درگذشت ناصر تقوایی؛ فیلمسازی که جنوب را به جغرافیای اندیشه بدل کرد:

سکوت ابدی «‌ ناخدا خورشید» سینمای ایران

سمیه حاتمی امین
کدخبر: 563862
ناصر تقوایی، یکی از برجسته‌ترین چهره‌های سینمای ایران، درگذشت و با خود یادآور تأثیر عمیق او بر سینما و فرهنگ ایرانی شد.
سکوت ابدی «‌ ناخدا خورشید» سینمای ایران

سمیه‌حاتمی‌امین– درگذشت ناصر تقوایی، یکی از موثرترین و پیچیده‌ترین چهره‌های سینمای ایران خبری است که نمی‌توان به سادگی از کنار آن گذشت. این رخداد نه تنها فقدان یک هنرمند بلکه نقطه‌ای است برای تامل بر جایگاه سینما، هنر و آزادی در فضای اجتماعی ـ فرهنگی ایران. ناصر تقوایی خود در نوشتاری زندگینامه‌اش را

اینچنین شرح داده بود: «تابستان سال‌۱۳۲۰ خورشیدی در گرمای جنگ جهانگیر دوم و در قلب جنگلی از نخل‌های ستبر سبز، در یک روستای عرب‌نشین زاده شدم. در کودکی یک سیاح حرفه‌ای بوده و همراه پدر به دوردست‌ترین بندرهای دریای جنوب سفر کردم و هرکلاس ابتدایی را در شهری و ده‌کوره‌ای خوانده و هفت‌سال بعد که به زادگاه خودم برگشتم در عالم خیال یک سندباد نوجوان بودم. در مدرسه به ادبیات علاقه داشتم اما ریاضی خواندم. در جوانی داستان کوتاه می‌نوشتم و فریفته شیوه‌های نو بودم اما باز نمی‌دانم چه شد که از سینما سر درآوردم. در این مسیر به آدم‌های دانا برخوردم و صحنه‌های جالب ولی زندگی خودم هیچ صحنه جالبی ندارد. تنها شانس من در زندگی شاید این بوده که با یک تولد ناخواسته ۶۰سال تمام مثل یک آدم زیادی در کنار یک ملت کهنسال زندگی کرده‌ام. ۱۲داستان‌کوتاه، ۱۳فیلم گزارشی و مستند، سه‌فیلم‌کوتاه داستانی، شش‌فیلم بلند سینمایی و یک‌مجموعه ۱۶ساعته تلویزیونی در کارنامه من دیده می‌شود. به اضافه یک‌مجموعه‌ عکس و اسلاید از طبیعت و زندگی و فرهنگ این مرز پرگهر در هزارویک نما. با این‌همه از دور تنبل جلوه می‌کنم چرا که در این ۱۰ساله به دلایلی که ناگفتنش بهتر است کارهای تازه مرا نه کسی خوانده و نه کسی دیده.» تقوایی که در فیلم‌سازی علاوه بر ساخت فیلم کوتاه فیلم‌های بلندی چون «آرامش در حضور دیگران»، «صادق کرده»، «ناخدا خورشید»، «ای ایران»، «کاغذ بی‌خط » را ساخته در سال‌های بعد و پس از متوقف شدن دو فیلم «زنگی و رومی» و «چای تلخ» مستند کوتاه «تمرین آخر» را درباره تعزیه ساخت. سال‌۱۳۸۳ شورای ارزشیابی هنرمندان در وزارت ارشاد مدرک درجه‌یک هنری کشور (معادل دکترا) را به ناصر تقوایی اعطا کرد. در جشن سیزدهم خانه سینما تندیس‌ شایستگی جشن‌ سینمای ایران به‌خاطر یک عمر دستاورد هنری به «ناصر تقوایی» اهدا شده و در جشن چهاردهم انجمن فیلم کوتاه از ناصر تقوایی تقدیر کرد.

شکل‌گیری زبان خلاق

در دوران نوجوانی ناصر تقوایی به دنیای سینما و عکاسی علاقه‌مند شد. او پیش از ورود جدی به سینما در عرصه مستندسازی فعالیت کرد؛ مستندهایی مانند «باد جن»، «تاکسی متر»، «آرایشگاه آفتاب» و مستندهایی درباره زندگی‌ روزمره مردم جنوب در کارنامه اولیه‌اش دیده می‌شوند. این نیز گفته شده است که او در پروژه «خشت و آینه» با ابراهیم گلستان فرصتی برای آموختن بسیاری از عناصر فیلمسازی یافت. آشنایی او با ادبیات بافت منطقه‌ای و فرهنگی جنوب و تاثیرپذیری از جریان‌های ادبی ـ اجتماعی زمینه‌ای شد برای خلق آثاری که زبان تصویری و داستانی‌شان ترکیبی است از واقعیت و خیال، بومی و جهانی و تامل اجتماعی و روایت شخصی. تقوایی رسما وارد عرصه سینما شد اما تاثیرش در تلویزیون نیز فراگیر بود. اولین فیلم بلند او «آرامش در حضور دیگران» است که در سال‌های ابتدایی دهه‌۵۰ ساخته شد اما شاید محبوب‌ترین اثر او برای عامه مردم سریال تلویزیونی «دایی جان ناپلئون» باشد؛ اقتباسی از رمان ایرج پزشک‌زاد. این سریال به‌خاطر طنز، شخصیت‌پردازی و روایت اجتماعیِ پیچیده جایگاهی ویژه در یادها دارد. اجرای سریال در دهه‌۵۰  و در زمانی که تلویزیون هنوز در اوج شکوفایی نبود نشان از جسارت و ابتکار او دارد. یکی از نمونه‌های برجسته در فیلم‌های تقوایی «ناخدا خورشید» است؛ اثری که به‌صورت استعاری و سمبولیک به درون انسان و تضادهای اخلاقی پرداخته و نشان می‌دهد که او چگونه از فرم و محتوا برای گفتن پرسش‌های بنیادین استفاده می‌کند. در دوره‌ای که فیلمفارسی غالب بود او همراه با گروهی از سینماگران پیشرو وارد پروژه‌ای شده که بعدها به «موج نو سینمای ایران» شناخته شد؛ جریانی که خواهان بازگشت به ارزش‌های انسانی بیان عمیق‌تر و ساختاری نو بود.

 چالش‌ها، سانسور و پروژه‌های نیمه‌تمام

مسیر هنری ناصر تقوایی هرگز هموار نبود. پس از انقلاب۱۳۵۷ فضای تولید فیلم در ایران دستخوش تغییرات بزرگ شده و بسیاری از پروژه‌هایی که در ذهن او و هم‌نسلانش بود یا ممنوع شدند یا ناتمام باقی ماندند. بعضی مانند «کوچک جنگلی»، «رومی و زنگی» و «چای تلخ» جزو پروژه‌هایی‌اند که هرگز دیده نشدند. تقوایی در سخنانی گفته بود: «تا وقتی سانسور این‌گونه عمل می‌کند کار نمی‌کنم؛ نه فیلمی می‌سازم و نه کتابی چاپ می‌کنم.»  این موضعی صریح در برابر محدودیت‌هایی که او و بسیاری از هم‌نسلانش را مجبور به سکوت یا فعالیت زیرزمینی کرده است بود. سانسور نه فقط در پالایش محتوا تاثیر گذاشته بلکه بسیاری از خطوط روایت، شخصیت‌ها یا فرم‌های تازه را از میدان به حاشیه برد. این فشارها باعث شد که تقوایی در دهه‌های پایانی زندگی‌اش کم‌کار شود و گاهی از پروژه‌های بزرگ‌تر فاصله بگیرد. با این حال حتی در این دوره‌های رکود او آثار کوچکتر و شخصی‌تر ارائه می‌داد؛ فیلم «کاغذ بی‌خط» یکی از این نمونه‌هاست که با زبانی متفاوت به پرسش‌هایی درباره حافظه، تنهایی و بازنمایی می‌پردازد. او همچنین در پروژه «قصه‌های کیش» یک اپیزود با عنوان «کشتی یونانی» داشت که نامزد نخل طلای جشنواره کن شد؛ اثباتی بر این که او حتی در شرایط محدود نیز در صحنه بین‌المللی دیده می‌شد.  شاید یکی از تلخ‌ترین جنبه‌های مسیر او وضعیت نیمه‌تمام بسیاری از پروژه‌هایش باشد؛ پروژه‌هایی که ایده‌های بزرگ داشتند اما هرگز فرصت اجرا نیافتند.

زبان فیلمی او؛ مفهوم زمان و فضا

یکی از ویژگی‌هایی که تقوایی را از بسیاری از هم‌عصران خود متمایز می‌کرد نگرش او به زمان و فضا بود. در آثار او زمان خطی صرف نیست؛ گاهی تغییر می‌کند، به عقب بازمی‌گردد و گاهی در لایه‌های خاطره و بازنمایی شناور می‌شود. او نگاهش به لحظه بود؛ به نور، سکوت، فاصله بین آدم‌ها و به فضای داخلی و بیرونی. از سوی دیگر او به «بومی‌گرایی» توجه داشت؛ یعنی آدم، محیط و بستر اجتماعی برایش همپای معنا بودند. جنوب ایران، رودخانه‌ها و مردمانی که زندگی را با دشواری می‌گذرانند همیشه در پس‌زمینه‌ بسیاری از قاب‌هایش حضور دارند. این توجه بومی نه به معنای محدود بودن بلکه به معنای غنی کردن معناست؛ او می‌خواست از دل تجربه محلی در ابعاد جهانی بگوید. روایتِ او غالبا پیچیده است؛ شخصیت‌ها نه مطلق خوب‌اند و نه بد؛ در تضادند، خطا می‌کنند، می‌کوشند و می‌پرسند. این پرسشگری و شکاف در روایت به مخاطب امکان می‌دهد که همراه شده، فکر کرده و در متن اثر مشارکت کند.

در روز ۲۲مهر ۱۴۰۴ خبر درگذشت ناصر تقوایی منتشر شد.  خبر را نخست همسرش، مرضیه وفامهر در شبکه‌های اجتماعی انتشار داد و نوشت: «ناصر تقوایی، هنرمندی که دشواری آزاده زیستن را برگزید به رهایی رسید.» در سال‌های اخیر او بیشتر در حاشیه فعالیت کرد. برخی رسانه‌ها خبر از وخامت حالش داده و نگهداری او در منزل همراه با مراقبت پرستاری را گزارش می‌دادند.  او در زمان حیات از بُعدی به بُعد دیگر می‌رفت؛ گویی تجربه او، تجربه‌ای متناوب از بودن و نبودن و از ساختن و سکوت بود. بازتاب خبر مرگ او در رسانه‌ها و میان اهالی هنر گسترده بود. نام او در تیترها آمده، خاطره‌ها مرور و فیلم‌ها و سریال‌هایش بازپخش شدند. هنرمندان و منتقدان پیام تسلیت نوشتند اما آنچه اهمیت دارد این است که مرگش نه پایان تاثیرش بلکه آغازِ بازنگری و بازخوانش آثار اوست.

وب گردی