فرهنگ در قرنطینه اطلاعاتی

جهان صنعت- طرح موضوع شکلگیری «اینترنت طبقاتی» در کشور موضوع تازهای نیست اما پس از جنگ ۱۲روزه، پررنگتر از گذشته مطرح شد؛ هرچند این موضوع از سوی رییسجمهور تکذیب و تاکید شد که «دسترسی به اطلاعات آزاد حق همه مردم است، نه یک طبقه خاص» اما همچنان واکنشها به آن ادامه دارد؛ با این باور که اگر تجربهای که در قالب اعطای «اینترنت سفید» به برخی گروهها در جنگ اخیر اتفاق افتاد ادامه پیدا کند، در بطن خود به مرور بافت اجتماعی و فرهنگی جامعه را تغییر میدهد. پس از ناآرامیهای سال۱۴۰۱، اولینبار بحث سطحبندی دسترسی به اینترنت بهطور پراکنده و غیررسمی مطرح شد. همزمان با محدودیت دسترسی به شبکههای اجتماعی، برخی گزارشها حاکی از آن بود که بخشی از مردم از اینترنت بدون فیلتر استفاده میکنند و همین موضوع باعث شد اصطلاحاتی مانند «اینترنت سفید» یا «اینترنت طبقاتی» وارد گفتوگوی عمومی شود.
تاثیر یک تمایز بر فرهنگ عمومی
با پایان جنگ ۱۲روزه تحمیلی علیه کشورمان، یکی از نخستین مسائلی که در فضای عمومی و شبکههای اجتماعی بازتاب یافت، موضوع دسترسی تفکیکشده به اینترنت یا همان اینترنت طبقاتی بود. اگرچه هماکنون اینترنت بهصورت عمومی و البته با اعمال محدودیتهایی در دسترس است اما تجربه اختلال اینترنت در روزهای جنگ و شکلگیری بحثها و گمانهزنیها درباره دسترسی آزاد برای برخی مشاغل، مسالهای فراتر از فناوری یا موضوعات امنیتی که در روزهای جنگ به آن اشاره میشد را به میان کشیده است که در صورت جدیشدن، سبب نوعی شکاف پنهان در بستر زندگی فرهنگی و ارتباطی جامعه خواهد شد.
جهان در وسعت یک حباب
از پیامدهای پنهان دسترسی طبقاتی به اینترنت، تقویت پدیدهای است که در نظریههای رسانهای به «حباب فیلتر» معروف است؛ مفهومی که نخستینبار «الی پاریسر» آن را مطرح کرد تا هشدار دهد وقتی کاربران تنها با اطلاعاتی مواجه میشوند که با سلیقه، باور یا دیدگاهشان همسو است، بهتدریج از جهان متنوع و متکثر اطلاعات دور میافتند و این، خود عاملی برای بروز چندقطبی در جامعه است. در مورد اینترنت طبقاتی اما این پدیده دیگر صرفا حاصل عملکرد الگوریتمها یا انتخاب کاربر نیست بلکه برآمده از نوعی تفکیک ساختاری در سطح دسترسی است. وقتی گروهی از مردم فقط در فضای چند اپلیکیشن خاص فعال هستند و پلتفرمهای جهانی یا منابع متنوع اطلاعرسانی برایشان قابل استفاده نیست، جهان اطلاعاتیشان کوچک و تکراری میشود. در چنین شرایطی، حتی مفاهیمی مانند مشارکت اجتماعی، سلیقه فرهنگی یا نگرشهای سیاسی نیز از مسیر گفتوگو و تنوع فاصله میگیرند؛ پدیدهای که بهویژه در درازمدت، آسیبهایی جدی بر چشمانداز فرهنگی جامعه وارد میکند.
بازتولید نابرابری فرهنگی
یکی از مهمترین آثار چنین دسترسی تفکیکی، تقویت شکاف در دسترسی به اطلاعات فرهنگی و جهانی است. در شرایطی که بسیاری از کاربران ناچارند برای دیدن یک گزارش تصویری یا مطالعه یک مقاله علمی به انواع فیلترشکنها پناه ببرند، گروهی دیگر بهسادگی به جریان جهانی فرهنگ متصل هستند. این نابرابری، در بلندمدت منجربه شکلگیری دو نوع سواد رسانهای، دو نوع ذائقه فرهنگی و دو نوع سطح مشارکت در فضای عمومی میشود.
محدود شدن روایت جمعی
روایتگری جمعی از مهمترین سازوکارهای حفظ انسجام اجتماعی است. وقتی یک بخش از جامعه امکان روایت آزادانه دارد و بخش دیگر، یا از انتشار تجربهاش محروم است یا اصلا آن را نمیبیند، روایت عمومی ناقص و گسسته میشود. روایت جنگ اخیر، نمونهای روشن از این مساله بود. در روزهایی که بسیاری از کاربران در ایران با اختلال در دسترسی به اینترنت جهانی مواجه بودند، گروهی از فعالان فرهنگی و رسانهای با توجه به دسترسیهایی که داشتند، تجربه دفاع از میهن، قدرت نظامی کشور، اضطراب جمعی ناشی از جنگ و… را در سطح جهانی روایت کردند. روایتهایی که عدهای در شبکه ایکس یا اینستاگرام مینوشتند اما بخش بزرگی از مخاطبان که فقط به پلتفرمهای داخلی دسترسی داشتند، از آنها مطلع نمیشدند. برخی تنها به محتوای رسمی یا بازنشرهای محدود دسترسی داشتند و آنچه میتوانست به تجربهای جمعی بدل شود، تا حدی محدود باقی ماند. در چنین بستری، درک مشترک از واقعیت دچار اختلال میشود. افراد دیگر نهتنها بر سر تفسیر واقعیت بلکه حتی در اصل وقایع نیز دچار اختلاف برداشت میشوند. روایت جمعی که باید محل گفتوگوی عمومی و همفکری و انسجام باشد، به صداهایی پراکنده و ناهماهنگ بدل میشود که نه یکدیگر را میشنوند و نه به یکدیگر پاسخ میدهند.
تضعیف مشارکت فرهنگی و گرفتارشدن در یک جزیره ارتباطی
محدودیت در دسترسی آزاد به اینترنت، تنها مانع اطلاعرسانی یا سرگرمی نیست بلکه مشارکت فرهنگی افراد را از شکل فعال و خلاق، به وضعیت منفعلانه و محصور تبدیل میکند. بخش بزرگی از تجربه فرهنگی امروز، از ساختن یک کانال یوتیوب گرفته تا شرکت در پویشهای فرهنگی بینالمللی یا حتی دیدن آثار هنری در گالریهای مجازی، نیازمند اینترنت آزاد و پایدار است. وقتی دسترسی تنها با فیلترشکن ممکن باشد، بسیاری یا از ادامه تلاش فرهنگیشان ناامید میشوند یا بهناچار به فضاهایی پناه میبرند که امکان مشارکت خلاق در آنها وجود ندارد. این روند بهجای آنکه مشارکت را گسترش دهد سبب محدودیت و مصرفزده کردن افراد میشود. افراد بهجای خلق یا انتخاب آگاهانه محتوا، در چرخهای بسته از محتوای محدود تکراری قرار میگیرند. از سوی دیگر، کسانی که از اینترنت اصطلاحا سفید برخوردارند، به جریانهای فرهنگی جهانی دسترسی دارند، درحالیکه دیگران، به مرور در پلتفرمهای داخلی باقی میمانند؛ پلتفرمهایی که با همه تلاش برای توسعه، همچنان از منظر تنوع محتوا، سطح تعاملات فرهنگی و قدرت ارتباطی، در وضعیت جزیرهای باقی ماندهاند. این جداافتادگی، جهان فکری کاربران را کوچکتر، افق دیدشان را محدودتر و امکان شکلگیری دغدغههای مشترک فرهنگی را دشوارتر میکند. آنچه در ظاهر صرفا فیلتر چند پلتفرم بهنظر میرسد، در عمل بازتعریف نوعی فرهنگ جداشده است؛ زیستی که با جهان کوچک، ارتباط محدود و مشارکت تقلیلیافته همراه است.
تعمیق شکاف تجربه زیسته بین نسلها و طبقات اجتماعی
یکی دیگر از تبعات مهم اینترنت طبقاتی، دوپاره شدن تجربه زیسته گروههای مختلف جامعه است. اینترنت در ساحت زندگی امروز، فقط ابزار ارتباطی نیست بلکه بستر آگاهی، شکلگیری سلیقه فرهنگی، مصرف رسانهای و حتی بازسازی هویت فردی و جمعی است. در این بستر، وقتی برخی اقشار جامعه به نسخهای تقریبا بدون فیلتر از اینترنت دسترسی داشته باشند، درحالیکه عموم مردم ناچارند با فیلترشکن، اینترنت ناپایدار یا تنها پلتفرمهای داخلی تعامل کنند، تجربه روزمره این دو گروه از هم فاصله میگیرد. گروه اول اخبار را زودتر و از منابع متنوعتری دریافت میکند، درحالیکه گروه دوم به اطلاعات کند یا یکسویه دسترسی دارد. این شکاف اطلاعاتی، به مرور به شکاف فرهنگی و سبک زندگی منجر میشود. در نتیجه، جامعهای شکل میگیرد که در آن گروههای مختلف تجربه کاملا متفاوتی از جهان دارند؛ چیزی که نهایتا به کاهش درک متقابل، گفتوگو و هم افزایی اجتماعی منجر میشود.
تاثیر بر اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی
اینترنت طبقاتی هرچند ممکن است در سطح فنی یا امنیتی در مواقعی خاص توجیهپذیر باشد اما در سطح فرهنگی و اجتماعی پرسشهایی مهم را به ذهن میآورد؛ از جمله اینکه دسترسی گزینشی به اطلاعات، چه پیامی برای مردم دارد؟ وقتی کاربران عادی میشنوند که برخی گروهها اینترنت سفید یا بدون فیلتر دارند، این تصور شکل میگیرد که شفافیت، آگاهی و حتی گفتوگو امتیازی است که فقط برای عدهای خاص مجاز است. این حس تبعیض، مستقیما سرمایه اجتماعی را هدف میگیرد. از سوی دیگر برخی گروهها از جمله خبرنگارانی که به اینترنت آزاد دسترسی دارند نیز ممکن است احساس کنند در موقعیتی دوگانه قرار گرفتهاند؛ از یکسو مخاطبانی دارند که از برخی محتواها محروم هستند و از سوی دیگر باید با آن مخاطب ارتباط بگیرند، بدون اینکه امکان تجربه مشترک بهراحتی امکانپذیر باشد. این وضعیت به فرسایش تدریجی رابطه رسانه و مردم منجر میشود. در نهایت آنچه باید بدانیم این است که مساله فقط فیلترینگ نیست بلکه شکل جدیدی از ساختار فرهنگی مبتنیبر محدودیت در دسترسی است. تجربهای که با اختلال اینترنت در ایام جنگ ۱۲روزه آغاز شد، اگر در قالب طرحهایی موسوم به «اینترنت طبقاتی» ادامه پیدا کند، در بطن خود به مرور بافت اجتماعی و فرهنگی جامعه را تغییر میدهد. به همین دلیل است که واکنش کاربران شبکههای اجتماعی در روزهای اخیر، بهویژه در میان روزنامهنگاران و فعالان فرهنگی، بیش از آنکه فنی یا سیاسی باشد، دغدغهای فرهنگی و اجتماعی است.