صندلی خالی ایران در بازار جهانی سنگ!

منیر حضوری– با وجود ظرفیتها و پتانسیلهای گسترده صنعت سنگ در ایران، این بخش حیاتی اقتصاد با چالشهای عمیقی مواجه است که منجر به تعطیلی گسترده معادن و رکود در تولید و صادرات شده است. با وجود اینکه بیش از ۲۲۰۰ معدن دارای پروانه استخراج بوده و ظرفیت تولید ۳۰میلیون تنی در سال دارند اما تنها حدود ۶۰۰ معدن فعال هستند! در واکاوی علل این بحران میتوان به فرسودگی ماشینآلات، هزینههای سرسامآور تعمیر، نگهداری، مشکلات تامین سوخت، ضعف بازاریابی و… اشاره کرد. علاوه بر اینها، تعیین غیرکارشناسی حقوق دولتی و فشارهای اقتصادی ناشی از تورم و تحریمها، امنیت سرمایهگذاری را در این حوزه به شدت تضعیف کرده است. از سوی دیگر، مشکل قطعیهای مکرر برق و زیرساختهای ناکارآمد بهرهوری تولید را کاهش داده و زمینهساز محدودیتهای صادراتی شده است.
در این بین کارشناسان بر لزوم تغییر ساختار مدیریتی و تقویت نقش تشکلهای صنفی به عنوان راهکاری موثر برای برونرفت از وضعیت فعلی تاکید دارند. گفته میشود که باید به تجربه موفق کشورهایی همچون ترکیه و ایتالیا در حوزه سیاستگذاریها توجه کرد و دست به تدوین برنامههای جامع و مستند، شفافسازی دادهها و شناسایی دقیق بازارها و رقبا زد. بهتر است فرصتهای ناشی از تغییرات تعرفههای آمریکا، تنشهای سیاسی منطقهای و تحولات بازارهای جهانی را بررسی کرد و به صورت هوشمندانه به تقویت جایگاه ایران در بازارهای بینالمللی دست زد. «جهانصنعت» در خصوص بررسی معضلات و دغدغههای سنگی کشور با سیامک حاجسیدجوادی، تحلیلگر ارشد بازارهای جهانی سنگ گفتوگو کرده که شرح آن را در زیر میخوانید.
با وجود پتانسیلها در صنعت سنگ کشور، چرا اغلب معادن در حال تعطیلی هستند؟
متاسفانه صنعت سنگ در ایران بیمار است و وضعیت مساعدی ندارد. در حالی که بیش از ۲۲۰۰معدن پروانه استخراج در اختیار دارند و ظرفیت آنها حدود ۳۰میلیون تن در سال است اما تنها حدود ۶۰۰ معدن فعال هستند. این در حالی است که کاهش فعالیت معادن در پنج سال اخیر، باعث بسته شدن حدود ۴۰۰ تا ۵۰۰ معدن شده است. از جمله دلایل اصلی این مساله، چالش معادن سنگ در بخش استخراج است. مدتهاست که ماشینآلات فرسودهاند و معدنکار نمیتواند مشابه رقبا از جمله ترکیه و عمان ماشینآلات مورد نیاز خود را تهیه کند؛ موضوعی که به شدت تاسف برانگیز است. از طرفی هزینههای نگهداری و تعمیر بسیار افزایش یافته و از طرف دیگر قیمت ماشینآلات در بازار داخلی بیش از ۵/۲برابر قیمت خارجی شده است. البته مسوولان در این خصوص بارها مطرح کردهاند که مشکل را حل خواهند کرد اما با ورود به بازار متوجه میشویم که لودرها همچنان قیمتهای گزافی دارند.
حقوق دولتی مساله دوم است که به صورت غیرکارشناسی تعیین میشود و در بسیاری از موارد فشار گستردهای بر معدنداران وارد میکند چراکه بیش از توان پرداختی آنهاست. البته در برخی موارد حقوق دولتی بسیار افزایشی و در موارد دیگر بسیار کاهشی بوده؛ موضوعی که نیازمند بررسی دقیق و مورد به مورد است. مشکلات تامین سوخت، بهویژه گازوئیل و قاچاق سوخت نیز از دیگر چالشها هستند چراکه تامین سوخت برای ماشینآلات سنگین مشکلساز است و در این روند معدنداران مجبور به خرید از بازار آزاد شدهاند اما مسوولان در نهایت با آنها همچون قاچاقچی برخورد میکنند! البته در این خصوص هم قولهایی داده شده که امیدواریم حل و رفع شود.
علاوه بر اینها باید گفت که تحریمها، بیثباتی اقتصادی و تورم ۵۵درصدی، امنیت سرمایهگذاری را در بخش معدن کاهش داده است. امروز شاهد رکود در صنعت ساختمان هستیم و به دلیل کاهش تقاضا برای مصالح ساختمانی، مصرف سنگ نیز تحت تاثیر قرار گرفته است. این در حالی است که صنعت ساختمان بیش از ۲۰۰ شغل ایجاد میکند، در نتیجه وقتی متوقف شود صنایع دیگر را نیز متوقف میکند.
در ادامه باید گفت که در بخش فرآوری، کارخانجات با مشکلات جدی از جمله قطعی برق مواجه هستند که باعث تعطیلیهای مکرر شده و هزینههای تولید را افزایش داده است. به طور مثال تعطیلی کارخانجات در محمودآباد و شمشآباد تهران گاهی تا چهار روز رسیده است! سوال مهم این است که چطور میشود با سه روز تولید پاسخگوی نیاز بازار باشیم؟! این وضعیت بهرهوری صنعت را کاهش داده و صادرات سنگ ایران را نیز محدود کرده است.
وضعیت صادرات سنگ در کشور به چه صورت است؟
مواردی که در بالا مطرح شد، به علاوه عدم شناخت بازارهای جهانی، ناآگاهی از روابط تجاری بینالمللی و مشکلات انتقال ارز همگی باعث شده است که صنعتگران نتوانند بازارهای هدف را به درستی شناسایی کنند و توسعه دهند. امروز صادرات عمدتا به چین و هند متمرکز شده است که بیش از ۹۵درصد حجم صادرات سنگ ایران را تشکیل میدهد.
متاسفانه به دلیل عدم شناخت بازارهای بینالمللی و مشکلات ناشی از تحریم، صنعتگران در روابط تجاری آگاهی لازم را نداشته و در نتیجه عادت کردهاند که مشتری به کارخانه آمده و سنگ را از آنها به روش سنتی خریداری کند. با توجه به مشکلات، کارخانهدار اعلام میکند که با وجود این شرایط همین تعداد مشتری هم که از ما خرید میکنند، جای شکر دارد و باعث شده که کارخانه تعطیل نشود! بنابراین شرایط مذکور وضعیت صادرات سنگ ایران را محدود کرده است. براساس آمارها حجم صادرات در سال ۱۴۰۳ حدود ۹۵۰هزار تن سنگ بریده بوده که معادل حدود ۱۸میلیون مترمربع سنگ فرآوری شده و حدود ۲میلیون تن سنگ خام است. این سنگها عمدتا به کشورهای همسایه و بازارهای منطقه مانند ترکیه، ترکمنستان، دوبی و عراق صادر میشود اما مساله این است که متاسفانه قیمت هر مترمربع سنگ در این بازارها بسیار پایین بوده و چیزی حدود ۱۲دلار است. در برخی موارد، سوبسید انرژی در هر مترمربع حدود ۵دلار است یعنی انرژیای که کشور هزینه آن را میدهد، صادر میشود و هیچ سودی نصیب کشور نمیشود.
با توجه به چنین شرایطی بر نیاز به تغییر ساختار و تقویت متولیان صنعت سنگ تاکید دارم. انتظار میرود که دولت منش و رفتار خود را تغییر دهد و در این زمینه پاسخگو باشد. خواستار تغییر ساختاری در وزارتخانهها و نهادهای مرتبط هستم تا بتوانند به صورت موثرتر مسائل را پیگیری و حل کنند. از اهمیت نقش تشکلهای صنفی و انجمنها در حل مشکلات صنعت نیز نباید غافل شد. باور دارم صنعت سنگ یک متولی قوی نیاز دارد که همه از او حرفشنوی داشته باشند. این در حالی است که امروز تشکلها دائما مسائل را مطرح میکنند اما گوش شنوایی نیست!
برخی باور دارند که صنعت سنگ کشور پتانسیل صادرات ۴میلیارد دلار را دارد، نظر شما چیست؟
تا به کی باید شاهد کلیگوییها و بیان واضحات و چالشها و ضعفهای موجود به خصوص از طرف اشخاصی باشیم که خود مسوول رفع این چالشها هستند؟! تا کی باید شاهد ارائه آمارهای غلط و ناپخته باشیم؟ اینکه برخی مطرح میکنند صادرات سنگ ۴میلیارد دلار در سال است، به هیچوجه درست نیست!
تمام کشورها در بازار ۲۰میلیارد دلاری سهم کسب شده داشته و در حفظ و توسعه آن فعال هستند اما آیا کسب سهم صادراتی در حد ۴میلیارد دلار امکانپذیر است؟! براساس چه معیار و برنامهریزی و با توجه به کدام بازار هدف و با کدام استراتژی ورود به بازار و کسب سهم در بازارها ۴میلیارد دلار برآورد میشود!؟ کدام کشور در جهان در گروه سنگهای آهکی یا ماربل (که ما در آن عرصه مزیت نسبی جهانی داریم)، دارای سهم ۴میلیارد دلاری است؟! آیا اطلاع داریم که سهم ایتالیا، اسپانیا، پرتغال و یونان پس از ترکیه از این بازار جهانی چه میزان است؟
با توجه به اینکه کل صادرات سنگ کشور در تمام تعرفهها به ۳۰۰میلیون دلار هم نمیرسد، چطور برخی از عدد ۴میلیارد دلار سخن میگویند! جالب اینکه این عرصه را در جایگاه مقایسه با صنعت فولاد یا نفت نیز قرار میدهند! در گذشته همین اشتباه باعث شد توقع وزارت صمت و مدیران کشوری از صنعت سنگ بسیار بالاتر از آنچه به واقعیت نزدیکتر است، باشد. در این خصوص باور دارم که اگر با سیاستهای اشتباه و اعداد و ارقام نادرست پیش برویم و جهت رسیدن به صادرات ۴میلیارد دلاری تلاش کنیم، نیاز به تولید و استخراج بیش از ۳۰میلیون تن سنگ است اما مساله این است که ظرفیت استخراج فعلی کشور به چه میزان است؟ مورد دیگر اینکه آیا اصلا توجه کردهایم که بازار جهانی کشش ورود این سهم جدید را دارد یا خیر؟!
باید توجه کنیم که کل تجارت جهانی سنگ عددی حدود ۲۰میلیارد دلار است. در این بین بیشترین سهم را ترکیه با رقم ۲میلیارد دلار به خود اختصاص داده است. این کشور بعد از ۳۰سال فعالیت و بدون فشار تحریمها و مشکلات ساختاری توانسته به این عدد دست یابد. با بررسی بازار متوجه میشویم که متاسفانه صندلی خالی در سالن نیست و جایگاهی در صادرات سنگ نداریم. مساله این است که اگر در شرایط فعلی تمامی مشکلات را برطرف کنیم، در بهترین حالت میتوان به وضعیت ترکیه در ۲۰سال قبل دست یافت. بنابراین واضح است که نمیتوان به دو برابر ظرفیت ترکیه برسیم!
در ادامه اگر بخواهیم سیاستگذاریها و وضعیت صنعت سنگ در ایران و ترکیه را با یکدیگر مقایسه کنیم، باید گفت مهم است که بر اهمیت استراتژیهای مشخص و برنامهریزی دقیق تاکید کرد؛ مسالهای که ترکیه به آن توجه کرده است. بدون برنامهریزی استراتژیک و شناخت بازارهای هدف نمیتوان به رقابت با کشورهایی مانند ترکیه پرداخت. امروز ایران هنوز در ابتدای راه است و برای رسیدن به این سطح نیازمند اصلاحات زیرساختی، برطرف کردن موانع تجاری و تدوین استراتژیهای مشخص است.
سیاستگذاری ایران و ایتالیا را در حوزه سنگ چطور ارزیابی میکنید و بفرمایید برای حل مشکل سنگ اولین قدمی که باید برداشت، چه موردی است؟
اگر بخواهیم سیاستگذاری ایران و ایتالیا را با یکدیگر مقایسه کنیم، باید گفت به هیچوجه سیاستگذاری مناسبی نداریم. متاسفانه این صنعت در کشور فاقد برنامه استراتژیک منسجم است و بازارهای هدف، رقبا، استراتژیهای ورود و قیمتگذاری به درستی شناسایی نشدهاند. به طور مثال در بازار استرالیا اطلاعی نداریم که رقیبمان کدام کشور است و چه قیمتها و استراتژیهایی وجود دارد.
امروز میانگین قیمت صادرات سنگ ایتالیا چهار برابر قیمت سنگ ترکیه است. ایتالیا به عنوان صاحب بازار میداند که کدام بخش از کیک را دریافت کند که بتواند صادرات شایستهای نیز داشته باشد. در مقابل، ترکیه با داشتن استراتژیهای دقیق، بازارهای هدف را شناسایی کرده و سهم قابل توجهی در بازار جهانی دارد. این کشور توانسته بازارها و نقاط ضعف و قوت رقبا را شناسایی کند. این در حالی است که ایران به هیچوجه برنامه استراتژیکی نداشته است. البته چندین سال قبل بنده را مسوول کردند تا به ارائه داده بپردازم. در آن زمان باور داشتم که باید اطلاعاتی حاصل شود که بعدها در کتابخانهها خاک نخورد اما متاسفانه همان هم شد! در ادامه هنگامی که طرح جامع تهیه شد، تقاضا کردیم یک نسخه در اختیارمان قرار دهند اما هیچ چیزی به ما ارائه نشد. بدین ترتیب ملاحظه میشود که متاسفانه پروژههای استراتژیک گذشته یا ناقص بودهاند یا اجرا نشدهاند. این در حالی است که باید با بهرهگیری از اطلاعات دقیق و تحلیل نقاط قوت و ضعف، برنامهریزی استراتژیک انجام داد. در این زمینه باید بگویم جای تاسف دارد که بنده رفرنسهای سنگ تمام دنیا را در اختیار دارم اما اطلاعات کشور خودمان را نمیتوانم داشته باشم! البته ستاد سنگ متولی شده تا برنامهریزهایی داشته باشد که امیدوارم دوباره همان اشتباه تکرار نشود چراکه در نهایت چند جلد کتاب تهیه میشود و عملا هیچ جایگاهی نیز در بخش صنعت سنگ کشور نخواهد داشت. در ادامه بر ضرورت تشکیل تشکلهای صنفی و سازمانهای بخش خصوصی قوی و نقش آنها در حل مشکلات صنعت تاکید دارم. باور دارم آنها جزو بخشهایی هستند که میتوانند جلوی آمارهای غلط را بگیرند.
در پاسخ به بخش دوم سوال باید مطرح کنم از آنجا که پایه همه چیز اطلاعات است، در نتیجه باید بررسی شود که چه چیزهایی داریم و نقاط ضعف و قوت ما در کدام قسمتهاست. کدام بازارها هدف هستند و باید به چه سمتی پیش رفت؟ در ادامه با توجه به شناسایی رقبا برای بازارهای هدف استراتژی بنویسیم. براساس اطلاعاتی که در اختیار دارم حدود ۲۲ کشور بازار هدف ایران هستند. در این رابطه باید بدانیم که کدام معادن فعال هستند، چقدر تولید شده است و چند درصد با چه استانداردهایی صادر میشود. باید داده داشته باشیم که در کل معادن کشور چه میزان سنگ وجود دارد. سوال مهم این است که تا چند سال مدام میخواهیم بگوییم ۵هزار کارخانه سنگ داریم، در حالی که آمارها شفاف نیستند! مساله مهم این است که باید بدانیم چند کارخانه در کدام مناطق استانها وجود دارد. متاسفانه بسیاری از آمارهای قبلی مانند تعداد کارخانهها و ظرفیتهای تولید به صورت تلفنی و بدون بازدید میدانی جمعآوری شده، بنابراین قابل اعتماد نیستند. در این بین خواستار داشتن اطلاعات دقیق در مورد تعداد کارخانهها، مناطق فعالیت، نوع سنگهای تولیدی (گرانیت، مرمر، اسنپ، تایل) و ظرفیتهای هر کارخانه هستم تا بتوان برنامهریزی صحیح و استراتژیک برای صادرات و بازارهای هدف انجام داد. در واقع نقش دادههای صحیح در شناخت بازارهای جهانی و استانداردهای صادراتی برای ورود به بازارهای اروپا، آمریکا و دیگر مناطق مهم کلیدی است.
تاثیر تعرفههای آمریکا بر بازارهای جهانی سنگ، به خصوص بازار ایران را به چه صورت ارزیابی میکنید؟
آمریکا بزرگترین بازار مصرف سنگ را در اختیار دارد و این کشور هدف بسیاری از کشورهاست اما جنگ تعرفهای آمریکا با چین و کاهش واردات سنگ از چین و هند، فرصتهایی برای برخی کشورها ایجاد کرد. در این بین ترکیه با بهرهگیری از تعرفههای پایین ۱۰درصدی توانست سهم قابل توجهی در بازارهای آمریکا و اروپا کسب کند. در این بین باید ملاحظه کنیم که تغییر ساختار بازار چه شرایطی را ایجاد میکند. از طرفی شاهدیم که کارخانههای فرآوری چین با بسته شدن بازار روبهرو شده اما از طرفی هم تولید خود را باید صادر کنند.
مدتی است که چین با رکود سنگین در صنعت ساختمان روبهرو است، بنابراین به این سمت میرود که واردات را کاهش دهد یا سمت بازارهای جدید برود. حالا چین بعد از تعرفههای ترامپ در خیلی از بازارهایی که حضور نداشته، رقیب میشود و ناچار است سهمش را در بازار بفروشد. از طرف دیگر هندوستان نیز وارد رقابت خواهد شد. برای ترکیه نیز حجم زیادی تقاضا وجود دارد که باید آن را تامین کند و در نتیجه ظرفیت تولید خود را افزایش دهد. در این بین ممکن است یکسری بازارهای هدف را نیز رها کند. در ادامه به این خاطر که در حال حاضر واردات گرانیت از طرف چین و هند به مشکل برخورده است، میتواند سراغ گرانیت ایران بیاید.
با توجه به این شرایط باید بررسی کنیم که وقتی چنین شرایطی در بازار ایجاد میشود برای برخی کشورها میتواند مزایایی ایجاد کند. ادامه بحث فرصتیابی از شرایط فعلی را میتوانم به سمت آسیا ببرم. در جنگ بین هندوستان و پاکستان میتوان گفت یک فرصت تجاری برای ایران ایجاد شده است که امیدوارم صنعتگران و دولتمردان به این مهم توجه کنند. رقابتهای جهانی همچون کاهش واردات سنگ از هند و پاکستان در اثر تنشهای سیاسی، فرصتهایی برای ایران فراهم کرده است. در این راستا، ایران باید روابط تجاری خود را با کشورهای منطقه و جهان تقویت کند، هیاتهای تجاری تشکیل و بازارهای جدید را هدف قرار دهد. البته در جنگی که بین هندوستان و پاکستان پیش آمد، ایران متعادل عمل کرد و با هر دو طرف وارد مذاکره شد. این در حالی بود که ترکیه رسما از پاکستان حمایت کرد؛ مسالهای که باعث شد جنگ تعرفهای ایجاد و هند با مشکل روبهرو شود. براساس آمارها، در سال گذشته میلادی صادرات سنگ ترکیه به هندوستان ۷۵۰هزار تن بوده اما امروز این حجم با خلا مواجه شده است، بنابراین موقعیتی برای رقبای ترکیه در بازار هند ایجاد شده که بتوانند آن را به چنگ آورند. اگر ایران سهم بازار را از رقیب اصلی یعنی ترکیه نگیرد، ۱۰ماه دیگر ممکن است دوباره آنها به صلح برسند و تعرفهها برگردند، در نهایت هم ما بازنده اصلی خواهیم بود. بدین ترتیب بر نقش تشکلهای صنفی و سازمانهای بخش خصوصی در حمایت از صنعت سنگ و بهرهبرداری از فرصتهای منطقهای و جهانی، از جمله روابط تجاری با هندوستان، عمان و کشورهای اروپایی تاکید دارم. در ادامه باور دارم که ایران با دعوت از شرکتهای بزرگ خارجی، مشارکت در تولید و صادرات سنگ و ایجاد قراردادهای بلندمدت و انحصاری، بتواند بازارهای منطقهای مانند عربستان، عمان و کشورهای دیگر را تصاحب کند. این استراتژی میتواند هم برای ایران و هم برای شرکای خارجی، سودآور باشد و نقش مهمی در تقویت صنعت سنگ کشور ایفا کند. این مسائل باید به مسوولان و بخشهای مرتبط در دولت، اتحادیهها و تشکلهای صنفی منتقل شود تا با همت و پیگیری، فرصتهای موجود به بهرهبرداری برسند.
– با وجود ظرفیتها و پتانسیلهای گسترده صنعت سنگ در ایران، این بخش حیاتی اقتصاد با چالشهای عمیقی مواجه است که منجر به تعطیلی گسترده معادن و رکود در تولید و صادرات شده است. با وجود اینکه بیش از ۲۲۰۰ معدن دارای پروانه استخراج بوده و ظرفیت تولید ۳۰میلیون تنی در سال دارند اما تنها حدود ۶۰۰ معدن فعال هستند! در واکاوی علل این بحران میتوان به فرسودگی ماشینآلات، هزینههای سرسامآور تعمیر، نگهداری، مشکلات تامین سوخت، ضعف بازاریابی و… اشاره کرد. علاوه بر اینها، تعیین غیرکارشناسی حقوق دولتی و فشارهای اقتصادی ناشی از تورم و تحریمها، امنیت سرمایهگذاری را در این حوزه به شدت تضعیف کرده است. از سوی دیگر، مشکل قطعیهای مکرر برق و زیرساختهای ناکارآمد بهرهوری تولید را کاهش داده و زمینهساز محدودیتهای صادراتی شده است.
در این بین کارشناسان بر لزوم تغییر ساختار مدیریتی و تقویت نقش تشکلهای صنفی به عنوان راهکاری موثر برای برونرفت از وضعیت فعلی تاکید دارند. گفته میشود که باید به تجربه موفق کشورهایی همچون ترکیه و ایتالیا در حوزه سیاستگذاریها توجه کرد و دست به تدوین برنامههای جامع و مستند، شفافسازی دادهها و شناسایی دقیق بازارها و رقبا زد. بهتر است فرصتهای ناشی از تغییرات تعرفههای آمریکا، تنشهای سیاسی منطقهای و تحولات بازارهای جهانی را بررسی کرد و به صورت هوشمندانه به تقویت جایگاه ایران در بازارهای بینالمللی دست زد. «جهانصنعت» در خصوص بررسی معضلات و دغدغههای سنگی کشور با سیامک حاجسیدجوادی، تحلیلگر ارشد بازارهای جهانی سنگ گفتوگو کرده که شرح آن را در زیر میخوانید.
با وجود پتانسیلها در صنعت سنگ کشور، چرا اغلب معادن در حال تعطیلی هستند؟
متاسفانه صنعت سنگ در ایران بیمار است و وضعیت مساعدی ندارد. در حالی که بیش از ۲۲۰۰معدن پروانه استخراج در اختیار دارند و ظرفیت آنها حدود ۳۰میلیون تن در سال است اما تنها حدود ۶۰۰ معدن فعال هستند. این در حالی است که کاهش فعالیت معادن در پنج سال اخیر، باعث بسته شدن حدود ۴۰۰ تا ۵۰۰ معدن شده است. از جمله دلایل اصلی این مساله، چالش معادن سنگ در بخش استخراج است. مدتهاست که ماشینآلات فرسودهاند و معدنکار نمیتواند مشابه رقبا از جمله ترکیه و عمان ماشینآلات مورد نیاز خود را تهیه کند؛ موضوعی که به شدت تاسف برانگیز است. از طرفی هزینههای نگهداری و تعمیر بسیار افزایش یافته و از طرف دیگر قیمت ماشینآلات در بازار داخلی بیش از ۵/۲برابر قیمت خارجی شده است. البته مسوولان در این خصوص بارها مطرح کردهاند که مشکل را حل خواهند کرد اما با ورود به بازار متوجه میشویم که لودرها همچنان قیمتهای گزافی دارند.
حقوق دولتی مساله دوم است که به صورت غیرکارشناسی تعیین میشود و در بسیاری از موارد فشار گستردهای بر معدنداران وارد میکند چراکه بیش از توان پرداختی آنهاست. البته در برخی موارد حقوق دولتی بسیار افزایشی و در موارد دیگر بسیار کاهشی بوده؛ موضوعی که نیازمند بررسی دقیق و مورد به مورد است. مشکلات تامین سوخت، بهویژه گازوئیل و قاچاق سوخت نیز از دیگر چالشها هستند چراکه تامین سوخت برای ماشینآلات سنگین مشکلساز است و در این روند معدنداران مجبور به خرید از بازار آزاد شدهاند اما مسوولان در نهایت با آنها همچون قاچاقچی برخورد میکنند! البته در این خصوص هم قولهایی داده شده که امیدواریم حل و رفع شود.
علاوه بر اینها باید گفت که تحریمها، بیثباتی اقتصادی و تورم ۵۵درصدی، امنیت سرمایهگذاری را در بخش معدن کاهش داده است. امروز شاهد رکود در صنعت ساختمان هستیم و به دلیل کاهش تقاضا برای مصالح ساختمانی، مصرف سنگ نیز تحت تاثیر قرار گرفته است. این در حالی است که صنعت ساختمان بیش از ۲۰۰ شغل ایجاد میکند، در نتیجه وقتی متوقف شود صنایع دیگر را نیز متوقف میکند.
در ادامه باید گفت که در بخش فرآوری، کارخانجات با مشکلات جدی از جمله قطعی برق مواجه هستند که باعث تعطیلیهای مکرر شده و هزینههای تولید را افزایش داده است. به طور مثال تعطیلی کارخانجات در محمودآباد و شمشآباد تهران گاهی تا چهار روز رسیده است! سوال مهم این است که چطور میشود با سه روز تولید پاسخگوی نیاز بازار باشیم؟! این وضعیت بهرهوری صنعت را کاهش داده و صادرات سنگ ایران را نیز محدود کرده است.
وضعیت صادرات سنگ در کشور به چه صورت است؟
مواردی که در بالا مطرح شد، به علاوه عدم شناخت بازارهای جهانی، ناآگاهی از روابط تجاری بینالمللی و مشکلات انتقال ارز همگی باعث شده است که صنعتگران نتوانند بازارهای هدف را به درستی شناسایی کنند و توسعه دهند. امروز صادرات عمدتا به چین و هند متمرکز شده است که بیش از ۹۵درصد حجم صادرات سنگ ایران را تشکیل میدهد.
متاسفانه به دلیل عدم شناخت بازارهای بینالمللی و مشکلات ناشی از تحریم، صنعتگران در روابط تجاری آگاهی لازم را نداشته و در نتیجه عادت کردهاند که مشتری به کارخانه آمده و سنگ را از آنها به روش سنتی خریداری کند. با توجه به مشکلات، کارخانهدار اعلام میکند که با وجود این شرایط همین تعداد مشتری هم که از ما خرید میکنند، جای شکر دارد و باعث شده که کارخانه تعطیل نشود! بنابراین شرایط مذکور وضعیت صادرات سنگ ایران را محدود کرده است. براساس آمارها حجم صادرات در سال ۱۴۰۳ حدود ۹۵۰هزار تن سنگ بریده بوده که معادل حدود ۱۸میلیون مترمربع سنگ فرآوری شده و حدود ۲میلیون تن سنگ خام است. این سنگها عمدتا به کشورهای همسایه و بازارهای منطقه مانند ترکیه، ترکمنستان، دوبی و عراق صادر میشود اما مساله این است که متاسفانه قیمت هر مترمربع سنگ در این بازارها بسیار پایین بوده و چیزی حدود ۱۲دلار است. در برخی موارد، سوبسید انرژی در هر مترمربع حدود ۵دلار است یعنی انرژیای که کشور هزینه آن را میدهد، صادر میشود و هیچ سودی نصیب کشور نمیشود.
با توجه به چنین شرایطی بر نیاز به تغییر ساختار و تقویت متولیان صنعت سنگ تاکید دارم. انتظار میرود که دولت منش و رفتار خود را تغییر دهد و در این زمینه پاسخگو باشد. خواستار تغییر ساختاری در وزارتخانهها و نهادهای مرتبط هستم تا بتوانند به صورت موثرتر مسائل را پیگیری و حل کنند. از اهمیت نقش تشکلهای صنفی و انجمنها در حل مشکلات صنعت نیز نباید غافل شد. باور دارم صنعت سنگ یک متولی قوی نیاز دارد که همه از او حرفشنوی داشته باشند. این در حالی است که امروز تشکلها دائما مسائل را مطرح میکنند اما گوش شنوایی نیست!
برخی باور دارند که صنعت سنگ کشور پتانسیل صادرات ۴میلیارد دلار را دارد، نظر شما چیست؟
تا به کی باید شاهد کلیگوییها و بیان واضحات و چالشها و ضعفهای موجود به خصوص از طرف اشخاصی باشیم که خود مسوول رفع این چالشها هستند؟! تا کی باید شاهد ارائه آمارهای غلط و ناپخته باشیم؟ اینکه برخی مطرح میکنند صادرات سنگ ۴میلیارد دلار در سال است، به هیچوجه درست نیست!
تمام کشورها در بازار ۲۰میلیارد دلاری سهم کسب شده داشته و در حفظ و توسعه آن فعال هستند اما آیا کسب سهم صادراتی در حد ۴میلیارد دلار امکانپذیر است؟! براساس چه معیار و برنامهریزی و با توجه به کدام بازار هدف و با کدام استراتژی ورود به بازار و کسب سهم در بازارها ۴میلیارد دلار برآورد میشود!؟ کدام کشور در جهان در گروه سنگهای آهکی یا ماربل (که ما در آن عرصه مزیت نسبی جهانی داریم)، دارای سهم ۴میلیارد دلاری است؟! آیا اطلاع داریم که سهم ایتالیا، اسپانیا، پرتغال و یونان پس از ترکیه از این بازار جهانی چه میزان است؟
با توجه به اینکه کل صادرات سنگ کشور در تمام تعرفهها به ۳۰۰میلیون دلار هم نمیرسد، چطور برخی از عدد ۴میلیارد دلار سخن میگویند! جالب اینکه این عرصه را در جایگاه مقایسه با صنعت فولاد یا نفت نیز قرار میدهند! در گذشته همین اشتباه باعث شد توقع وزارت صمت و مدیران کشوری از صنعت سنگ بسیار بالاتر از آنچه به واقعیت نزدیکتر است، باشد. در این خصوص باور دارم که اگر با سیاستهای اشتباه و اعداد و ارقام نادرست پیش برویم و جهت رسیدن به صادرات ۴میلیارد دلاری تلاش کنیم، نیاز به تولید و استخراج بیش از ۳۰میلیون تن سنگ است اما مساله این است که ظرفیت استخراج فعلی کشور به چه میزان است؟ مورد دیگر اینکه آیا اصلا توجه کردهایم که بازار جهانی کشش ورود این سهم جدید را دارد یا خیر؟!
باید توجه کنیم که کل تجارت جهانی سنگ عددی حدود ۲۰میلیارد دلار است. در این بین بیشترین سهم را ترکیه با رقم ۲میلیارد دلار به خود اختصاص داده است. این کشور بعد از ۳۰سال فعالیت و بدون فشار تحریمها و مشکلات ساختاری توانسته به این عدد دست یابد. با بررسی بازار متوجه میشویم که متاسفانه صندلی خالی در سالن نیست و جایگاهی در صادرات سنگ نداریم. مساله این است که اگر در شرایط فعلی تمامی مشکلات را برطرف کنیم، در بهترین حالت میتوان به وضعیت ترکیه در ۲۰سال قبل دست یافت. بنابراین واضح است که نمیتوان به دو برابر ظرفیت ترکیه برسیم!
در ادامه اگر بخواهیم سیاستگذاریها و وضعیت صنعت سنگ در ایران و ترکیه را با یکدیگر مقایسه کنیم، باید گفت مهم است که بر اهمیت استراتژیهای مشخص و برنامهریزی دقیق تاکید کرد؛ مسالهای که ترکیه به آن توجه کرده است. بدون برنامهریزی استراتژیک و شناخت بازارهای هدف نمیتوان به رقابت با کشورهایی مانند ترکیه پرداخت. امروز ایران هنوز در ابتدای راه است و برای رسیدن به این سطح نیازمند اصلاحات زیرساختی، برطرف کردن موانع تجاری و تدوین استراتژیهای مشخص است.
سیاستگذاری ایران و ایتالیا را در حوزه سنگ چطور ارزیابی میکنید و بفرمایید برای حل مشکل سنگ اولین قدمی که باید برداشت، چه موردی است؟
اگر بخواهیم سیاستگذاری ایران و ایتالیا را با یکدیگر مقایسه کنیم، باید گفت به هیچوجه سیاستگذاری مناسبی نداریم. متاسفانه این صنعت در کشور فاقد برنامه استراتژیک منسجم است و بازارهای هدف، رقبا، استراتژیهای ورود و قیمتگذاری به درستی شناسایی نشدهاند. به طور مثال در بازار استرالیا اطلاعی نداریم که رقیبمان کدام کشور است و چه قیمتها و استراتژیهایی وجود دارد.
امروز میانگین قیمت صادرات سنگ ایتالیا چهار برابر قیمت سنگ ترکیه است. ایتالیا به عنوان صاحب بازار میداند که کدام بخش از کیک را دریافت کند که بتواند صادرات شایستهای نیز داشته باشد. در مقابل، ترکیه با داشتن استراتژیهای دقیق، بازارهای هدف را شناسایی کرده و سهم قابل توجهی در بازار جهانی دارد. این کشور توانسته بازارها و نقاط ضعف و قوت رقبا را شناسایی کند. این در حالی است که ایران به هیچوجه برنامه استراتژیکی نداشته است. البته چندین سال قبل بنده را مسوول کردند تا به ارائه داده بپردازم. در آن زمان باور داشتم که باید اطلاعاتی حاصل شود که بعدها در کتابخانهها خاک نخورد اما متاسفانه همان هم شد! در ادامه هنگامی که طرح جامع تهیه شد، تقاضا کردیم یک نسخه در اختیارمان قرار دهند اما هیچ چیزی به ما ارائه نشد. بدین ترتیب ملاحظه میشود که متاسفانه پروژههای استراتژیک گذشته یا ناقص بودهاند یا اجرا نشدهاند. این در حالی است که باید با بهرهگیری از اطلاعات دقیق و تحلیل نقاط قوت و ضعف، برنامهریزی استراتژیک انجام داد. در این زمینه باید بگویم جای تاسف دارد که بنده رفرنسهای سنگ تمام دنیا را در اختیار دارم اما اطلاعات کشور خودمان را نمیتوانم داشته باشم! البته ستاد سنگ متولی شده تا برنامهریزهایی داشته باشد که امیدوارم دوباره همان اشتباه تکرار نشود چراکه در نهایت چند جلد کتاب تهیه میشود و عملا هیچ جایگاهی نیز در بخش صنعت سنگ کشور نخواهد داشت. در ادامه بر ضرورت تشکیل تشکلهای صنفی و سازمانهای بخش خصوصی قوی و نقش آنها در حل مشکلات صنعت تاکید دارم. باور دارم آنها جزو بخشهایی هستند که میتوانند جلوی آمارهای غلط را بگیرند.
در پاسخ به بخش دوم سوال باید مطرح کنم از آنجا که پایه همه چیز اطلاعات است، در نتیجه باید بررسی شود که چه چیزهایی داریم و نقاط ضعف و قوت ما در کدام قسمتهاست. کدام بازارها هدف هستند و باید به چه سمتی پیش رفت؟ در ادامه با توجه به شناسایی رقبا برای بازارهای هدف استراتژی بنویسیم. براساس اطلاعاتی که در اختیار دارم حدود ۲۲ کشور بازار هدف ایران هستند. در این رابطه باید بدانیم که کدام معادن فعال هستند، چقدر تولید شده است و چند درصد با چه استانداردهایی صادر میشود. باید داده داشته باشیم که در کل معادن کشور چه میزان سنگ وجود دارد. سوال مهم این است که تا چند سال مدام میخواهیم بگوییم ۵هزار کارخانه سنگ داریم، در حالی که آمارها شفاف نیستند! مساله مهم این است که باید بدانیم چند کارخانه در کدام مناطق استانها وجود دارد. متاسفانه بسیاری از آمارهای قبلی مانند تعداد کارخانهها و ظرفیتهای تولید به صورت تلفنی و بدون بازدید میدانی جمعآوری شده، بنابراین قابل اعتماد نیستند. در این بین خواستار داشتن اطلاعات دقیق در مورد تعداد کارخانهها، مناطق فعالیت، نوع سنگهای تولیدی (گرانیت، مرمر، اسنپ، تایل) و ظرفیتهای هر کارخانه هستم تا بتوان برنامهریزی صحیح و استراتژیک برای صادرات و بازارهای هدف انجام داد. در واقع نقش دادههای صحیح در شناخت بازارهای جهانی و استانداردهای صادراتی برای ورود به بازارهای اروپا، آمریکا و دیگر مناطق مهم کلیدی است.
تاثیر تعرفههای آمریکا بر بازارهای جهانی سنگ، به خصوص بازار ایران را به چه صورت ارزیابی میکنید؟
آمریکا بزرگترین بازار مصرف سنگ را در اختیار دارد و این کشور هدف بسیاری از کشورهاست اما جنگ تعرفهای آمریکا با چین و کاهش واردات سنگ از چین و هند، فرصتهایی برای برخی کشورها ایجاد کرد. در این بین ترکیه با بهرهگیری از تعرفههای پایین ۱۰درصدی توانست سهم قابل توجهی در بازارهای آمریکا و اروپا کسب کند. در این بین باید ملاحظه کنیم که تغییر ساختار بازار چه شرایطی را ایجاد میکند. از طرفی شاهدیم که کارخانههای فرآوری چین با بسته شدن بازار روبهرو شده اما از طرفی هم تولید خود را باید صادر کنند.
مدتی است که چین با رکود سنگین در صنعت ساختمان روبهرو است، بنابراین به این سمت میرود که واردات را کاهش دهد یا سمت بازارهای جدید برود. حالا چین بعد از تعرفههای ترامپ در خیلی از بازارهایی که حضور نداشته، رقیب میشود و ناچار است سهمش را در بازار بفروشد. از طرف دیگر هندوستان نیز وارد رقابت خواهد شد. برای ترکیه نیز حجم زیادی تقاضا وجود دارد که باید آن را تامین کند و در نتیجه ظرفیت تولید خود را افزایش دهد. در این بین ممکن است یکسری بازارهای هدف را نیز رها کند. در ادامه به این خاطر که در حال حاضر واردات گرانیت از طرف چین و هند به مشکل برخورده است، میتواند سراغ گرانیت ایران بیاید.
با توجه به این شرایط باید بررسی کنیم که وقتی چنین شرایطی در بازار ایجاد میشود برای برخی کشورها میتواند مزایایی ایجاد کند. ادامه بحث فرصتیابی از شرایط فعلی را میتوانم به سمت آسیا ببرم. در جنگ بین هندوستان و پاکستان میتوان گفت یک فرصت تجاری برای ایران ایجاد شده است که امیدوارم صنعتگران و دولتمردان به این مهم توجه کنند. رقابتهای جهانی همچون کاهش واردات سنگ از هند و پاکستان در اثر تنشهای سیاسی، فرصتهایی برای ایران فراهم کرده است. در این راستا، ایران باید روابط تجاری خود را با کشورهای منطقه و جهان تقویت کند، هیاتهای تجاری تشکیل و بازارهای جدید را هدف قرار دهد. البته در جنگی که بین هندوستان و پاکستان پیش آمد، ایران متعادل عمل کرد و با هر دو طرف وارد مذاکره شد. این در حالی بود که ترکیه رسما از پاکستان حمایت کرد؛ مسالهای که باعث شد جنگ تعرفهای ایجاد و هند با مشکل روبهرو شود. براساس آمارها، در سال گذشته میلادی صادرات سنگ ترکیه به هندوستان ۷۵۰هزار تن بوده اما امروز این حجم با خلا مواجه شده است، بنابراین موقعیتی برای رقبای ترکیه در بازار هند ایجاد شده که بتوانند آن را به چنگ آورند. اگر ایران سهم بازار را از رقیب اصلی یعنی ترکیه نگیرد، ۱۰ماه دیگر ممکن است دوباره آنها به صلح برسند و تعرفهها برگردند، در نهایت هم ما بازنده اصلی خواهیم بود. بدین ترتیب بر نقش تشکلهای صنفی و سازمانهای بخش خصوصی در حمایت از صنعت سنگ و بهرهبرداری از فرصتهای منطقهای و جهانی، از جمله روابط تجاری با هندوستان، عمان و کشورهای اروپایی تاکید دارم. در ادامه باور دارم که ایران با دعوت از شرکتهای بزرگ خارجی، مشارکت در تولید و صادرات سنگ و ایجاد قراردادهای بلندمدت و انحصاری، بتواند بازارهای منطقهای مانند عربستان، عمان و کشورهای دیگر را تصاحب کند. این استراتژی میتواند هم برای ایران و هم برای شرکای خارجی، سودآور باشد و نقش مهمی در تقویت صنعت سنگ کشور ایفا کند. این مسائل باید به مسوولان و بخشهای مرتبط در دولت، اتحادیهها و تشکلهای صنفی منتقل شود تا با همت و پیگیری، فرصتهای موجود به بهرهبرداری برسند.