روایت؛ قدرت پنهان دیپلماسی ایران

کدخبر: 568413

مهدی حسین پور مطلق

مهدی حسین پور مطلق، پژوهشگر جغرافیای سیاسی

جهان امروز بیش از هر زمان دیگر صحنه رقابت روایت‌هاست. قدرت دیگر تنها در انباشت منابع یا توان نظامی خلاصه نمی‌شود بلکه در توان معنا‌سازی و روایتگری متجلی است. هر کشوری که بتواند داستان خود را از «چرا بودن» و «چگونه عمل کردن» تعریف کند، در عرصه جهانی سهم بیشتری از واقعیت خواهد داشت. ایران با میراثی دیرینه از فرهنگ، فلسفه و تجربه سیاسی در آستانه این انتخاب تاریخی قرار گرفته است: آیا همچنان در چارچوب قدرت سخت باقی بماند یا با روایتگری هوشمند، قدرت نرم خویش را احیا کند؟

فوکو در تحلیل خود از قدرت تاکید می‌کند که قدرت در حقیقت در دل دانش و معنا نهفته است یعنی هرکس بتواند روایت جهان را بسازد، بر جهان حکم می‌راند. از سوی دیگر هانتینگتون نشان داد که قرن بیست‌ویکم، قرن برخورد و گفت‌وگوی تمدن‌هاست و کشورهایی که هویت فرهنگی متمایز و روایتی روشن از خود دارند، در نظم جدید نقش‌آفرین‌تر خواهند بود. هابرماس نیز در نظریه «کنش ارتباطی» توضیح می‌دهد که مشروعیت از دل گفت‌وگوی عقلانی و استدلال‌محور زاده می‌شود، نه از اعمال قدرت. جمع این سه نگاه، نقشه‌ای نظری برای سیاست خارجی ایران ترسیم می‌کند:دیپلماسی موثر در عصر جدید، دیپلماسی معناست. در تاریخ ایران همواره نوعی تلفیق میان قدرت و معنا وجود داشته است. از روابط هوشمندانه صفویه با اروپا در قرن هفدهم تا دیپلماسی فرهنگی در دوران نهضت عدم تعهد، ایران بارها نشان داده که می‌تواند از موضع اندیشه و هویت تمدنی وارد گفت‌وگوی جهانی شود اما در دهه‌های اخیر این ظرفیت کمتر بالفعل شده است. تمرکز بر بعد فنی و کوتاه‌مدت دیپلماسی گاه موجب شده روایت ایرانی از خود در سطح جهانی کمرنگ و میدان به روایت‌های رقیب واگذار شود.

در سیاست خارجی معاصر ایران دو گرایش متمایز اما مکمل قابل مشاهده است؛ یکی رویکردی گفت‌وگومحور و رسانه‌ای است که بر قدرت اقناع، زبان دیپلماتیک و ارتباط مستقیم با افکار عمومی جهانی تکیه دارد و دیگری گرایشی محتاط‌تر و فنی‌تر که هدفش حفظ توازن منافع و اجتناب از هیاهوی رسانه‌ای است. تجربه نشان می‌دهد که هیچ‌یک به‌تنهایی پاسخگوی پیچیدگی جهان امروز نیست. ایران نیازمند ترکیبی خلاق از این دو است: دیپلماسی‌ای که هم روایت‌ساز باشد و هم واقع‌نگر، هم معناآفرین باشد و هم مصلحت‌محور.

چنین دیپلماسی‌ای باید بتواند سه منبع قدرت را هم‌زمان فعال کند:

  • قدرت فرهنگی و تمدنی به‌ عنوان پشتوانه روایت
  • قدرت گفت‌وگویی برای اقناع و تعامل موثر
  • قدرت ژئوپلیتیکی برای ترجمه معنا به نفوذ واقعی.

ایران اگر بتواند این سه سطح را هم‌افزا کند، از حاشیه روایت‌ها به متن تصمیم‌سازی جهانی بازخواهد گشت. در جهانی که بی‌اعتمادی و سردرگمی رو به افزایش است، صدای اندیشه‌ای متین، گفت‌وگویی و معناگرا می‌تواند بیش از هر سلاحی قدرت‌آفرین باشد.

در نهایت سیاست خارجی ایران نیازمند گذار از دیپلماسی واکنشی به دیپلماسی تبیینی است؛ از چانه‌زنی برای رفع فشار، به معنا‌سازی برای آینده. جهان امروز نه‌تنها به منابع ایران بلکه به روایت ایران نیاز دارد و شاید این همان جایی است که «خرد ایرانی» بار دیگر بتواند در عرصه جهانی بدرخشد، نه در رقابت تسلیحاتی بلکه در میدان روایت و اعتماد.

وب گردی