ اعلام کرده که حاضر به واگذاری هیچ سرزمینی به روسیه نیست و هرگونه توافق برای توقف جنگ نباید به معنای اعطای امتیازات ارضی به مسکو باشد.
تماس غیرمنتظره و پیامدهای آن
در چنین شرایطی و با مشخص شدن پیشفرضها درخصوص رسیدن به یک توافق صلح یا حداقل یک آتشبس محدود میتوان تماس تلفنی ترامپ با پوتین و زلنسکی را تحلیل کرد. طبق گزارشی که در این خصوص اکسیوس منتشر کرده، تماس تلفنی میان ترامپ و پوتین در شرایطی صورت گرفت که روابط آمریکا و روسیه به پایینترین سطح خود در چند دهه اخیر رسیده است. اگرچه جزئیات دقیق مکالمه افشا نشده اما منابع آگاه گزارش دادهاند که محور اصلی گفتوگو بحران اوکراین و راهحلهای دیپلماتیک برای پایان دادن به آن بوده است. این اقدام در حالی رخ داده که دولت بایدن سیاستی قاطع در قبال روسیه اتخاذ کرده و از تلاشهای ناتو برای حمایت از اوکراین حمایت میکرد اما ترامپ با کنار گذاشتن اروپا و اوکراین پس از روی کار آمدنش نوعی سیاست متضاد را نسبت به قبل در دستور کار قرار داده است.
به گفته کارشناسان، اهمیت این رویداد زمانی دوچندان میشود که ترامپ علاوه بر تماس با پوتین، با رهبران اروپایی نیز گفتوگو کرده است. تماس با امانوئل ماکرون، رییسجمهور فرانسه و فدریش مرتس صدراعظم آلمان، نشان میدهد که ترامپ تلاش داشته تا خود را در مرکز تلاشهای بینالمللی برای حل بحران اوکراین قرار دهد اما پرسش اصلی اینجاست که آیا این تماسها بخشی از یک ابتکار شخصی برای ایفای نقش در صحنه جهانی است یا زمینهسازی برای بازگشت رسمی به سیاست؟
از جمله تماسهای مهم دیگر ترامپ، گفتوگو با ولودمیر زلنسکی، رییسجمهور اوکراین است؛ فردی که در خطمقدم مقاومت در برابر تهاجم روسیه قرار دارد. این تماس نیز در شرایطی حساس انجام شده و ممکن است حامل پیامهای خاصی باشد. از سویی میتوان آن را به عنوان اعلام همبستگی با مردم اوکراین تعبیر کرد و از سوی دیگر، برخی تحلیلگران معتقدند که ممکن است این اقدام نوعی مداخله در فرآیند دیپلماتیک جاری باشد؛ زیرا ایالات متحده در دولت ترامپ نشان داده که قصد دارد به صورت یکجانبه و براساس خواستههای واشنگتن به این منازعه سه ساله پایان دهد.
بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که ترامپ با این تماسها بهدنبال بازیابی نفوذ سیاسی خود در عرصه بینالمللی است اما یکی از نکات قابل توجه در این ماجرا، واکنش سرد یا حداقل محتاطانه دیگر رهبران جهانی است زیرا تا لحظه تنظیم این گزارش در عصر روز سهشنبه هیچ بیانیه رسمی روشنی از سوی کشورهای اروپایی یا اوکراین در مورد محتوای دقیق تماسها و موضع آنها در برابر آن منتشر نشده است. این امر میتواند نشاندهنده تردید یا عدم تمایل دولتهای رسمی به مشارکت در ابتکارهای دیپلماتیکی باشد که از سوی ترامپ مطرح میشود.
پیچیدگیهای استراتژیک
در چنین شرایطی در پاسخ به این سوال که چرا صلح دور از دسترس است، میتوان ۳مولفه مهم را مورد بررسی قرار داد. موضوع اول؛ شکاف در تعریف اهداف است. مسکو و کییف نهتنها بر سر شرایط آتشبس، بلکه بر سر ماهیت جنگ اختلافنظر اساسی دارند. روسیه این درگیری را عملیات ویژه برای دفاع از منافع امنیتی خود میخواند، در حالی که اوکراین آن را تهاجم تمامعیار به حاکمیت ملی خود میداند. لذا این تفاوت نگرش، مذاکره بر سر حد وسط را دشوار میکند.
موضوع دوم؛ عدم اعتماد و سابقه نقض توافقهاست. به طوری که تجربه گذشته نشان داده که روسیه به تعهدات بینالمللی خود پایبند نمانده است.
موضوع سوم؛ رقابت ژئوپلیتیکی در محیطی گستردهتر است. لازم به ذکر است، جنگ اوکراین تنها یک نزاع دوجانبه نیست، بلکه بخشی از رقابت روسیه با ناتو و غرب است. بنابراین تا زمانی که مسکو احساس کند غرب به دنبال تضعیف اقتدار آن در منطقه است، احتمالا به دنبال کسب امتیازات استراتژیک در اوکراین خواهد بود. از سوی دیگر، اروپا نیز نمیخواهد با پذیرش آتشبس بدون تضمینهای امنیتی، عملا دستاوردهای روسیه را به رسمیت بشناسد.
در نتیجه درخصوص دورنمای آینده میتوان سه وضعیت را متصور شد. نخست تداوم روند فرسایشی جنگ است؛ به طوری که اگر طرفین ماجرا نتوانند به یک نقطه مشترک برای خاتمه درگیریها برسند، به طور طبیعی جنگ ادامه خواهد یافت. این موضوع از آنجا حائز اهمیت است که در صورت تداوم وضعیت کنونی، کاهش کمکهای غرب و بهخصوص آمریکا، میتواند اوکراین را به یک شکست خورده کامل در جنگ تبدیل کند.
دورنمای دوم تشکیل یک جبهه متحد غربی است که به پوتین برای نشستن پای میز مذاکره فشار وارد کند. تحقق این امر در حالی دشوار است که با روی کار آمدن ترامپ و تشدید اختلافات میان واشنگتن با اتحادیه اروپا و همچنین تمایل رییسجمهوری کنونی آمریکا به نزدیکی با پوتین، تشکیل یک جبهه متحد غربی را در هالهای از ابهام قرار داده است اما سناریوی محتمل شروع مذاکرات است که نمیتواند درکوتاه مدت به دستاوردهای آن درخصوص پایان یافتن جنگ امیدوار بود.
در نتیجه میتوان گفت با تداوم شرایط فعلی و اگر اتفاق خاصی در واقعیتهای میدانی صورت نگیرد، پیشنهاد اخیر پوتین برای مذاکرات مستقیم، اگرچه نشانهای از انعطاف دیپلماتیک روسیه است اما در غیاب تعهد به آتشبس، نمیتواند به عنوان نقطهعطفی در مسیر صلح تلقی شود. در واقع تحلیل مواضع دو طرف نشان میدهد که روسیه ترجیح میدهد جنگ را تا دستیابی به اهداف استراتژیک خود ادامه دهد، در حالی که اوکراین و متحدانش به دنبال تغییر معادله قدرت از طریق فشارهای خارجی هستند. در چنین شرایطی، دستیابی به آتشبس در کوتاهمدت نامحتمل به نظر میرسد، مگر آنکه تحولات میدانی یا تغییر در محاسبات کرملین، مسیر کنونی را دگرگون کند. بنابراین برخی کارشناسان معتقدند، به نظر میرسد غرب و اوکراین باید میان پذیرش واقعیتهای میدانی و افزایش هزینههای جنگ برای روسیه، راهی دشوار را برای وادار کردن پوتین به عقبنشینی انتخاب کنند.