ثبت جهانی پایان راه نیست
نادر نینوایی– اواخر مهرماه امسال سهروستای کندلوس، شفیعآباد و سهیلی به ثبت جهانی رسیدند. دولت با همکاری بنیاد مستضعفان برنامهای ملی برای احیای اقتصاد محلی، تقویت صنایعدستی و توسعه بومگردی آغاز و پیشبینی کرده که این اقدام به ایجاد بیش از ۲۶هزار فرصت شغلی در روستاها منجرشود. این برنامه اگرچه میتواند آغاز فصلی تازه در بازتعریف نقش روستا در توسعه ملی باشد اما تحقق استفاده از ظرفیتها صرفا باتکیه بر ثبتجهانی ممکن بهنظر نمی رسد.
ثبت جهانی سهروستای ایرانی در فهرست سازمان جهانی گردشگری بدون تردید افتخاری ملی است اما اگر این عنوان جهانی تنها در سطح خبر و تبلیغ باقی بماند بهجای آنکه موتور محرک توسعه روستایی شود به ویترینی پرزرقوبرق و بیثمر بدل خواهد شد. تجربه سالهای گذشته نشان داده است که بسیاری از طرحهای توسعهای در کشور در مرحله شعار و افتتاح متوقف ماندهاند و اگر همان مسیر درباره گردشگری روستایی تکرار شود ثبت جهانی نیز بهسرنوشتی مشابه دچار خواهد شد.
روستاهایی که امروز با نامهای «کندلوس»، «شفیعآباد» و «سهیلی» در نقشه جهانی گردشگری معرفی شده و به ثبت رسیده نیازمند برنامهای واقعی و نه نمادین برای رشد هستند. در شرایطی که جادههای کشور خصوصا در مسیرهای منتهی به روستاها ناایمن، زیرساختهای اقامتی ناکافی ، دسترسی به اینترنت و خدمات پایه محدود بوده و بسیاری از مناطق هنوز از ابتداییترین امکانات رفاهی بیبهره هستند سخن گفتن از جذب گردشگران خارجی یا رونق بومگردی بدون اصلاح این وضعیت شدنی نیست.
به بیان دیگر ثبت جهانی به معنای پایان کار نبوده بلکه آغاز تعهدی تازه است. تعهد به حفظ هویت، توانمندسازی جوامع محلی و ایجاد زیرساختهایی که حضور گردشگر را نه به قیمت فرسایش محیطزیست و فرهنگ محلی بلکه در جهت پایداری آن رقم بزند.
هیچ روستایی با یک عنوان جهانی نجات نمییابد مگر آنکه پشتوانهای از سیاستگذاری هوشمند، بودجهگذاری واقعی و مشارکت مردمی داشته باشد.
بازگشت کرامت به زندگی روستایی
وزیر میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی اخیرا در سخنانی به توسعه گردشگری روستایی و بازگشت کرامت به زندگی روستایی اشاره کرد. سیدرضاصالحیامیری در همین رابطه گفت: «روستا در فرهنگ ایرانی کانون هویت و همبستگی ملی است. هدف ما از این همکاری بازگرداندن کرامت زندگی روستایی از طریق تقویت صنایعدستی و بومگردی بوده تا مردم بتوانند باتکیه بر توان خود زندگی شرافتمندانه و پایداری در زادگاهشان داشته باشند.» وی امضای تفاهمنامه برای رسیدن به این هدف را نتیجه چندینماه کار کارشناسی دانسته و تاکید کرد که توسعه روستا باید بر پایه اقتصاد فرهنگی و مشارکت مردم محلی استوار باشد.
به گفته وزیر در بخش صنایعدستی محور اصلی همکاری بر حمایت از تولیدات بومی و ایجاد زنجیره تامین تا بازار فروش متمرکز شده است. به تعبیر او صنایعدستی «آینه هویت ایرانی» است زیرا حاصل کار خلاقانه زن و مرد روستایی بوده و در بسیاری از مناطق زنان ستون اصلی تولید محسوب میشوند. در برنامه جدید قرار است بازارچهها و نمایشگاههای دائمی در سراسر کشور ایجاد شود تا تولیدکنندگان بتوانند بدون واسطه محصولات خود را عرضه کنند. این اقدام ضمن افزایش درآمد خانوارهای روستایی موجب تثبیت اشتغال و رونق اقتصادی در مناطق کمبرخوردار خواهد شد.
هر روستا یکبومگردی
در محور بومگردی نیز رویکردی تازه درپیش گرفته شده است. صالحیامیری با اشاره به این بخش گفت: «شعار ما این است که هر روستا باید یکبومگردی داشته باشد.» او بومگردی را نه فقط اقامتگاه بلکه تجربهای از زندگی، فرهنگ، زبان و آیین ایرانی دانست که میتواند گردشگری را از سطح بازدید به تعامل فرهنگی ارتقا دهد. این مدل گردشگری برخلاف شیوههای پرهزینه و مخرب بر حفظ محیطزیست و احترام به بافت بومی استوار است و به ایجاد اشتغال پایدار، احیای صنایع محلی و حفظ جمعیت در روستاها کمک میکند.
۳روستای جهانیشده ایران
در روزهای اخیر آنچه در حوزه گردشگری روستایی بیش از هر چیز دیگر توجهها را به خود جلب کرده ثبت جهانی روستاهای سهیلی در قشم، کندلوس در مازندران و شفیعآباد در کویر لوت است که سهچهره متفاوت از زیست پایدار در ایران معاصر را به نمایش میگذارند. سهیلی با تکیه بر دانش محلی مردمش الگوی تازهای از گردشگری تالابی و حفاظت محیطزیست را شکل داده است. اهالی با کنارگذاشتن قایقهای موتوری و استفاده از آلاچیقهای شناور به حفظ جنگلهای حرا کمک کرده و با پرورش بذرهای حرا در خانه و ایجاد بازارچههای محلی اقتصادی سبز و خودپایدار پدید آوردهاند.
کندلوس در دل جنگلهای هیرکانی نمونهای از گردشگری فرهنگی و مردممحور است. پیشینه تاریخی چندهزارساله، معماری بومی و نظام مشارکتی اهالی در اداره امور آن را به الگویی جهانی از پیوند میان دانش بومی و توسعه پایدار بدل کرده است. در این روستا گردشگری نه پدیدهای وارداتی بلکه ادامه طبیعی زندگی روزمره مردم است؛ نوعی تلفیق میان میراث، علم و هنر در خدمت توسعه انسانی.
در سوی دیگر شفیعآباد در کویر لوت روایت دیگری از توانمندی جامعه محلی را بازتاب میدهد. زنان این روستا با تشکیل تعاونیهای صنایعدستی و راهاندازی اقامتگاههای بومگردی اقتصاد محلی را متحول کردهاند. بخش عمدهای از درآمد حاصل از گردشگری در این منطقه را صرف احیای قناتها و منابع آبی کرده و این چرخه باعث شده تا شفیعآباد از یک روستای خشک کویری به مرکز گردشگری بیابانی ایران تبدیل شود.
وزیر گردشگری در توصیف این سه روستا گفت: «اینها سه فصل از کتاب هویت ایران هستند؛ تجلی احترام به طبیعت، خرد جمعی و مشارکت مردم در ساخت آینده. اگر این الگوها را در سراسر کشور گسترش دهیم میتوانیم از دل میراث اقتصاد بسازیم و از دل فرهنگ، توسعه.»
از ثبت جهانی تا پایداری واقعی
کارشناسان اما تاکید دارند که ثبت جهانی پایان راه نیست. احمد محیط طباطبایی، رییس کمیته ملی موزههای ایران با اشاره به مفهوم «موزه زنده» هشدار داد که نباید روستاهای ثبت جهانی را به فضاهای نمایشی و بیجان بدل کرد. او گفت: «روستاهای جهانی باید فضاهایی باشند که زندگی در آن جریان دارد و مردم نقشآفرین اصلی هستند. اگر فقط به بازسازی ظاهری اکتفا کرده و زندگی واقعی را از صحنه حذف کنیم از اهداف اصلی یونسکو فاصله میگیریم.»
طباطبایی افزود: «روستاهای ایرانی خود موزه هستند؛ با زبان، آیین، خوراک و موسیقیشان. معرفی آنها باید از دل مردم برخیزد نه صرفا از تبلیغات بیرونی. اگر قرار است جهانی شویم باید جهانی فکر اما محلی عمل کنیم.»
چشمانداز آینده این حرکت فراتر از سهروستای فعلی است. وزارت میراثفرهنگی اعلام کرده که با همکاری بنیاد مستضعفان چند روستای دیگر در استانهای مختلف بهعنوان نمونههای توسعه صنایعدستی و بومگردی شناسایی خواهند شد تا زمینه برای ثبت ملی و جهانی آنها فراهم شود اما تحقق این چشمانداز نیازمند فراهمشدن زیرساختهایی نظیر راههای دسترسی، حملونقل پایدار، آموزش جوامع محلی و نظارت بر اثرات زیستمحیطی است. توسعه گردشگری روستایی تنها زمانی پایدار خواهد بود که بر سه پایه اقتصاد، فرهنگ و محیطزیست استوار شده و منافع آن مستقیما به ساکنان محلی بازگردد.
ثبت جهانی؛ آغازی برای توسعه گردشگری روستایی
ثبت جهانی سه روستای ایرانی نه پایان یک مسیر بلکه آغاز دور تازهای از بازآفرینی حیات در مناطق روستایی است. این رویداد میتواند الهامبخش الگویی نو از توسعه باشد که در آن میراث، طبیعت و مردم در کنار یکدیگر قرار میگیرند. روستا همانطور که وزیر میراثفرهنگی گفته «کانون هویت ایرانی» است و اگر این هویت را با برنامهریزی فرهنگی، حمایت اقتصادی و مشارکت اجتماعی همراه کنیم میتواند به یکی از ارکان اصلی اقتصاد پایدار کشور بدل شود.
در واقع ثبت جهانی روستاها زمانی معنا پیدا میکند که در پس آن صدای زندگی جریان داشته باشد؛ صدایی که از خانههای گلی، کارگاههای صنایعدستی و اقامتگاههای کوچک اما پرشور روستایی برمیخیزد. آینده گردشگری ایران در گرو شنیدن همینصداست.
باید توجه داشت که تجربه جهانی نشان داده که پایداری در گردشگری زمانی تحقق مییابد که مردم محلی در مرکز تصمیمگیری باشند. اگر قرار باشد پروژهها از بالا طراحی و از بیرون تحمیل شوند نتیجه چیزی جز تضعیف مشارکت اجتماعی و بیاعتمادی جامعه میزبان نخواهد بود. روستاهای جهانی ایران نیاز دارند تا برنامههایشان با نگاه جامعهمحور پیش برود نه با الگوهای اداری و مقطعی.
ثبت جهانی میتواند آغازی برای فصل تازهای از حیات روستایی باشد اما اگر بهجای برنامهریزی و سرمایهگذاری هوشمند تنها به ثبت در فهرستها دل خوش کنیم آنچه در نهایت میماند همان فاصله آشنا میان «آنچه میگوییم» و «آنچه میشود» است. روستایی که زیرساخت نداشته، آموزش ندیده و بازار ندارد به هیچ عنوان جهانی آباد نمیشود. اکنون زمان آن است که سیاستگذاریهای عملی برای توسعه گردشگری روستایی در کشور به مرحله اجرا در بیاید تا امید به توسعه گردشگری به واقعیتی عینی بدل شود.
