تنفس مصنوعی به بازار سرمایه!

دیبا حاجیها- هفته دوم بازگشایی بورس پس از درگیریهای اخیر میان ایران و رژیم صهیونیستی، با نشانههایی از بهبود آغاز شد. برخلاف هفته گذشته که بازار در شوک ناشی از وقایع ژئوپلیتیک، چندین روز قفل در صف فروش بود و سهامداران خرد با نگرانی نظارهگر سقوط ارزش داراییهای خود بودند، این هفته شرایط تا حدی متفاوت شد. به نظر میرسد که سرانجام ورود بازارگردانها و حقوقیها برای حمایت از سهام، اثر خود را بر روند معاملات گذاشته است.
نقدشوندگی بازار نسبت به روزهای ابتدایی بازگشایی رشد قابلتوجهی داشته و بسیاری از نمادهایی که هفته قبل قفل در صف فروش بودند، توانستند اندکی از این فضا خارج شوند. در واقع حمایتهای صورت گرفته از سوی حقوقیها توانسته تا حدودی نقدشوندگی را به بازار برگرداند، گرچه نمیتوان انکار کرد که هنوز تا بازگشت کامل اعتماد راه زیادی باقیمانده است. اگرچه ریسکهای سیستماتیک همچنان بر سر بازار سایه انداختهاند اما عملکرد این هفته نشان داد که در صورت مداخله هوشمندانه بازیگران بزرگ بازار، امکان کنترل بحران و بازگشت تدریجی تعادل وجود دارد.
از منظر اعداد
بازار سهام در روز گذشته نشانههایی از بازگشت موقت حیات را به نمایش گذاشت اما نگاهی دقیقتر به آمار معاملات نشان میدهد که این بازگشت بیشتر در سطح شاخصکل و بهواسطه حمایت از نمادهای بزرگ رخ داده و کلیت بازار همچنان در وضعیت نامساعدی به سر میبرد. شاخص کل بورس روز گذشته با رشد ۷۴/۰درصدی معادل ۱۹هزار و ۸۶۳واحد، توانست بار دیگر کانال ۲میلیون و ۷۰۰هزار واحدی را بازپس بگیرد و روی عدد ۲میلیون و ۷۰۹هزار و ۵۰۶واحد به کار خود پایان داد. این رشد که عمدتا ناشی از سبزپوشی نمادهای شاخصساز مانند فملی، فولاد، وبملت، نوری، وپاسار، تاپیکو و کگل بود، در حالی رخ داد که شاخص کل هموزن برخلاف شاخص کل مسیر نزولی را طی کرد و با افت ۸۹۱واحدی، معادل کاهش ۱۱/۰درصد، روی سطح ۸۴۶هزار و ۱۱۵واحد قرار گرفت. اختلاف میان عملکرد شاخص کل و شاخص هموزن بار دیگر بر این نکته صحه گذاشت که بازیگران بزرگ بازار به صورت هدفمند از نمادهای بزرگ حمایت کردهاند تا مانع از افت شدید شاخص شوند، در حالی که بدنه بازار و عمده نمادهای کوچک و متوسط همچنان با فشار فروش و ضعف نقدشوندگی دست به گریبان هستند. آمارها نیز این موضوع را تایید میکنند چرا که با وجود مثبت شدن نماگر اصلی بازار، حدود ۷۱درصد از نمادها در محدوده منفی معامله شدند و ۳۰۴نماد با افت قیمتی بین منفی ۲ تا منفی ۳درصد بسته شدند. این آمار نشان میدهد که رشد شاخص کل لزوما به معنای بهبود کلی فضای بازار نیست، بلکه نوعی بهبود ظاهری با تکیه بر نمادهای بزرگ بوده است.
در بخش معاملات، ارزش دادوستدهای انجام شده در سهام، حقتقدمها و صندوقهای سهامی به حدود ۸هزار میلیارد تومان رسید که در مقایسه با روزهای قبل از جنگ همچنان با سطح معاملات پررونق فاصله دارد. گزارشها نشان میدهد که قدرت خریدار به فروشنده تنها ۰۲/۱ بوده است؛ یعنی وضعیت تعادلی با برتری ناچیز خریداران که خود گواهی بر عدم ورود جدی پول هوشمند به بازار است. باوجود این تعادل نسبی در سرانه خریدوفروش، بازار با خروج ۲۴۲میلیارد تومان پول حقیقی مواجه شد که این خروج سرمایه را میتوان به تردید و احتیاط فعالان خرد بازار نسبت داد.
در مجموع، گرچه شاخص کل در ظاهر روز مثبتی را پشتسر گذاشت، اما عمق بازار همچنان منفی و نشانههای خروج پول و رشد صندوقهای درآمد ثابت تاکیدی بر شکننده بودن وضعیت موجود است. بنابراین، تا زمان بازگشت آرامش به محیط کلان و تقویت انگیزه ورود پولهای جدید به بازار، نمیتوان انتظار داشت که این رشدها تداومدار یا فراگیر باشند.
فداکاری در کار نیست!
در شرایطی که بازار سرمایه روزهای پرالتهابی را تجربه میکند، انتقادی جدی و بهجاست که از عملکرد سازمان بورس و نهادهای وابسته مطرح میشود که چیزی جز نبود رویکرد یکپارچه در مدیریت و حمایت از بازار نیست. متاسفانه در موارد متعددی شاهد آن هستیم که حمایتها نه برپایه اصول حرفهای و فراگیر، بلکه با نگاهی محدود و بعضا جهتدار صورت میگیرند. نمونه روشن این وضعیت، عملکرد برخی بانکهای بزرگ در زمان نوسانات منفی بازار است. این نهادها به جای ایفای نقش متعادلکننده در بازار و تزریق نقدینگی به نمادهای شاخص یا صنایع استراتژیک، ترجیح میدهند حمایت خود را معطوف به زیرمجموعههای خود کنند؛ تصمیمی که بیش از آنکه در جهت منافع سهامداران خرد و کلیت بازار باشد، در راستای حفاظت از منافع اقتصادی و پرتفوی خودشان تعریف میشود.
نکته نگرانکنندهتر آنجاست که همین حمایت محدود و جهتدار، بعدا در گزارشهای رسمی یا مواضع رسانهای به عنوان حمایت از بازار مطرح میشود؛ گویی اقدام بزرگی برای کل بازار انجام شده است، در حالی که در عمل هیچ فداکاری خاصی در میان نبوده و تنها یک جابهجایی منابع درونگروهی رخ داده است. این شیوه رفتار نهتنها به بیاعتمادی عمومی در بازار دامن میزند، بلکه زمینه را برای تضعیف تصمیمگیریهای کلان و همسو در آینده نیز فراهم میکند. اگر سازمان بورس به دنبال بازیابی اعتماد عمومی و ایجاد ثبات واقعی در بازار است، باید نظارت سختگیرانهتری بر سازوکارهای حمایتی اعمال کرده و با ایجاد شفافیت کامل، مانع از «حمایتهای بودار» شود.
رکوردی جدی از دلار توافقی
بازار ارز که قرار بود به عنوان بستری برای کشف نرخ واقعی ارز از طریق توافق میان عرضهکنندگان و متقاضیان عمل کند، حالا با چرخشی محسوس به سمت سیاستگذاری دستوری، از هدف اولیهاش فاصله گرفته است. هرچند در ظاهر نام این بازار توافقی است اما رویههای ماههای اخیر به روشنی نشان میدهد که قیمتها در عمل تحت کنترل نهادهای بالادستی قرار دارد و کمتر نشانی از مکانیسم واقعی عرضه و تقاضا در آن دیده میشود.
در این میان، نرخ ارز در این بازار موسوم به توافقی امروز وارد کانال تازهای شد و تا سطح ۶۹۴۶۸ تومان افزایش یافت. این عدد، بالاترین نرخ ثبت شده در این سازوکار نیمهدستوری طی ماههای اخیر بهشمار میرود و برای فعالان اقتصادی و بازار سهام، ارز، طلا و سایر بازارهای موازی که بهدنبال رصد پیامهای سیاستگذار هستند، زنگ هشدار دیگری است. مطابق بررسیهای صورت گرفته، جهش قیمت اخیر را میتوان به دو عامل کلیدی نسبت داد. نخست، افت قابلتوجه در عرضه ارز ناشی از اختلالهای بهوجود آمده در روند صادرات غیرنفتی، به خصوص در پی حادثه بندرعباس و فضای بیثبات ناشی از منازعه منطقهای. دوم، افزایش چشمگیر تقاضا برای ارز که ریشه در فضای مبهم آینده اقتصاد و ترس فعالان بازار از تداوم تنشها دارد.
با این حال، برآوردها حاکی از آن است که سیاستگذار پولی قصد ندارد به این زودیها قید چارچوب فعلی را بزند. بنابراین، اختلاف نرخ میان دلار در بازار توافقی و نرخ آزاد در کف خیابانها، همچنان ادامهدار خواهد بود. این شکاف، خود عاملی است که به نوسانهای بعدی دامن میزند.
فرار از قفل نقدینگی
وقتی با بازاری بهشدت نوسانی که چند روزی هم قفل صف فروش بوده مواجهیم، یکی از ابزارهای مالی که بهشدت میتواند کارآمد باشد، صندوق هموزن است. در انتخاب صندوقهای سرمایهگذاری هموزن، توجه به میزان پخش سرمایه در صنایع مختلف اهمیت بالایی دارد. یک سرمایهگذار منطقی، معمولا سود متوسط بازار را هدف میگیرد و علاقهای به نوسانهای شدید یا سودهای اغراقآمیز ندارد. بنابراین باید صندوقی را انتخاب کرد که ترکیب پرتفو آن گسترده باشد و در سهام شرکتهای کوچک و متوسط از صنایع گوناگون سرمایهگذاری کرده باشد. در این صورت، ریسک سیستماتیک آن نسبت به شاخص هموزن پایینتر میآید و بازدهی آن به میانگین بازار نزدیکتر خواهد بود. از طرف دیگر، قابلیت نقدشوندگی در شرایط بحرانی بازار مساله مهمی است. برخی صندوقها ممکن است بیش از حد در سهام خاصی متمرکز شده باشند که در روزهای ریزشی بازار، این موضوع میتواند مشکلساز شود. اگر سهمهای پرتفو درگیر صف فروشهای سنگین شوند، صندوق در تامین نقدینگی برای خروج سرمایهگذاران دچار مشکل خواهد شد. انتخاب صندوقی که دارای ترکیب متنوع و انعطافپذیر باشد، این ریسک را به حداقل میرساند.
در شرایط فعلی، اگر بخواهیم میان دو صندوق مطرح انتخابی داشته باشیم، گزینهای که متنوعتر بوده و نسبت قیمت به ارزش داراییهایش پایینتر باشد، انتخاب عاقلانهتری است. بررسیها نشان میدهد که یکی از صندوقها در صنایع بیشتری پخش شده، حباب قیمتی کمتری دارد و بنابراین در مقایسه با رقیب خود، پتانسیل ثبات و بازدهی بالاتری در بلندمدت خواهد داشت. انتخاب این گزینه میتواند برای سرمایهگذارانی با دید منطقی و بلندمدت، نتیجه بهتری به همراه داشته باشد.