مرتضی مبلغ، عضو ارشد حزب اتحاد ملت در گفت‌وگو با «جهان‌صنعت» خواستار شد؛

لزوم تغییر راهبرد فوری

علی فریدونی
کدخبر: 551831
مرتضی مبلغ با تاکید بر لزوم اصلاحات ساختاری فوری و بازگشت به ملت، خواستار تغییر راهبردها و پایان سیاست‌های شعارزده و ناکارآمد شد و به ضرورت استفاده از نظرات کارشناسان و مقابله هدفمند با نفوذ دشمنان در کشور اشاره کرد.
لزوم تغییر راهبرد فوری

علی فریدونی- هشدار نسبت‌به آینده، تاکید بر لزوم اصلاحات ساختاری و در یک کلام «بازگشت به ملت» حالا عملا به فصل مشترک سخنان چهره‌های شاخص سیاسی تبدیل شده و این توصیه‌ها دیگر صرفا از زبان طیفی خاص از اصلاح‌طلبان تحول‌خواه شنیده نمی‌شود بلکه همزمان با تکرار این مواضع از سوی این دست از اصلاح‌طلبان، بسیاری از اعتدالیون و حتی اصولگرایان میانه‌رو نیز از لزوم «اصلاحات ساختاری» سخن می‌گویند و هشدار می‌دهند که اگر فورا دست به کار نشویم، افق پیش‌رو، افقی تیره و تار خواهد بود. چنانکه در همین چند روزی که گذشت، علاوه‌بر مهدی کروبی که به‌ عنوان اصلاح‌طلبی تحول‌خواه از لزوم «اصلاحات ساختاری» سخن گفت، حسن روحانی که از بزرگان جریان اعتدال است و حتی محمدرضا باهنر به‌ عنوان سیاستمداری محافظه‌کار که از اصولگرایان سنتی است، در سخنانی جداگانه خواستار «بازگشت به ملت» شدند. در این میان اما این تنها حسن روحانی بود که با طرح پیشنهاد تدوین «استراتژی ملی نوین بنابر نظر ملت» سعی کرد با دقت و جزئی‌نگری راهبرد مدنظر خود را تشریح و تبیین کند. «اهمیت توجه به نیروی انسانی و لزوم بازنگری اساسی در گزینش نخبگان»، «تقویت روابط خارجی و اهمیت و وجوب رفع تنش با آمریکا»، «تاکید بر به بازنگری و تاسیس نهاد اطلاعاتی مردم‌نهاد»، «منع ورود دستگاه‌های امنیتی و اطلاعاتی به اقتصاد» و «حرکت به‌سوی قوه قضاییه استقلال و نیروهای مسلح مقتدر» برخی از مهم‌ترین رئوس راهبردی است که روحانی در سخنان چند روز پیش خود در جمع شماری از مشاورانش پیشنهاد کرد و ما را بر آن داشت تا در گفت‌وگو با سیدمرتضی مبلغ، معاون سیاسی وزارت کشور دولت اصلاحات و عضو ارشد حزب اتحاد ملت ایران به تحلیل و بررسی آن بپردازیم.

اخیرا سخنانی انتقادی از سوی آقایان کروبی، روحانی و باهنر مطرح شده که طی آن این سه چهره شاخص سیاسی باوجود آنکه به‌ لحاظ مناسبات سیاسی- جناحی چندان با یکدیگر قرابت ندارند اما همگی بر اهمیت «بازگشت به ملت» و تغییر رویکرد حاکمیت سخن گفته و خواستار «اصلاحات ساختاری» شده‌اند؛ ارزیابی شما از این سخنان چیست؟

صحبت از تغییر رویکردها، سیاست‌ها و همینطور راهبردها سالیان سال است که توسط منتقدان و به‌ویژه توسط طیفی از صاحب‌نظران دلسوز مملکت به طور مکرر مطرح شده و واقعیت این است که نفس این موضوع تازگی ندارد و دائم مطرح شده است. اگر نگاهی به گذشته و آنچه طی چند دهه اخیر رخ داده، بیندازیم و نتایج حاصل از سیاست‌های اعمال شده را بررسی کنیم به وضوح مشاهده خواهیم کرد که بخشی از سیاست‌ها و رویکردها در عرصه‌های مختلف ازجمله سیاست خارجی، داخلی و اقتصادی غلط بوده و محصول پافشاری بر این راهبردهای نادرست، وضع امروز کشور است؛ ناترازی‌هایی که امروزه در عرصه‌های مختلف به‌ویژه در حوزه انرژی وجود دارد و این همه مصیبت برای مردم و کشور و خود دولت به وجود آمده، مشخصا محصول سیاست‌های نادرستی است که در این سال‌ها در دستورکار قرار داشته و باید مورد تجدیدنظر قرار گیرد.

یکی از محورهای اصلی سخنان انتقادی این شخصیت‌ها که به‌ویژه در مواضع اخیر حسن روحانی مورد تاکید قرار گرفته، بحث مذاکره با آمریکاست که رییس‌جمهور پیشین ایران در این رابطه خواستار رفع تنش شده و حتی تاکید کرده که کاهش تنش در روابط ایران و آمریکا در صورتی که بتواند اندکی از دشواری و مصائب معیشتی ملت بکاهد نه‌تنها ضرورت دارد بلکه واجب است؛ آیا شما امیدی به شنیده شدن این صدای انتقادی دارید؟

مساله این است که راهبرد منطقی درخصوص سیاست خارجی، راهبردی است که براساس منافع ملی باشد و محور اصلی منافع ملی نیز جامعه است یعنی هدف از روابط خارجی باید توسعه و پیشرفت باشد تا کشور بتواند از پس مشکلات برآید. در واقع تنها بر این اساس است که می‌توان روابط خارجی کشور را با دوستان و دشمنان تنظیم کرد. ما باید تعاملات، ارتباطات و راهبردهای سیاست خارجی را به‌گونه‌ای تنظیم کنیم که نتیجه‌اش کشور را به سمت توسعه هدایت کند تا دشمنی‌ها حداقلی و دوستی‌ها بیشتر شود و روابط با کشورها به نحوی تنظیم شود که هرچه بیشتر سازنده باشند. البته طبیعی است که کشور، حاکمیت و شهروندان این سرزمین، دشمنان قسم خورده‌ای هم دارند ولی به هر حال باید مناسبات را به نحوی تنظیم کنیم که این دشمنی‌ها کم‌اثر‌تر شوند تا بتوانیم ضمن استفاده از فرصت‌های موجود در تعاملات خارجی به نفع کشور، دشمنی‌ها را نیز خنثی کنیم.

متاسفانه امروزه مبتلا به شعارزدگی بسیار مزمنی هستیم و هیجان‌زدگی شدیدی وجود دارد. به‌ عنوان مثال بارها گفته‌ایم که صداوسیما در واقع تریبون جمهوری اسلامی است و تابلوی کشور در نتیجه باید مظهر عقلانیت، فرهیختگی و تنظیم مناسبات باشد اما ببینید که در عمل افکار جریان‌ها و رویکرد و راهبردشان چگونه در آن رخنه کرده و شرایطی را رقم زده که کشور پیوسته از آن آسیب می‌بیند. ما شاهدیم که در حوزه سیاست خارجی از کارشناسانی استفاده می‌شود که حرف‌شان به دشمنان بهانه می‌دهد تا به کشور آسیب بزنند و تنش را تشدید می‌کند و همین مساله نشان‌دهنده افکار پریشان و درک غلط آنهاست که در سیاست داخلی و خارجی و دیگر مسائل ایجاد آسیب می‌کند. حال آنکه باید از نظرات کارشناسان بسیار حاذق استفاده و با استفاده از نظرات آنان مناسبات را به‌نحوی سازنده تنظیم کنیم. در شرایط خاص کشور که با وجود از سر گذراندن جنگ، هنوز احتمال تجاوز دشمن وجود دارد، باید با دقت و حساسیت و با درنظر گرفتن تمامی شرایط، تدبیر جدی اتخاذ شود تا منافع ملی تامین شود.

شما به برخی جریان‌های سیاسی خاص اشاره کردید که با موضع‌گیری درباره مسائل گوناگون ازجمله مسائل سیاست خارجی عملا سیاست خارجی کشور را شکل می‌دهند و منافع ملی را به خطر می‌اندازند؛ این افراد چه کسانی هستند که از چنین قدرتی برخوردارند؟!

متاسفانه در برخی حوزه‌ها طی سال‌های متمادی، رویکرد، سیاست و راهبردهایی ناکارآمد و غلط دنبال شده و در نتیجه بستر برای حضور نیروهای متعصب و متوهم فراهم شده است؛ افرادی که از کارآمدی کافی پیگیری و مدیریت مسائل اصلی کشور برخوردار نیستند. اگر بخواهیم برای این انحرافات جدی که بنیان بسیاری از مسائل و مشکلات گذاشته شد، نقطه آغازی را پیدا کنیم، قطعا باید از روی کار آمدن دولت آقای احمدی‌نژاد سخن بگوییم. البته ما پیش از آن هم مشکلات بسیاری داشتیم ولی به هر حال تا پیش از آغاز به کار دولت نهم، کشور روی ریل طبیعی خود حرکت می‌کرد و به سمت توسعه می‌رفت. این نکته را آمار هم به خوبی نشان می‌دهد که پس از روی کار آمدن احمدی‌نژاد مسائلی همچون شعارزدگی، ورود افراد و افکار نادرست به دولت شکل گرفت و کسانی قدرت پیدا کردند که به هیچ‌وجه شایستگی نداشتند. افرادی که حتی رفتار و حرکات‌شان درست نقطه مقابل آموزه‌ها و آرمان‌های انقلاب اسلامی بود. ضایعه فوق‌العاده سنگین دیگری که از آن مقطع زمانی به بعد به کشور وارد شد، این بود که حضور و نفوذ این افکار و این نیروها به دستگاه‌های مختلف، در ادامه بسترساز نفوذ و ورود عوامل نفوذی و جاسوس‌ها به کشور شد. اتخاذ رویکرد و شعارهای خاصی که از سوی این افراد مطرح شد، همچنین موجب شد تا عوامل دشمن با سوار شدن بر این شعارها به راحتی در دستگاه‌های مختلف وارد شوند و متاسفانه نتایج آن را در تجاوز جنایتکارانه رژیم صهیونیستی در جنگ ۱۲‌روزه در جریان فعالیت گسترده نفوذی‌ها در کشور شاهد بودیم. اساسا یکی از دلایل اصلی شکل‌گیری جریان نفوذ در کشور، همین حضور افراد متصلب بود و درواقع این نگاه‌ها بود که باعث شد بسیاری از نیروهای توانمند که کارآمدی داشتند، از صحنه حذف شوند و ما در عمل شاهد قلع و قمع نیروهای ارزشمند و توانمند در کشور بودیم.

 اتفاقا یکی از محورهای اصلی راهبرد پیشنهادی حسن روحانی تاسیس یک دستگاه اطلاعاتی مردم‌پایه و لزوم بازنگری در فعالیت دستگاه‌های نظامی و امنیتی کشور است که بنابر آن پیشنهاد شده شرایطی فراهم شود تا عموم شهروندان مایل به همکاری با دستگاه‌های اطلاعاتی باشند و بدنه این دستگاه‌ها را تشکیل دهند. به نظر شما این پیشنهاد تا چه میزان عملیاتی و جدی است؟

آنچه آقای روحانی گفته حرف تازه‌ای نیست و سالیان سال است که بسیاری از دیگر همفکران ما به شیوه‌های گوناگون پیشنهادهای مشابهی را مطرح کرده‌اند. ما در مباحث امنیتی چند مشکل جدی و اساسی داریم؛ یکی فعالیت همزمان دستگاه‌های موازی اطلاعاتی و امنیتی است که دست‌کم لازم است در یکدیگر ادغام شوند تا نظام اطلاعاتی کشور کارآمد، چابک و دقیق عمل کند. ما به یک نهاد اطلاعاتی نیاز داریم که ساختاری منسجم و یکپارچه داشته باشد زیرا دستگاه‌های موازی گاهی اوقات کارها و اقدام‌های یکدیگر را خنثی می‌‌کنند و حتی اگر چنین نشود، به دلیل همین موازی‌کاری در چند نهاد مختلف، عملا انرژی و توان بخشی از نیروها هدر می‌رود.

مشکل دوم و مهم‌تر در این حوزه تسری نگاه‌های امنیتی به حوزه‌های مختلف به‌خصوص حوزه سیاست است. امروزه بخش عظیمی از توان امنیتی و اطلاعاتی کشور صرف نیروهای سیاسی داخلی می‌شود. به‌خصوص آنکه در بسیاری اوقات این توان صرف نظارت بر نیروهایی می‌شود که با سابقه و لیاقتشان نشان داده‌اند که دلسوز کشور هستند بنابراین وقتی دستگاه امنیتی بر بخش‌های مختلف جامعه مدنی ازجمله خبرنگاران و نیروهای سیاسی نظارت می‌کند، عملا هم هدررفت منابع و انرژی رقم می‌خورد و هم از تمرکز بر مسائل اصلی غفلت می‌شود و درنتیجه فاجعه‌ای رخ می‌دهد که در جریان جنگ اخیر نیز همه ما شاهد بودیم.

سومین ایراد اساسی در این بحث تسری نگاه امنیتی به کل مدیریت در کشور است. معتقدم فاجعه‌ای بالاتر از این را نمی‌توان برای نهادهای مدیریتی کشور تصور کرد ضمن آنکه این وضعیت موجب شکل‌گیری لابی‌هایی برای انتصاب افراد در سطوح مختلف شده است بنابراین اگر این ایرادها اصلاح نشوند، جز خالی شدن مناصب مدیریتی کشور از نیروهای توانمند و از بین رفتن اقتدار مدیران در پیشبرد امور هیچ نتیجه‌ای درپی نخواهد داشت بنابراین معتقدم باید به هر سه مشکلی که اشاره شد به طور اساسی توجه شود تا مشکلات حل‌وفصل شود و نیروهای امنیتی نیز در موارد تخصصی خود عمل کنند. اینجا لازم است حتما به این مهم نیز اشاره کنم که طبیعتا باید با عوامل نفوذی برخورد کرد اما مقابله با نفوذ نباید به شکلی باشد که نیروهای امنیتی تمام توانشان را صرف نظارت بر هر منتقدی کنند که حرکتی انجام می‌دهد یا هر حزبی که می‌خواهد کار کند.

صرف‌نظر از راهبرد پیشنهادی آقای روحانی، به نظر شما آیا در شرایط کنونی امکان تحقق این دست پیشنهادها فراهم است؟ درواقع آیا فکر می‌کنید امکان تغییر راهبرد در این شرایط وجود دارد؟

تغییر رویکرد و راهبرد دست‌کم در زمینه‌های ضروری کار آسانی نیست اما امروز دو فرصت خیلی بزرگ در کشور داریم؛ یکی همین انسجام ملی ارزشمندی است که پس از تجاوز ۱۲‌روزه به کشور در بدنه جامعه ایجاد شد و نشان داد که این ملت چقدر فرهیخته هستند و قلب‌شان برای کشور و برای ایران می‌تپد و باوجود تمامی دشواری‌ها، تحت فشار جنگ روانی و شعارهای متجاوزانه و دشمنان کشور قرار نمی‌گیرند بنابراین معتقدم این وضعیت می‌توانست بستر بسیار خوبی برای آغاز اصلاحات جدی فراهم کند. نکته دوم نخبگان و دلسوزان این کشور هستند. چنانکه امروز می‌بینیم بسیاری – از مقام‌های عالی‌رتبه پیشین تا بسیاری از چهره‌ها و فعالان سیاسی که در کشور حضور دارند و قلب‌شان برای این ملت و این مملکت می‌تپد و خواهان بهبود و اصلاح امور هستند و نیز اندیشمندان و صاحب‌نظران و فعالان مدنی و چهره‌های علمی در عرصه‌های مختلف اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی – همگی آمادگی دارند که به میدان بیایند و کمک کنند.

امروزه این فعالان و کنشگران بخش‌های مختلف به خوبی خطر موجود علیه ایران را حس کرده و می‌دانند که چگونه دشمنان قسم خورده این مملکت منتظر فرصت هستند تا به ایران آسیب بزنند بنابراین همه آماده هستند که کمک کنند. این دو فرصت بزرگی که امروز ایجاد شده ایجاب می‌کند که دولت با سرعت بسیار به این مطالبات پاسخ دهد و با مشارکت تمامی این صاحب‌نظران و اندیشمندان، نسبت‌به حل مسائل اقدام کند به خصوص آنکه در مسائل داخلی می‌توانیم با کمترین هزینه مشکلات را حل کنیم. البته در مباحث سیاست خارجی دشواری بسیاری در پیش داریم و به این سادگی نمی‌توان مسائل را حل و فصل کرد ولی در مسائل داخلی به راحتی می‌توانیم خیلی از مشکلات را حل کنیم و اتفاقا اگر چنین اتفاقی رخ دهد، بستر بسیار مساعدی فراهم می‌شود تا مشکلات خارجی نیز حل شوند چراکه وقتی مردم پشت حاکمیت باشند، دشمنان در خارج از کشور حساب کار دستشان می‌آید.

بسیاری از مشکلات در مسائل داخلی تنها به اراده نیاز دارد و منابع خاصی برای دستیابی به راه‌‌حل لازم نیست و نمونه‌های این موضوع نیز بارها گفته شده است مثل اینکه صداوسیما نیاز به اصلاح دارد و باید در مدیریت آن تجدیدنظر شود و مدیرانی توانمند در شأن ملت به‌کار گرفته شوند تا این رسانه به معنای واقعی به یک «رسانه ملی» تبدیل شود، نه این شکلی که امروزه هست. همینطور زندانیان سیاسی که بارها و بارها خواسته شده که آزاد شوند و دولت می‌تواند با اجابت این خواسته، بسیاری از هزینه‌های خود را کاهش دهد. همچنین موضوع فیلترینگ که جز خسارت هیچ نتیجه‌ای درپی نداشته و تنها برای برخی رانت ایجاد کرده و از جیب مردم برای آن هزینه می‌شود، قابل‌حل است. البته باید فضای مجازی مدیریت شود؛ این امری ضروری است و هیچ‌کس منکر آن نیست اما راه نظارت بر فضای مجازی، فیلترینگ نیست بلکه باید با مشورت متخصصان راه‌های مناسب را پیدا کرد.

نکته دیگری که مایلم به آن اشاره کنم، بحث نظارت استصوابی و لزوم تغییر نحوه صلاحیت‌سنجی است. ما در سال آینده انتخابات داریم و لازم است فورا برای نظارت استصوابی فکری کرد. بنده مدعی هستم که در مساله انتخابات جزو مجرب‌ترین افراد هستم و چندین و چند انتخابات نیز برگزار کرده‌ام و از جزئیات و کم و کیف این مساله اطلاع دارم که چه فاجعه‌ای به‌نام نظارت رقم می‌خورد.

در واقع این نظارت، نظارت استصوابی نیست بلکه گزینشی- سلیقه‌ای است که بنابر آن یک جریان خاص با سلیقه خود تعیین می‌کند چه کسی وارد مجلس و دیگر مناصب شود. چنانکه همین اواخر نیز شاهد بودیم که آقای پزشکیان برای انتخابات مجلس ردصلاحیت شد و سپس برای ریاست جمهوری که اهمیت بیشتری دارد، احراز صلاحیت شد و همین یک مثال ساده نشان می‌دهد اعمال سلیقه به‌جای نظارت رقم می‌خورد.

وب گردی