متاستاز اجتماعی

جهانبخش محبینیا
جامعهشناسان «طبقه متوسط» را ستون فقرات جامعه تعریف میکنند؛ طبقهای که عملا نقطه تعادل و محل بروز کنش و واکنشهای استعلایی فرهنگ، سیاست، کسب درآمد و … است و به این اعتبار این مسائل و موضوعات، همگی بهنحوی با طبقه متوسط مرتبط است.
طبیعی است که طبقه فرادست بهلحاظ اقتصادی قدرتمندترین طبقه اجتماعی بوده و جامعه به نحوی آراسته شده که این طبقه معمولا غمخواری کمتری دارند. با این همه اما واقعیت این است که جامعه معقول و مطلوب جامعهای است که هریک از این طبقات در جایگاه خود باشند و بتوانند نقشی را که برعهده دارند، بهخوبی ایفا کنند؛ حال آنکه اگر توجه کافی به مدیریت و حکمرانی خوب نداشته باشیم، ممکن است شاهد از بین رفتن تعادل طبقات اجتماعی باشیم و مشخصا طبقه متوسط تعادل خود را از دست بدهد؛ پدیدهای که در صورت بروز، جامعه دچار لرزش و تزلزل خواهد شد.
توجه به این نکته حائز اهمیت است که با فروکاست بخشهایی از طبقه متوسط به طبقه کمدرآمد و زیر خط فقر، انواع بدهکاریهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و متاسفانه فسادهای سازمانیافته بروز خواهد کرد؛ مصائب و بحرانهایی که جامعه را از حالت تعادل و توازن خارج میکند. متاسفانه طی این سالها شاهد بودیم که بخش اعظمی از مراقبتهای اجتماعی که باید معطوف به درک تحولات سریع جهانی و رقابت با پیشرفتهای مبتنیبر فناوریهای نوین و برتر باشد، عملا معطوف به زوائد و مسائل فرعی شده و میشود و نتیجه این کمتوجهی و بیدقتی در تعیین اولویتها نیز چیزی نیست مگر شکست، فروپاشی و تضعیف روزافزون طبقه متوسط!
طبیعتا دفاع و محافظت از طبقه متوسط از وظایف اساسی دولت است؛ حال آنکه اگر به طبقه متوسط توجه نشود و از جایگاه طبقاتی آن دفاع و محافظت نشود، باید نگران پدیدههایی باشیم که جامعه را بهسمت ویژگیهای مافیایی، دزدی، فسادهای گسترده، گسترش بیاعتمادی میان مردم و بسیاری از دیگر مصائب و مشکلات اجتماعی ببرد! مصائبی که منجربه شکلگیری وضعیتی در جامعه میشود که بیتردید شایسته یک جامعه سالم نیست.
اکنون بخش گستردهای از جامعه به حاشیه شهرها رانده شده و بحران حاشیهنشینی نهتنها در تهران و مراکز استانها و شهرستانهای بزرگ بلکه حتی در مراکز بخشها هم دیده میشود و طی این سالها شاهد بودیم که حاشیهنشینی بهسرعت گسترش یافته است. حال آنکه هر اندازه که این پدیده گستردهتر شود، ارزشهای جامعه، فرهنگ مدنی، همبستگی اجتماعی، تعلق به وطن، حسننیت عمومی و… در معرض خطر و تهدید جدی قرار میگیرد؛ تهدیداتی که در صورت ادامه بیتوجهی به آنها، بیتردید جامعه را بیمار خواهد کرد.
این در حالی است هنگامیکه در جامعهای، شاهد تنوع و گستردگی انواع بیماریها و امراض اجتماعی باشیم، باید خود را برای سرایت شدید و گسترده این بیماریها و تبدیلشدن آنها به امراض و بیماریهایی تازه و مهلکتر نیز آماده کنیم. بیماریهای حاد و خطرناکی که نهتنها جامعه را از مسیر ترقی باز میدارد بلکه همچون یک تومور سرطانی بدخیم، بهسرعت تمام کالبد جامعه را نیز تسخیر میکند و پیش از آنکه به خودمان بیاییم، میبینیم که بر تن نحیف این جامعه بیمار، لباس سرطان نیز پوشانده است!
طبیعی است جامعه فقیر، بهمراتب بیش از جامعهای که از رفاه نسبی برخوردار است، در معرض مخاطرات اجتماعی خواهد بود و متعاقبا به همین میزان نیز بیشتر بهسمت ناهنجاری و بدرفتاری گرایش مییابد؛ وضعیتی که متاسفانه امروز شاهد آن هستیم اما به هیچ عنوان در شأن جامعهای باستانی، معنوی و فرهنگی که همواره دنبال توسعه و پیشرفت بوده، نیست!
نماینده ادوار مجلس
