سقوط ارزش هنرمند
جهان صنعت- افزایش مصرف محتوای رایگان یکی از مهمترین تغییرات فرهنگی دهه اخیر است؛ تغییری که نهتنها شیوه مصرف مردم را تغییر داده بلکه ساختار اقتصادی هنر را نیز دگرگون کرده است. زمانی هنرمند برای دیدهشدن چارهای جز انتشار اثر در گالری، سالن نمایش، شبکههای رسمی یا رسانههای چاپی نداشت اما امروز مخاطب از طریق تلفن همراه خود در طول روز به دهها ویدئو، تصویر، قطعه موسیقی یا متن هنری دسترسی دارد آن هم بدون پرداخت هزینه. این الگوی جدید مصرف اگرچه از نگاه مخاطب یک فرصت بوده اما از منظر هنرمند یک معادله پیچیده ایجاد کرده است: چگونه میتوان در جهانی که همهچیز رایگان بهدست مخاطب میرسد از هنر امرار معاش کرد؟
تغییر رفتار فرهنگی مخاطبان
رایگان شدن محتوا ابتدا یک اتفاق تکنولوژیک بود اما امروز به یک رفتار فرهنگی تبدیل شده است. نسل جدید در محیطی بزرگ میشود که پرداخت برای محتوا نه عادت است و نه ضرورت. آنها از کودکی با پلتفرمهایی آشنا شدند که رایگان مصرف میشود. شبکههای اجتماعی، کانالهای ویدئویی، اپلیکیشنهای شنیداری و حتی کتابهای دیجیتالی که نسخههای رایگان ناقص یا کامل دارند. در این شرایط «انتظار رایگان بودن» به بخشی از ذهنیت مخاطب تبدیل شده است. هنرمند امروز نه با کمبود مخاطب بلکه با اشباع شدن ذائقه او مواجه است. مخاطبی که در هر لحظه میتواند از میانهزاران اثر یکی را انتخاب کند طبیعی است که حساسیتش نسبت به ارزش اثر کاهش یابد. رایگان شدن محتوا همچنین باعث کاهش «صبر هنری» شده است. مخاطب فرصت اندکی به اثر میدهد و اگر در چندثانیه جذب نشود آن را کنار میگذارد. این فشار روانی باعث شده بخشی از هنرمندان بهجای خلق آثار عمیق به سمت تولید محتوای سریع و مصرفی بروند؛ آثاری که قابلیت دیدهشدن دارد اما بار هنری و فرهنگیشان محدود است.
اقتصاد لغزنده هنر در عصر رایگان
یکی از پیامدهای جدی این روند برهمخوردن مدلهای اقتصادی هنر است. بسیاری از هنرمندان برای تامین هزینههای اولیه کار خود به فروش بلیت، نمایشگاه، کتاب، آلبوم یا حمایت مخاطب وابسته بودند اما اکنون این مدلها تضعیف شدند زیرا مخاطب به سادگی نسخه رایگان هر محصولی را مییابد یا انتظار دارد همان محتوا را روی پلتفرمهای اجتماعی مشاهده کند. مشکل زمانی پیچیدهتر میشود که بدانیم رایگان بودن محتوا همیشه از سوی هنرمند انتخاب نشده بلکه نتیجه رقابت شدید میان پلتفرمها و الگوریتمهایی است که براساس جذب مخاطب کار میکنند. اگر یک هنرمند اثرش را رایگان منتشر نکند ممکن است هرگز دیده نشود و اگر منتشر کند ممکن است هرگز از آن درآمدی کسب نکند. این دوگانگی وضعیت «تناقضآمیز تولید» را ایجاد کرده است: باید برای زنده ماندن در فضای فرهنگی تولید کرد اما همین تولید هزینهاش را تامین نمیکند. ازسوی دیگر درآمدزایی از طریق تبلیغات یا اسپانسرینگ نیز برای بسیاری از حوزههای هنر مناسب نیست. یک شاعر یا خوشنویس نمیتواند هر روز محتوای تجاری تولید کند تا از الگوریتمها امتیاز بگیرد. همین موضوع باعث شده ارزش مالی محصولات فرهنگی به شکل نگرانکنندهای کاهش یابد و بسیاری از هنرمندان یا به مشاغل دیگر روی بیاورند یا هنرمندی را «شغل دوم» تلقی کنند.
ظهور هنرمندان مستقل و چالش دیدهشدن
در نگاه اول فضای رایگان فرصتی برای هنرمندان مستقل بهنظر میرسد؛ هنرمندانی که به مجوز، سرمایه یا ساختارهای رسمی وابسته نیستند. آنها میتوانند مستقیما با مخاطب ارتباط بگیرند اما این آزادی همراه با چالش وفور شدید محتواست. زمانی که صدهاهزارنفر با ابزارهای ساده میتوانند تولیدکننده باشند ارزش دیده شدن بالا رفته و رقابت به نهایت شدت میرسد. در چنین وضعیتی «مهارت ارتباطی» گاهی از «مهارت هنری» پیشی میگیرد. هنرمندانی که توانایی جذب مخاطب در فضای مجازی را دارند لزوما بهترین هنرمندان نیستند اما بیشتر دیده میشوند. این روند لطمهای پنهان به فرهنگ وارد میکند. به این معنا که ارزش هنری جای خود را به ارزش تبلیغاتی میدهد. الگوریتمها جای منتقدان را میگیرند و «ویو» جای «نقد هنری» مینشیند. با این حال برخی هنرمندان مستقل موفق شدند از همین فضا مدلهای جدید کسبوکار ایجاد کنند. فروش آثار دیجیتال، تولید دورههای آموزشی، اشتراک ماهانه یا ارائه نسخه محدود آثار از جمله روشهایی است که هنرمندان خلاق برای بقا استفاده کردند اما این مدلها نیازمند سواد رسانهای، مدیریت مخاطب و برنامهریزی دقیق است؛ موضوعی که بسیاری از هنرمندان سنتی با آن آشنا نیستند.
جریانهای جدید فرهنگی در پی افزایش محتوای رایگان
یکی از نتایج مهم گسترش محتوای رایگان شکلگیری جریانهای جدید هنری است؛ جریانهایی که بر پایه سرعت، تعامل و ارزان بودن شکل گرفتند. بهعنوان مثال موسیقی خانگی و کمهزینه روزبهروز محبوبتر شده است. یک جوان با لپتاپ و میکروفون ساده میتواند قطعهای تولید کرده و با انتشار آن در شبکههای اجتماعی مخاطب گستردهای پیدا کند. در هنرهای تجسمی نیز نسل جدید به سمت هنر دیجیتال، طراحی موبایلی، گرافیک سریع و آثار مینیمال رفته است. این آثار قابل اشتراکگذاری سریعند و بیشتر با زندگی آنلاین همخوانی دارند. در ادبیات «نوشتار کوتاه» و روایتهای بسیار خلاصه رواج یافتند؛ آثاری که مناسب مطالعه سریع روی موبایلند. هرچند این جریانها نشانه خلاقیت هستند اما از سوی دیگر خطر کمعمق شدن ذائقه فرهنگی را بههمراه دارند. وقتی مخاطب به مصرف محتوای کوتاه و سریع عادت کند ممکن است حوصله مواجهه با رمان بلند، نمایش عمیق یا فیلم هنری را نداشته باشد. این تغییر ذائقه یکی از نگرانیهای جدی فعالان فرهنگی است.
پیامدهای اجتماعی نادیدهمانده
مصرف گسترده محتوای رایگان نهتنها اقتصاد هنر بلکه روابط هنرمندان و مخاطبان را نیز تغییر داده است. از یکسو مخاطب فکر میکند دسترسی به هنر حق طبیعی اوست و نباید بابت آن هزینهای بپردازد و از سوی دیگر هنرمند احساس میکند ارزش کارش نادیده گرفته میشود. این شکاف باعث افزایش تنش و سوءتفاهم شده است. گاهی مخاطب از هنرمند انتظار تولید بیوقفه دارد درحالی که تولید هنری زمان، تمرکز و هزینه میطلبد. رایگان شدن محتوا نیز موجب شده برخی افراد بدون آگاهی کافی آثار هنرمندان دیگر را بازنشر یا کپی کنند و در بسیاری مواقع حقوق معنوی نادیده گرفته شود. این وضعیت فضای بیقانونی را ایجاد کرده که برای هنرمندان حرفهای بسیار آزاردهنده است. با این وجود مصرف رایگان محتوا یک فرصت اجتماعی هم دارد: دمکراتیزه شدن فرهنگ. مردمی که پیشتر به دلیل هزینهها نمیتوانستند در جریانهای فرهنگی حضور داشته باشند امروز با چند کلیک به دنیای گسترده هنر دسترسی دارند. این موضوع میتواند زمینهساز افزایش آگاهی فرهنگی و مشارکت عمومی در تولید و مصرف هنر باشد اگر مدیریت فرهنگی و آموزشی کشور همراهی لازم را داشته باشد.
آینده هنر در دنیای محتوای رایگان
آینده محتوا بدون شک همچنان به سمت رایگان شدن پیش خواهد رفت اما آنچه تعیینکننده بوده شیوه مواجهه هنرمندان و نهادهای فرهنگی با این واقعیت است. مدلهای درآمدی باید تغییر کنند؛ ازفروش مستقیم اثر به سمت خدمات، تجربههای حضوری، نسخههای اختصاصی، حمایت داوطلبانه و اشتراکهای ماهانه. هنرمندان باید مهارتهای رسانهای را نیز بیاموزند تا بتوانند بدون لطمه به اصالت کار خود در فضای آنلاین دیده شوند.
ازسوی دیگر آموزش مخاطب اهمیت ویژه دارد. مخاطبی که ارزش تولید هنری را بشناسد تمایل دارد از هنرمند حمایت کند. فرهنگ پرداخت برای محتوا باید از طریق رسانهها، مدارس، انجمنهای فرهنگی و حتی خود هنرمندان تقویت شود. هنر همیشه راهی برای زنده ماندن پیدا میکند؛ حتی در جهانی که همهچیز رایگان است.
آنچه امروز اهمیت دارد یافتن تعادل میان خلق اثر اصیل و مدیریت حضور در دنیای دیجیتال است؛ دنیایی که در آن یک ویدئوی چند ثانیهای میتواند جای یک نمایش چندماهه را بگیرد و الگوریتمها بر ساختارهای رسمی هنر غلبه کردند. اگر هنرمندان بتوانند با آگاهی و خلاقیت از این فضای جدید بهره بگیرند شاید رایگانشدن محتوا نه تهدید بلکه دروازهای بهسوی شکل تازهای از هنر باشد؛ هنری گستردهتر، در دسترستر و متکی بر ارتباط مستقیم با مخاطب.
