موانع مشارکت مردم در فعالیت‌های هنری بررسی شد:

فراموشی هنر در هیاهوی روزمره

گروه فرهنگ و ادب
کدخبر: 535758
مشارکت عمومی در فعالیت‌های هنری در ایران کاهش یافته است، چرا که نظام آموزشی، شرایط اقتصادی، رسانه‌های سطحی و سیاستگذاری‌های ناکارآمد، مانع از شکوفایی و مصرف هنر شده‌اند و هنر را از بستر طبیعی خود دور کرده‌اند.
فراموشی هنر در هیاهوی روزمره

گروه فرهنگ و هنر– در میان تمام دغدغه‌هایی که جوامع برای توسعه خود دارند، مساله فرهنگ و هنر همواره جایگاهی مبهم و گاه فراموش‌شده دارد. در جامعه ایران، با وجود پشتوانه‌ای غنی از میراث هنری و فرهنگی، شاهد افول چشمگیری در میزان مشارکت عمومی در فعالیت‌های هنری هستیم؛ از کاهش نرخ مطالعه و کتاب‌خوانی گرفته تا بی‌توجهی به تئاتر، گالری‌های هنری، موسیقی زنده و حتی سینمای جدی. در اینجا این پرسش مطرح می‌شود که چرا مردم کمتر سراغ هنر می‌روند؟ چرا هنر با وجود اهمیت بنیادی‌اش در شکل‌گیری و پالایش روان اجتماعی در حاشیه مانده و تنها بخشی کوچک از جامعه با آن درگیر است؟ پاسخ این پرسش را باید در لایه‌های مختلفی از ساختار اجتماعی، آموزشی، اقتصادی و رسانه‌ای جست‌وجو کرد؛ لایه‌هایی که در هم تنیده‌اند و نظام فرهنگی کشور را تحت‌تاثیر قرار داده‌اند.

نخستین لایه از این مساله را باید در نظام آموزشی ایران بررسی کرد؛ جایی‌که آموزش هنر هیچ‌گاه جدی گرفته نشده و معمولا به‌عنوان یک درس فرعی، فراموش‌شده یا غیرضروری به آن نگاه می‌شود. کودکان در دوران ابتدایی به‌ندرت با مفاهیم زیباشناسی، تحلیل هنری یا خلاقیت بصری آشنا می‌شوند و در سطوح بالاتر نیز هنر به‌جای آنکه بستری برای رشد تخیل و احساسات باشد، به یک فعالیت تزیینی یا نمره‌آور تنزل پیدا می‌کند. این روند باعث می‌شود نسل‌هایی پرورش یابند که هنر را نه‌تنها درک نمی‌کنند بلکه نیازی به آن احساس نمی‌کنند. خلاقیت، تخیل و نگاه زیبایی‌شناسانه، به‌جای آنکه به بخشی از شخصیت فرد تبدیل شوند، در انبوه دروس سنگین و رویکرد کنکورمحور نظام آموزشی مدفون می‌شوند. در کنار آموزش، شرایط اقتصادی جامعه نیز سهم بزرگی در افول مصرف هنر دارد. با افزایش فشارهای معیشتی، هنر و فرهنگ به‌طور طبیعی در اولویت پایین‌تری قرار می‌گیرند. در شرایطی که خانواده‌ها با دغدغه هزینه‌های مسکن، درمان، آموزش فرزندان و تامین مایحتاج اولیه روبه‌رو هستند، پرداخت هزینه برای خرید کتاب، بلیت تئاتر یا رفتن به کنسرت، تبدیل به امری لوکس می‌شود. حتی در مواردی که فعالیت‌های فرهنگی رایگان یا کم‌هزینه برگزار می‌شود، ذهن مشغول و پرتنش مردم، آن‌قدر انرژی روانی باقی نمی‌گذارد که بتوانند درگیر یک تجربه فرهنگی شوند. نتیجه آنکه هنر به‌جای آنکه ابزاری برای کاهش تنش روانی و التیام باشد، خودش قربانی شرایط وخیم اقتصادی می‌شود. از طرفی رسانه‌های رسمی و جریان‌ساز کشور نیز در تضعیف فرهنگ مصرف هنر نقش قابل‌توجهی دارند. رسانه ملی، به‌عنوان مهم‌ترین ابزار تاثیرگذار بر سلیقه و ذائقه فرهنگی، سال‌هاست که به‌جای تقویت اندیشه، خلاقیت و فرهنگ‌سازی بر تولید محتوای تکراری، سطحی و عمدتا تبلیغاتی تمرکز کرده است. برنامه‌های هنری یا اصلا جایگاهی ندارند یا آن‌قدر غیرجذاب و کلیشه‌ای هستند که نمی‌توانند مخاطب را درگیر کنند. به‌جای نمایش آثار هنری جدی، معرفی هنرمندان نوگرا یا پرداختن به نقد هنری، بیشتر شاهد حضور سلبریتی‌هایی هستیم که بیشتر بر شهرت خود اتکا دارند تا هنرشان. همین جریان، منجربه گسترش نوعی سطحی‌نگری و نگاه بازاری به هنر شده است که در آن ارزش واقعی اثر، جای خود را به میزان فالوور، درآمد یا دیده شدن می‌دهد.

یکی دیگر از دلایل افول فرهنگ هنری، نبود دسترسی برابر به امکانات فرهنگی در سراسر کشور است. مراکز فرهنگی، نگارخانه‌ها، سالن‌های تئاتر و موسیقی عموما در کلان‌شهرها متمرکز شده‌اند و بسیاری از شهرهای کوچک یا مناطق روستایی، به‌کلی از زیرساخت‌های فرهنگی بی‌بهره‌اند. این نابرابری جغرافیایی، منجربه شکاف فرهنگی عمیقی شده است؛ گروهی اندک در پایتخت و شهرهای بزرگ، از امکانات فرهنگی استفاده می‌کنند و گروه بزرگی از جامعه، نه‌تنها درگیر هنر نیستند بلکه حتی با آن آشنایی هم ندارند. اگر هنر قرار است زبان همدلی و وحدت باشد، این انحصار جغرافیایی دقیقا خلاف هدفش عمل می‌کند. همچنین سبک زندگی مدرن و سرعت بالای تحولات دیجیتال نیز از دیگر عوامل موثر در کمرنگ‌شدن مصرف هنر سنتی هستند.

مردم امروز، بیشتر وقت خود را در شبکه‌های اجتماعی، پلتفرم‌های ویدئویی و سرگرمی‌های سریع و سطحی می‌گذرانند. الگوریتم‌های هوشمند، بیشتر محتوایی را به مخاطب پیشنهاد می‌دهند که لحظه‌ای، تحریک‌آمیز و قابل‌هضم باشد. در چنین زیست‌جهانی، مطالعه یک رمان ۳۰۰صفحه‌ای، تماشای یک نمایش دو ساعته یا شنیدن موسیقی کلاسیک تبدیل به فعالیت‌هایی غیرضروری، کند و دشوار می‌شود. این در حالی است که هنر، برخلاف سرگرمی، نیازمند تمرکز، تعمق و مشارکت فعال ذهن است؛ اموری که در زندگی شتاب‌زده و پرفشار امروز، کمتر یافت می‌شوند.

در این میان، باید به نقش سیاستگذاری‌های فرهنگی از بالا به پایین نیز اشاره کرد. در ایران، به‌جای آنکه فرهنگ و هنر از دل جامعه بجوشد و حمایت شود، اغلب به آن به‌مثابه یک ابزار تبلیغاتی، ایدئولوژیک یا کنترل اجتماعی نگاه شده است. بسیاری از پروژه‌های هنری، بودجه‌های کلانی دریافت می‌کنند بی‌آن‌که مخاطب واقعی داشته باشند یا دغدغه هنری مشخصی را دنبال کنند. این رویکرد، نه‌تنها باعث بی‌اعتمادی عمومی به محصولات فرهنگی شده بلکه هنرمندان مستقل را نیز در حاشیه قرار داده است. هنر مستقل، با محدودیت‌های متعدد، فشار اقتصادی و نبود فضاهای نمایش، در وضعیت دشواری به‌ سر می‌برد و امکان بروز و رشد ندارد. همچنین، باید به فقدان نقد هنری جدی اشاره کرد. در جامعه‌ای که رسانه‌ها از نقد پرهیز می‌کنند، فضای هنری نیز به‌سمت محافظه‌کاری و خودسانسوری می‌رود. مخاطب نمی‌تواند رشد کند، چون گفت‌وگوی انتقادی وجود ندارد. گالری‌ها آثار را به فروش می‌رسانند بدون آنکه درباره محتوای آنها گفت‌وگو شود، تئاترها اجرا می‌شوند بی‌آن‌که نقدی جدی درباره‌شان در رسانه‌ها منتشر شود. این سکوت، مخاطب را سردرگم و بی‌اعتماد می‌کند.

با توجه به تمام این موارد نمی‌توان گفت جامعه ایران اساسا نسبت‌به هنر بی‌تفاوت است. شواهد زیادی از اشتیاق پنهان مردم به هنر وجود دارد؛ از حضور پرشور در جشنواره‌ها، کنسرت‌ها و نمایشگاه‌ها (زمانی که امکانش فراهم باشد) تا فعالیت‌ خودجوش گروه‌های هنری در فضای مجازی. هنر هنوز می‌تواند مردم را متاثر کند، برانگیزد و به فکر وادارد اما بستر مناسب برای شکوفایی و تداوم ندارد. جامعه‌ای که هنر را نمی‌بیند، لزوما هنردوست نیست؛ شاید فقط شرایط دیدن را ندارد. بنابراین پاسخ به این پرسش که چرا مردم سراغ هنر نمی‌روند، ساده نیست. هنر، قربانی زنجیره‌ای از عوامل است: آموزش ناقص، اقتصاد ناپایدار، رسانه‌های سطحی، سیاستگذاری‌های ناکارآمد، نابرابری فرهنگی و سبک زندگی فرساینده. برای اصلاح این وضعیت، نیاز به نگاهی کل‌نگر و راهبردی است؛ نگاهی که هنر را نه یک کالا، نه یک ابزار تبلیغاتی بلکه بخشی اساسی از زندگی انسان و سلامت روان جمعی بداند. فرهنگ مصرف هنر، نیاز به پرورش دارد؛ همان‌گونه که زمین تشنه نیاز به باران دارد. بدون آن، جامعه‌ای خواهیم داشت شلوغ، پرتنش اما تهی از تخیل، اندیشه و زیبایی.

سایت خوان