لخته نفت در شریان سرمایهگذاری

جهانصنعت- در شرایط کنونی، بورس تهران با سکوتی بیسابقه و نگرانکننده مواجه است که نه صدای معاملات، نه هیاهوی شاخص کل و نه حتی صفهای فروش یا خرید به گوش میرسد. تالار شیشهای بورس به وضوح تعطیل شده و در بحبوحه جنگی تمامعیار میان ایران و رژیم صهیونیستی قرار داریم. در میان شعلههای انفجار و تنشهای موجود در آسمان خاورمیانه، اقتصاد ایران و بهتبع آن بازار سرمایه، به مرحلهای از بیثباتی مطلق وارد شده است که نهتنها تابلوی بازار چیزی را نشان نمیدهد بلکه تحلیلگران نیز در این شرایط سردرگم و بیخبر از آینده هستند. در این وضعیت بحرانی، اعلام رسمی احتمال بستن تنگه هرمز توسط ایران که بهعنوان سلاح نفتی قدیمی دوباره از غلاف خارج شده، تمامی جوانب اقتصادی کشور را تحتتاثیر قرار داده است. این موضوع نهتنها بر اقتصاد جهانی بلکه بر آینده خود ایران نیز سایه افکنده است.
تنگه هرمز، بهعنوان گلوگاه حیاتی عبور بیش از یکسوم نفت جهان، اکنون در کانون استراتژی تقابل ایران قرار گرفته است. مقامات ایرانی به صراحت اعلام کردهاند که در صورت ادامه فشارها از سوی ایالاتمتحده و رژیم صهیونیستی، احتمال انسداد این مسیر حیاتی وجود دارد. بستن تنگه هرمز، بیش از آنکه یک اقدام نظامی باشد، یک تهدید اقتصادی تمامعیار علیه جهان و همچنین ریسکی عظیم برای خود ایران بهشمار میرود. با توجه به این تحولات، تصمیم به تعطیلی بورس در شرایطی اتخاذ شد که وحشت و ناامنی، سرعت نقدشوندگی را از همه داراییها گرفته است. در نخستین ساعات حملات هوایی رژیم صهیونیستی، اگر بازار باز بود، بهطور قطع با صفهای فروش قفلشده مواجه میشدیم. این صفها نهتنها ناشی از ترس اقتصادی بلکه از ترس امنیتی ناشی میشوند. سازمان بورس و اوراق بهادار، به همراه شورای عالی بورس، در این روزها تصمیم به تعطیلی قلب تپنده اقتصاد گرفتند؛ تصمیمی که اگرچه در ظاهر بهمنظور جلوگیری از تشدید هیجانات بازار اتخاذ شد اما در باطن، نمایانگر وضعیت بحرانی کشور در سایه جنگ تمامعیار است. توقف معاملات در بورس تنها یک ابزار کنترل بازار نیست بلکه نشانهای از عبور ایران به مرحلهای جدید از فشارها و چالشهاست. در این شرایط، معاملهگران بهشدت به نقدینگی نیاز دارند و غیبت یک مرجع قیمتی و تحلیلهای روزانه، باعث شده که سرمایهگذاران به شایعات و کانالهای غیررسمی تکیه کنند. این موضوع، به فروپاشی اعتماد عمومی به نظام اقتصادی و کاهش سرمایهگذاری در بازار سرمایه منجر شده است.
این وضعیت باعث ایجاد یک حلقه معیوب میشود که در آن بیاعتمادی به نظام اقتصادی، سرمایهگذاریها را کاهش میدهد و این خود به نوبه خود به افزایش بیثباتی در بازار منجر میشود. عدم وجود یک مرجع قیمتی معتبر و تحلیلهای شفاف، باعث میشود که سرمایهگذاران خرد که معمولا نقش مهمی در بازار دارند، بهطور فزایندهای ناامید شوند و در جستوجوی اطلاعات معتبر به شایعات و منابع غیررسمی روی آورند. این روند میتواند به افزایش نوسانات بازار و کاهش نقدشوندگی منجر شود و در نهایت به بحرانهای عمیقتری در نظام مالی کشور دامن بزند. بهعلاوه، این وضعیت میتواند به تضعیف زیرساختهای اقتصادی و اجتماعی کشور منجر شود. با توجه به افزایش فشارها و چالشهای موجود، نیاز به یک رویکرد جامع و متقن برای مدیریت این بحران احساس میشود. دولت و نهادهای اقتصادی باید بهسرعت اقداماتی را برای بازگرداندن اعتماد عمومی به بازار انجام دهند، از جمله ارائه اطلاعات شفاف، افزایش شفافیت در تصمیمگیریها و تقویت زیرساختهای مالی.
پیامدهای پنهان تعطیلی بورس و چالشهای اقتصادی ایران
یکی دیگر از پیامدهای پنهان تعطیلی بورس، سقوط اجتماعی سرمایه و از دست رفتن اعتماد عمومی به نظام اقتصادی است. سرمایهگذاران خرد که معمولا در بازار حضور دارند، بهدلیل نبود مرجع قیمتی و تحلیلهای روزانه، در حال تصمیمگیری براساس شایعات و اطلاعات غیررسمی هستند. این فقدان یک مرجع رسمی برای تحلیل ریسک و بازده، موجب میشود تا سرمایهگذاری در بازار سرمایه جای خود را به فرار سرمایه بدهد. به عبارت دیگر، در شرایطی که بازار بهطور غیرمنتظرهای بسته شده است، سرمایهگذاران بهجای اینکه به برنامهریزیهای بلندمدت و سرمایهگذاریهای پایدار بپردازند، به فکر حفظ سرمایههای خود و خروج از بازار میافتند. در غیاب یک بازار فعال و باثبات، صندوقهای درآمد ثابت نیز با چالشهای جدی مواجهاند. ضامن نقدشوندگی این صندوقها تحت فشار برداشتهای بیرویه قرار گرفته و در نتیجه، بانکها نیز در برابر تقاضای فزاینده برای وجه نقد ناتوان ظاهر شدهاند. این وضعیت به معنای نزدیک شدن به یک بحران بانکی است که میتواند عواقب وخیمی برای کل سیستم مالی کشور داشته باشد. در واقع، اگر این روند ادامه یابد، ممکن است به کاهش اعتبار بانکها و افزایش نوسانات مالی منجر شود که خود میتواند به بحرانهای جدیتری دامن بزند.
در این فضای بحرانی، دولت برای کنترل اضطراب اجتماعی و اقتصادی به ابزارهایی مانند تزریق نقدینگی و بستن سایتهای قیمتی متوسل شده است. اگرچه هدف این اقدامات کاهش فشار بر بازار و جلوگیری از آشفتگی بیشتر است اما نتیجه این اقدامات چیزی جز افزایش نااطمینانی و بیاعتمادی عمومی نبوده است. بهطور خاص، زمانی که مردم شاهد نوسانات شدید و عدم شفافیت در بازار هستند، بهتدریج اعتماد خود را نسبتبه نهادهای مالی و اقتصادی از دست میدهند. این بیاعتمادی میتواند به رکود اقتصادی و کاهش سرمایهگذاریهای جدید منجر شود. اگر تنگه هرمز بهعنوان یک کانون حیاتی برای صادرات نفت ایران مسدود شود، اقتصاد کشور با ترکیبی از رکود صادرات، جهش ارزی، تورم فزاینده و افت سرمایهگذاری مواجه خواهد شد. این ترکیب پیچیده میتواند بهمراتب دشوارتر و پرچالشتر از دوران تحریمهای سال۹۱ باشد. در شرایطی که درآمدهای نفتی کشور بهشدت کاهش مییابد، تامین نیازهای اساسی مردم و حفظ ثبات اقتصادی به یک چالش جدی تبدیل خواهد شد. بانک مرکزی ایران نیز در یکی از سختترین موقعیتهای تاریخی خود قرار گرفته است. ذخایر ارزی بهشدت محدود شده و امکان عملیات بازار باز بهدلیل نبود قیمت داراییها تقریبا از بین رفته است. در غیاب یک بازار فعال، تعیین نرخ بهره، تحلیل ریسک بازار و مدیریت انتظارات تورمی دشوارتر از همیشه شده است. این امر میتواند به افزایش فشار بر سیاستگذاران اقتصادی منجر شود که در تلاشاند تا با تصمیمات خود، اوضاع را به سمت بهبود هدایت کنند.
وزارت اقتصاد و سازمان بورس در حال تلاش برای آمادهسازی بستههای حمایتی جدید هستند تا در صورت تثبیت شرایط امنیتی، بازار را بازگشایی کنند. این بستهها شامل تزریق منابع از صندوق توسعه ملی، اعطای وام به هلدینگهای بزرگ برای حمایت از سهمهای شاخصساز و طرحهایی برای بازگرداندن دامنه نوسان به حالت آزاد هستند. این اقدامات اگرچه در ظاهر میتواند به بازار کمک کند اما سوال اصلی این است که آیا این ابزارها در یک وضعیت جنگی موثر خواهند بود؟
در شرایطی که حتی تحلیلگران حرفهای از ارائه پیشبینیهای دقیق ناتوان شدهاند، سیاستگذاری اقتصادی نیز به فضای آزمون و خطا وارد شده است. در این وضعیت ناپایدار، نیاز به یک رویکرد جامع و همهجانبه احساس میشود که بتواند به تقویت اعتماد عمومی و پایداری اقتصاد کمک کند. این رویکرد باید شامل همکاری نزدیک بین نهادهای مختلف اقتصادی، تقویت شفافیت و ارائه اطلاعات دقیق به سرمایهگذاران باشد.
سکهای در هوا برای بازار سرمایه
تعطیلی بورس بهروشنی نمایانگر وضعیت استثنایی و غیرعادی یک کشور است که به هیچوجه نمیتوان آن را نادیده گرفت. بازاری که برای نخستینبار در تاریخ خود نه بهدلیل پاندمی کرونا یا تعطیلات رسمی بلکه بهخاطر تهدیدهای نظامی و تنشهای ژئوپلیتیک تعطیل، به نماد بحران و ناامنی بدل شده است. این وضعیت نهتنها نشاندهنده یک بحران اقتصادی است بلکه بهوضوح بر ابعاد سیاسی و اجتماعی کشور نیز تاثیر میگذارد. در این میان، آینده بازار سرمایه ایران اکنون به دو محور اساسی بستگی دارد: مدت زمان درگیری نظامی و سرنوشت تنگه هرمز که بهعنوان یکی از حیاتیترین گلوگاههای حملونقل انرژی در جهان شناخته میشود.
اگر جنگ در کوتاهمدت به پایان برسد و تنگه هرمز بسته نشود، بازگشایی بازار با بستههای حمایتی میتواند به یک جهش موقتی منجر شود. این جهش موقتی ممکن است به سرمایهگذاران این امیدواری را بدهد که بازار به سمت ثبات و رشد حرکت کند اما در سناریوی دیگر، اگر درگیریها به یک جنگ فرسایشی تبدیل شوند و تنگه هرمز برای چند هفته یا حتی چند ماه مسدود بماند، بازار سرمایه ایران با واقعیتی بیرحمانه روبهرو خواهد شد. در این شرایط، فقدان ارز، افت درآمد شرکتها، تورم ساختاری و بحران اعتماد عمومی میتواند به یک وضعیت بحرانی منجر شود که عواقب آن فراتر از مرزهای اقتصادی خواهد بود.
در چنین فضایی، تحلیلگران به سرمایهگذاران توصیههای محدودی دارند که میتواند به حفظ سرمایهها و کاهش آسیبهای مالی کمک کند. در ادامه، این توصیهها مرور میشوند.
حفظ نقدینگی در صندوقهای امن و داراییهای قابل نقدشوندگی بالا: در شرایط ناپایدار، نگهداری نقدینگی و سرمایهگذاری در داراییهایی که بهراحتی قابل نقد شدن هستند، میتواند بهعنوان یک راهکار موثر عمل کند تا سرمایهگذاران در مواجهه با بحرانهای ناگهانی، دچار ضررهای سنگین نشوند.
پرهیز از خرید و فروش هیجانی در صورت بازگشایی بورس: در شرایطی که بازار به حالت عادی برمیگردد، سرمایهگذاران باید از رفتارهای هیجانی و تصمیمگیریهای آنی خودداری کنند. این نوع رفتار میتواند منجر به خرید و فروشهای غیرمنطقی و در نتیجه زیانهای قابلتوجهی شود.
تمرکز بر شرکتهایی با کمترین وابستگی به تجارت خارجی: در این شرایط بحرانی، شرکتهایی که به تجارت خارجی وابستگی کمتری دارند، احتمالا در برابر نوسانات اقتصادی و سیاسی مقاومتر خواهند بود. بنابراین سرمایهگذاران باید بهدنبال فرصتهایی در این حوزهها باشند.
پیگیری دقیق اخبار سیاست خارجی و ژئوپلیتیک: در شرایطی که محیط سیاسی و اقتصادی ناپایدار است، پیگیری اخبار و تحلیلهای مرتبط با سیاست خارجی و تحولات ژئوپلیتیک میتواند به سرمایهگذاران کمک کند تا تصمیمات بهتری اتخاذ کنند و از ریسکها آگاه شوند. در نهایت، باید گفت که بازار سرمایه ایران اکنون دیگر صرفا ابزاری برای سنجش وضعیت اقتصادی نیست بلکه به یک شاخص از وضعیت امنیت ملی تبدیل شده است. تصمیم ایران برای استفاده از تنگه هرمز بهعنوان اهرم فشار در عرصه ژئوپلیتیک، اگرچه در سطح جهانی قابل درک است اما در فضای داخلی ممکن است به انسداد جریان سرمایه، ترس عمومی و فروپاشی زیرساختهای اقتصادی منجر شود. این وضعیت میتواند به کاهش اعتماد عمومی به نظام اقتصادی و اجتماعی نیز منجر شود که عواقب آن ممکن است در درازمدت بهشدت به اقتصاد آسیب برساند.
آینده بازار سرمایه ایران هنوز در دستان تصمیمگیران است و این تصمیمات میتواند تاثیرات عمیقی بر پایداری اقتصادی و اجتماعی کشور داشته باشد اما زمان برای نجات بازار و جلوگیری از بحرانی بزرگ بسیار محدود شده است. در این شرایط، نیاز به یک رویکرد هوشمندانه و دقیق در سیاستگذاری اقتصادی و همچنین تدابیری برای مدیریت بحران احساس میشود. به همین دلیل ضرورت دارد که نهادهای اقتصادی و سیاسی با همکاری یکدیگر، با ایجاد استراتژیهای موثر و جامع، بهدنبال حفظ ثبات و امنیت در بازار سرمایه و اقتصاد کشور باشند.