دیدار در استانبول!

جهان صنعت – در شرایطی که جنگ اوکراین وارد فاز جدیدی از پیچیدگیهای ژئوپلیتیکی شده، ولادیمیر پوتین، رییسجمهوری روسیه بهتازگی در اقدامی قابل تامل پیشنهاد برگزاری مذاکرات مستقیم با اوکراین را در تاریخ ۱۵ ماه می در استانبول مطرح کرده است. اگرچه او امکان دستیابی به توافق برای آتشبس را به طور کامل رد نکرده اما عدم اشاره صریح به این موضوع در کنار ادامه حملات نظامی روسیه، ابهامات جدی درباره اهداف واقعی مسکو ایجاد کرده است.
در همین رابطه طبق گزارشی که خبرگزاری بلومبرگ منتشر کرده، پوتین در سخنرانی اخیر خود در کرملین با تاکید بر آمادگی روسیه برای ازسرگیری مذاکرات بدون پیششرط، ظاهرا تمایل خود را برای کاهش تنشها نشان داده است. با این حال، عدم اشاره به آتشبس در بیانات او، این پرسش را برانگیخته که آیا این پیشنهاد صرفا یک مانور دیپلماتیک برای کاهش فشارهای بینالمللی است یا خیر؟ از سوی دیگر، اوکراین با میزبانی نشستهای اروپایی در حال تدوین استراتژی مشترکی برای اعمال فشار بیشتر بر روسیه است تا پوتین را به پذیرش آتشبس وادار کند. این تقابل، نشاندهنده شکاف عمیق میان خواستههای دو طرف است؛ یعنی کییف مذاکرات را منوط به آتشبس کرده، در حالی که مسکو ترجیح میدهد بدون تعهد به توقف درگیریها، به مذاکرات ادامه دهد.
فشار جمعی برای توقف جنگ
در چنین شرایطی اوکراین با اتکا به حمایت متحدان اروپایی خود، تلاش میکند تا با تحریمهای بیشتر، محدودیتهای تجاری و تقویت کمکهای نظامی، هزینه ادامه جنگ را برای روسیه افزایش دهد. هدف اصلی این استراتژی، ایجاد اجماع در غرب برای وادار کردن پوتین به پذیرش آتشبس است. با این حال، پاسخ روسیه به این فشارها تاکنون منفی بوده است. در واقع پوتین نهتنها به حملات خود در شرق و جنوب اوکراین ادامه داده، بلکه با تاکید بر عدم وجود پیششرط برای مذاکرات، عملا شرط اصلی اوکراین یعنی توقف جنگ پیش از گفتوگو را نادیده گرفته است. در نتیجه به گفته تحلیلگران، این امر بیانگر آن است که مسکو ترجیح میدهد در شرایطی مذاکره کند که دستبالای نظامی دارد و میتواند از موضع قدرت چانهزنی کند.
تحلیل مواضع استراتژیک
در همین رابطه درخصوص تحلیل مواضع استراتژیک دو طرف میتوان گفت به نظر میرسد پیشنهاد پوتین بیش از آنکه نشانه تمایل به صلح باشد، تلاشی برای خرید زمان و تضعیف اتحاد غرب است. در واقع روسیه با ادامه پیشرویهای محدود در جبهههایی مانند دونتسک و خرسون، میکوشد کنترل خود بر مناطق اشغالی را تثبیت کند. از نگاه کرملین، مذاکرات مستقیم ممکن است راهی برای مشروعیت بخشیدن به این تصرفات و ارائه آن به عنوان واقعیت میدانی در میز گفتوگو باشد. همچنین، عدم تعهد به آتشبس به روسیه اجازه میدهد همزمان با مذاکره، به اصلاح خطوط دفاعی و تقویت مواضع خود ادامه دهد.
از سوی دیگر، اوکراین که اخیرا با دریافت تسلیحات پیشرفته از متحدان غربی خود روحیه گرفته، اولویت اصلی را بر بازپسگیری مناطق اشغالی قرار داده است. با این حال، تداوم جنگ به معنای افزایش تلفات انسانی و تخریب زیرساختهاست. به همین دلیل، کییف در تلاش است تا با تبدیل فشارهای اروپا به اهرمی موثر، پوتین را مجبور به توقف جنگ کند اما نگرانی اوکراین این است که پذیرش مذاکرات بدون تضمین آتشبس، ممکن است به روسیه فرصت تجدید قوا بدهد.
چرا صلح دور از دسترس است؟
در چنین شرایطی در پاسخ به این سوال که چرا صلح دور از دسترس است، میتوان ۳مولفه مهم را مورد بررسی قرارداد. موضوع اول؛ شکاف در تعریف اهداف است. مسکو و کییف نهتنها بر سر شرایط آتشبس، بلکه بر سر ماهیت جنگ اختلافنظر اساسی دارند. روسیه این درگیری را عملیات ویژه برای دفاع از منافع امنیتی خود میخواند، در حالی که اوکراین آن را تهاجم تمامعیار به حاکمیت ملی خود میداند. لذا این تفاوت نگرش، مذاکره بر سر حد وسط را دشوار میکند.
موضوع دوم؛ عدم اعتماد و سابقه نقض توافقهاست. به طوری که تجربه گذشته نشان داده که روسیه به تعهدات بینالمللی خود پایبند نمانده است.
به عنوان مثال توافقنامههای مینسک (۲۰۱۵-۲۰۱۴) که قرار بود به درگیری در دونباس پایان دهد، هرگز به طور کامل اجرایی نشد. در نتیجه این سابقه، شک اوکراین و غرب را نسبت به حسننیت پوتین تقویت میکند.
موضوع سوم؛ رقابت ژئوپلیتیکی در محیطی گستردهتر است. لازم به ذکر است، جنگ اوکراین تنها یک نزاع دوجانبه نیست، بلکه بخشی از رقابت روسیه با ناتو و غرب است. بنابراین تا زمانی که مسکو احساس کند غرب به دنبال تضعیف اقتدار آن در منطقه است، احتمالا به دنبال کسب امتیازات استراتژیک در اوکراین خواهد بود. از سوی دیگر، اروپا نیز نمیخواهد با پذیرش آتشبس بدون تضمینهای امنیتی، عملا دستاوردهای روسیه را به رسمیت بشناسد.
۳ سناریوی احتمالی
در نتیجه در چنین شرایطی ۳ سناریو درخصوص آینده منازعات میان روسیه و اوکراین متصور است. سناریوی اول که محتمل هم به نظر میرسد، تداوم جنگ فرسایشی است؛ به طوری که اگر فشارهای غرب نتواند رفتار روسیه را تغییر دهد، جنگ به درگیری طولانی با تلفات انسانی و اقتصادی فزاینده تبدیل خواهد شد. البته این سناریو برای اوکراین خطرناک است، زیرا ممکن است حمایت بینالمللی را به دلیل خستگی از جنگ از دست بدهد.
سناریوی دوم امکان تشکیل جبهه متحد غرب است؛ به طوری که اگر اتحادیه اروپا و ناتو بتوانند کمکهای نظامی و اقتصادی خود به اوکراین را افزایش دهند، شاید روسیه مجبور به عقبنشینی تاکتیکی شود. با این حال، این امر مستلزم هماهنگی بیسابقه میان متحدان است.
سناریوی سوم هم کلید خوردن مذاکراتی است که البته در کوتاهمدت نتیجه ملموسی نخواهد داشت. یعنی حتی در صورت برگزاری گفتوگوها در استانبول، عدم توافق بر سر آتشبس ممکن است به روندی بیحاصل تبدیل شود که تنها به مشروعیت بخشیدن به مواضع طرفین کمک کند.
در نتیجه میتوان گفت با تداوم شرایط فعلی و اگر اتفاق خاصی در واقعیتهای میدانی صورت نگیرد، پیشنهاد اخیر پوتین برای مذاکرات مستقیم، اگرچه نشانهای از انعطاف دیپلماتیک روسیه است اما در غیاب تعهد به آتشبس، نمیتواند به عنوان نقطهعطفی در مسیر صلح تلقی شود. در واقع تحلیل مواضع دو طرف نشان میدهد که روسیه ترجیح میدهد جنگ را تا دستیابی به اهداف استراتژیک خود ادامه دهد، در حالی که اوکراین و متحدانش به دنبال تغییر معادله قدرت از طریق فشارهای خارجی هستند. در چنین شرایطی، دستیابی به آتشبس در کوتاهمدت نامحتمل به نظر میرسد، مگر آنکه تحولات میدانی یا تغییر در محاسبات کرملین، مسیر کنونی را دگرگون کند. بنابراین برخی کارشناسان معتقدند، به نظر میرسد غرب و اوکراین باید میان پذیرش واقعیتهای میدانی و افزایش هزینههای جنگ برای روسیه، راهی دشوار را برای وادار کردن پوتین به عقبنشینی انتخاب کنند.