چرا بازارهای نفت به بمباران ایران توسط آمریکا بی‌تفاوت ماندند:

حذف ریسک خاورمیانه از بازار

گروه تحلیل
کدخبر: 543629
بازارهای نفت در واکنش به حمله آمریکا به تأسیسات هسته‌ای ایران تقریبا بی‌تفاوت باقی ماندند، علیرغم تحریم‌های شدید علیه صادرات نفت روسیه و شرایط پرتنش جهانی.
حذف ریسک خاورمیانه از بازار

جهان‌صنعت– کالن اس. هندریکس(PIIE) پژوهشگر ارشد در موسسه پیترسون برای اقتصاد بین‌الملل (PIIE) در مطلبی تحلیلی می‌نویسد: «چه می‌شد اگر به شما می‌گفتم ایالات متحده ایران را بمباران کرد و بازارهای نفت (تقریبا) بی‌تفاوت ماندند؟ و چه می‌شد اگر می‌گفتم این اتفاق در شرایطی افتاد که صادرات نفت روسیه به‌شدت تحریم شده، سیاست اقتصادی در بالاترین سطح عدم‌قطعیت قرار دارد و جهان با بیشترین درگیری‌های نظامی از زمان پایان جنگ سرد مواجه است؟»

تا همین یک‌دهه پیش، هر تحلیلگر ژئوپلیتیکی شایسته‌ای این ادعا را به سخره می‌گرفت. از دهه ۱۹۷۰، زمانی که خلیج‌فارس به مرکز تولید جهانی نفت تبدیل شد و ظرفیت صادراتی‌اش بسیار بیشتر از تولیدکنندگان وقت مانند آمریکا بود، هر نشانه‌ای از بی‌ثباتی در منطقه باعث ترس از اختلال در عرضه و افزایش ناگهانی قیمت می‌شد اما از دهه ۲۰۱۰ به بعد، سه تحول بنیادین در بازارهای انرژی، ریسک ژئوپلیتیکی بازار نفت خام را دگرگون کرده‌اند:

۱-  احیای تولید و صادرات نفت در نیم‌کره‌غربی

۲-  ظهور چین به عنوان واردکننده نهایی

۳-  درسی دردناک که تولیدکنندگان خاورمیانه آموخته‌اند: استفاده سیاسی از نفت نتیجه‌ای معکوس دارد.

سکوت سگ واقعه‌نما: درگیری آمریکا و ایران و واکنش بازار نفت

در ۲۲ژوئن ۲۰۲۵، ایالات متحده با استفاده از بمب‌افکن‌های B2 و موشک‌های کروز تاماهاوک به سه تاسیسات هسته‌ای ایران حمله کرد. آسیب وارد شده شدید بود اما گزارش‌ها درباره میزان عقب‌افتادگی برنامه هسته‌ای ایران متناقض‌ هستند. این حملات پس از شکست مذاکرات رفت‌وبرگشتی آمریکا و ایران درباره برنامه هسته‌ای ایران صورت گرفت؛ برنامه‌ای که ایران آن را غیرنظامی می‌داند اما اکثر ناظران معتقدند هدفش دستیابی به تسلیحات هسته‌ای است. در اواخر ماه می، آژانس بین‌المللی انرژی اتمی اعلام کرد ذخایر اورانیوم غنی‌شده ایران به سطحی بی‌سابقه رسیده است.

این حملات آمریکا، پس از حمله اسرائیل به تاسیسات هسته‌ای ایران در ۱۳ژوئن انجام شد. روز قبل از آن، آژانس اعلام کرده بود ایران تعهدات خود تحت پیمان عدم اشاعه هسته‌ای را نقض کرده است. حملات اسرائیل شامل هدف‌گیری تاسیسات هسته‌ای و ترور فرماندهان نظامی و دانشمندان هسته‌ای ایران بود. این حملات مستقیم، ۹ ماه پس از عملیات «گریم بیپر» صورت گرفت که در آن اسرائیل تلفات سنگینی به حزب‌الله وارد کرد.

با این حال، برخلاف پیش‌بینی‌ها، واکنش بازار نفت ناچیز بود. پس از حملات اسرائیل در ۱۳ژوئن، قیمت نفت ۱/‏۷درصد افزایش یافت اما در ۲۳ژوئن، یعنی اولین روز معاملاتی پس از حمله آمریکا، قیمت کاهش یافت. تا جمعه ۲۷ژوئن، قیمت نفت دوباره به حدود ۶۵ دلار در هر بشکه رسید.

تحلیلگران دلایل این واکنش خنثی را چنین می‌دانند: بازارهای پرموجودی، افق تقاضای ناپایدار، واکنش محدود ایران و تصمیم تهران برای نبستن تنگه هرمز و نرم شدن بازار نفت با نزدیک شدن فصل پاییز ولی این توضیحات خود پرسش‌های جدیدی مطرح می‌کنند: چرا بازارها این‌قدر پرموجودی هستند؟ و چرا ایران که سابقه استفاده سیاسی از نفت را دارد، اکنون از این ابزار استفاده نکرد؟

افزایش صادرات امن از نیم‌کره‌ غربی

در سال ۱۹۷۸، شوروی، خاورمیانه و آفریقا تقریبا ۱۰۰درصد صادرات جهانی نفت را تامین می‌کردند که سهم خاورمیانه ۶۹درصد بود. با ورود به قرن ۲۱، این سه منطقه تنها کمی بیش از نیمی از تولید جهانی (۵/‏۵۲درصد) و ۵/‏۸۳درصد صادرات را دارند. در مقابل، نیم‌کره غربی که در ۱۹۷۸ تنها ۶/‏۲۶درصد از تولید را برعهده داشت، اکنون (۲۰۲۴) ۳۷درصد تولید و ۵/‏۱۶درصد صادرات را تامین می‌کند.

رشد تولید شیل در آمریکای شمالی، کشفیات نفتی در گویان و افزایش تولید دریایی در برزیل، جایگاه خلیج‌فارس را در بازار جهانی تضعیف کرده است. این تحول بازار نفت را از دو جهت تغییر داده است:

۱-  تولیدکنندگان «امن‌تر» نیم‌کره غربی اکنون سهم بیشتری دارند

۲-  کشورهای خلیج‌فارس و اوپک دیگر قدرت سابق را در کنترل قیمت‌ها ندارند (سهم اوپک از ۴۴درصد در سال ۱۹۷۸ به ۳۴درصد و در سال ۲۰۲۴ کاهش یافته است).

چین: خریدار نهایی نفت

ایران، روسیه و ونزوئلا که در مجموع ۳۳درصد از ذخایر اثبات ‌شده جهانی را دارند، تحت تحریم‌های شدید غربی هستند اما در حالی که کشورهای عضو OECD  در ۱۹۷۸، ۷۰درصد مصرف نفت جهان را داشتند، اکنون (۲۰۲۴) این رقم به ۴۴درصد رسیده است. علت این تغییر: افزایش تقاضا در بازارهای نوظهور، به‌ویژه چین است.

چین اکنون ۱/‏۱۶درصد از نفت جهان را مصرف می‌کند اما ذخایر داخلی ناچیزی دارد و کاملا وارداتی است. به‌عنوان کشوری خارج از نظام تحریم غرب، چین ۹۰درصد از صادرات نفت ایران را خریداری می‌کند، سهم زیادی از نفت ونزوئلا را وارد می‌کند و از مسیرهای غیررسمی نفت روسیه را خریداری می‌کند (با تسویه‌حساب به یوآن یا روبل).

در نتیجه، یک سیستم دوگانه مشابه دوران جنگ سرد در حال شکل‌گیری است که در آن، اقتصادهای تحریم ‌شده، نیازهای چین را برآورده می‌کنند، مشابه نقشی که شوروی برای بلوک کمونیستی داشت.

خطوط حیاتی ابزار خوبی برای تهدید نیستند

تغییر سوم این است که ایران و سایر کشورهای خاورمیانه آموخته‌اند که استفاده از نفت به عنوان سلاح، در نهایت به ضرر خودشان تمام می‌شود. در دهه‌های گذشته، کشورهای عربی در سال ۱۹۷۳ از نفت به عنوان سلاح استفاده کردند و در جنگ ایران و عراق، زیرساخت‌های نفتی را هدف گرفتند.

این تحولات باعث شد سرمایه‌گذاری در مناطق امن‌تر افزایش یابد. از دهه ۲۰۲۰، در کنار رشد تولید نیم‌کره غربی، سرمایه‌گذاری در انرژی‌های تجدیدپذیر نیز شتاب گرفته است. به‌طوری که نگرانی‌ها از اوج تولید (peak oil production) جای خود را به نگرانی از اوج مصرف (peak oil consumption)  داده است.

در حال حاضر، تهدیدهای ایران مبنی بر بستن تنگه هرمز با واقعیت اقتصادی آن کشور در تضاد است؛ زیرا بستن تنگه هرمز چین را که تنها مشتری باقی‌مانده است، می‌راند.

آیا ریسک خاورمیانه از بازار حذف شده است؟

واکنش ضعیف بازار نفت به حمله آمریکا به ایران، نه‌فقط حاصل شرایط فعلی، بلکه نتیجه سه تحول عمیق است:

۱-  رشد تولید نفت در مناطق ژئوپلیتیکی امن‌تر

۲-  نقش چین به‌عنوان خریدار نهایی

۳-  درسی که تولیدکنندگان آموخته‌اند مبنی بر اینکه نفت یک شمشیر دولبه است.

البته این به معنی حذف کامل ریسک خاورمیانه نیست. اگر ایران تنگه هرمز را ببندد یا صادراتش هدف قرار گیرد، بازار فورا واکنش نشان خواهد داد اما این سه تغییر ساختاری و بلوغ تقاضای جهانی، موجب شده‌اند که سطح هشدار برای بحران نفتی ناشی از ناآرامی در خاورمیانه بسیار بالاتر از گذشته باشد.

وب گردی