تلاش آمریکا برای رقابت و رفاقت با چین و روسیه

محمود خاقانی
کدخبر: 579031
واقعیت این است که دول قدرتمند با هم مذاکره کرده و بر سر منافع و اختلافاتی که دارند، در ظاهر دعوا و پنهانی رفاقت می‌کنند.
تلاش آمریکا  برای رقابت و رفاقت با چین و روسیه

محمود خاقانی– متاسفانه این روزها حقایق تاریخی قابل‌توجهی به نسل زد (نسلی که پس از تولد در دهه‌۷۰ تاکنون با صنعت ارتباطات الکترونیکی و اینترنت بزرگ شده است) گفته نمی‌شود. واقعیت این است که دول قدرتمند و صاحب صنعت و نیروی نظامی قوی همواره با هم مذاکره کرده و بر سر منافع و اختلافاتی که دارند درظاهر دعوا و پنهانی رفاقت می‌کنند.

وقتی انقلاب مردم چین به رهبری مائوتسه تونگ شروع شد انقلابیون چینی و حکمرانی حاکم در شوروی سابق یک عقیده کمونیسم و سوسیالیست مشابه را مطرح می‌کردند اما از اواسط قرن‌بیستم که به «شکاف چین و شوروی» معروف بوده عقاید سیاسی و اقتصادی حکمرانی در دوکشور از هم فاصله گرفت. چین مدعی شد که رهبری نظریه مارکسیسم و لنینیسم جهانی را دارد و شوروی سابق هم مدعی نظریه مشابهی بود. درآن دوران اروپا و آمریکا سعی می‌کردند که به این اختلاف دامن بزنند و تا حدودی هم موفق بودند. شوروی سابق  در سال‌۱۳۳۸ (۱۹۵۹میلادی‌) با آمریکا توافقی را امضا کرد که با هم همزیستی مسالمت‌آمیز داشته باشند. چین این توافقنامه را قبول نداشت و آن‌را خیانت شوروی سابق  به آرمان‌های کمونیستی توصیف کرد.

یک سال بعد در اوایل دهه۱۳۳۹ (۱۹۶۰میلادی) اختلاف چین و شوروی سابق علنی و به درگیری‌های مرزی جدی در سال‌۱۹۶۹ منجر شد و تنش‌ها تا زمان فروپاشی شوروی سابق ادامه داشت.

روابط چین و آمریکا

قبل از انقلاب مردم چین به رهبری مائوتسه‌تونگ آمریکا و چین روابط نزدیکی داشتند. درواقع  آمریکایی‌ها کالج‌های مسیحی را که طلایه‌دار سیستم آموزشی پیشرفته در چین بودند، تاسیس کردند. کمک‌های مالی بنیاد راکفلر برای برنامه‌های عمرانی و کالج پزشکی پکن یونیون که پزشکان برجسته چین در آن آموزش می‌دیدند باعث شده بود که مقامات آمریکایی معتقد شوند که روبط چین پس از انقلاب با آمریکا خوب می‌شود زیرا‌ آمریکا از چین علیه استعمارگران ژاپنی و اروپایی دفاع و پشتیبانی کرده بود. درآن دوران اصل موجودیت چین عنوان یک ملت در سال‌های۱۸۹۹و۱۹۰۰میلادی به‌مخاطره افتاده بود. از همه مهم‌تر اینکه آمریکا سردمدار جنگی بود که باعث آزادی چین از تعارض ژاپن در طول جنگ جهانی دوم شد.

با این حال پس از پیروزی انقلاب و تاسیس جمهوری خلق چین در مهرماه سال۱۳۲۸(اکتبر۱۹۴۹میلادی‌) روابط چین و آمریکا قطع شد. رهبر جدید چین‌ نسبت به مقاصد اصلی آمریکا بدگمان بود و در سال۱۳۲۵(۱۹۴۶میلادی)  دستور آغاز برنامه ضدآمریکایی را صادر کرد. نیروهای او آمریکایی‌های ساکن چین را مورد آزار و اذیت قرار داده بودند. یک‌دیپلمات آمریکایی توسط پلیس در شانگهای مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود. سرکنسول آمریکا در موکدن به مدت یک‌سال تحت بازداشت خانگی قرار داشت. از همه این‌ها بدتر مداخله نیروهای کمونیست چین در جنگ کره بر ضد نیروهای نظامی  به رهبری آمریکا  در سال۱۳۲۹ (۱۹۵۰میلادی)  بود. آمریکایی‌ها جمهوری چین چیانگ کای شک که در سرزمین مادری شکست خورده و در جزیره تایوان باقی مانده بود را به‌عنوان دولت قانونی کل کشور چین به رسمیت می‌شناختند. درآمریکا نیز احساسات ضد سوسیالیسم و کمونیسم مانع این بود که دولت آمریکا با چین وارد مذاکره شود.

«تنش‌زدایی هنری کیسینجر Detente Henry Kissinger»

هنری کیسینجر، مشاور امنیتی و وزیر امورخارجه دولت ریچارد نیکسون در دهه۱۳۵۰(۱۹۷۰میلادی ) را مبتکر طرح تنش‌زدایی بین آمریکا با اتحادجماهیرشوروی سابق‌ درتاریخ نام بردند. عامل مهمی که دلیل شکل‌دهی دیپلماسی خاورمیانه‌ای هنری کیسینجر که دربرگیرنده مدیریت نقش ایران بوده به‌دلیل اهمیت ایران بین خلیج فارس‌، آسیای‌مرکزی‌، دریای کاسپین–خزر و قفقاز(شوروی سابق) در توازن قدرت منطقه‌ای بود. بنابراین‌ ضرورت ایجاب می‌کرد که سیاست تنش‌زدایی با هدف کاهش تنش‌ها بین ابرقدرت‌های آن زمان (‌شوروی سابق و آمریکا‌)  انجام شود.  کیسینجر معتقد بود که شوروی سابق می‌تواند خطرات جدیدی را درخاورمیانه و کشورهایی که آمریکا درآنها نفوذ داشت(مانند ایران) ایجاد کند. در آن  دوران شوروی سابق معتقد بود که باید نظریه سوسیالیسم و کمونیسم را در جهان توسعه دهد. درهرحال برای هنری کیسینجر حفظ ایران از امکان  نفوذ بالقوه شوروی سابق و توسعه حضور شوروی سابق در خاورمیانه و جنوب آسیا که تداوم نفوذ آمریکا و متحدان‌اش در ایران و سایر کشورها را تهدید می‌کرد مهم بود. بنابراین‌ آمریکا از طریق سازمان جاسوسی سیا‌ با همکاری نزدیک سازمان جاسوسی ام‌ای۶ انگلیس و موساد اسرائیل تلاش کرد که رژیم شاه از نظر نظامی‌، تسلط و تعقیب گروه‌های سیاسی طرفدار شوروی سابق و یا چین طرفدار مائو و نیز روابط دیپلماتیک با سایر کشورهای متحد آمریکا حمایت و تقویت مستمر شود. هنری کیسینجر معتقد بود که موقعیت جفرافیای سیاسی ایران ستونی حیاتی برای آمریکا دربرابر نفوذ شوروی سابق در منطقه بود.

هنری کیسینجر برای پیشبرد سیاست تنش‌زدایی از همکاری مخفی سفیر شوروی‌سابق، آناتولی دوبرینین برای تسهیل مذاکرات استفاده می‌کرد. استراتژی کیسینجر تلاش‌های دیپلماتیک را با یک موضع نظامی قاطع ترکیب می‌کرد و معتقد بود که تنش‌زدایی تنها درصورتی امکان‌پذیر است که ایالات‌متحده آمریکا یک ارتش قوی برای جلوگیری از بازدارندگی ماجراجویی‌های شوروی سابق داشته باشد اما هدف اصلی کاهش خطر جنگ هسته‌ای با ایجاد محیطی بود که در آن دو ابرقدرت بتوانند اختلافات خود را مدیریت کرده و به‌طور بالقوه به‌سمت همکاری حرکت کنند.

کنارگذاشتن رقابت نظامی و سیاسی در ایران

هنری کیسینجر توانست سیاستگذاران در آمریکا را متقاعد کند که برای حفظ ایران بهتر است با شوروی سابق سیاست تنش‌زدایی بین دو ابرقدرت آن زمان را تعریف و اجرا کنند. کیسینجر همزمان از سیاست تنش‌زدایی با اتحادجماهیرشوروی در اروپا هم حمایت می‌کرد اما نگران بود که این امر شوروی‌ سابق  را به گسترش نفوذ خود در خاورمیانه و جنوب آسیا وسوسه کند. او تنش‌زدایی را به‌عنوان یک شمشیر دولبه می‌دید زیرا یک اروپای باثبات‌تر می‌توانست منابع شوروی سابق  را برای دخالت بیشتر در جاهای دیگر آزاد کند کما اینکه در زمان حاضر درگیرشدن روسیه(جانشین شوروی سابق) در اکراین موجب شده است تا منابع روسیه بیشتر دراروپا متمرکز شود.

جایگاه ویژه ایران قبل و بعد از انقلاب

هنری کیسینجر جایگاه ویژه ایران را به‌عنوان یک وزنه تعادل منطقه‌ای برای کاهش خطرات نفوذ شوروی سابق در مناطقی که آمریکا منافع داشت تعریف و به همین دلیل روی تقویت قدرت نظامی  ایران تمرکز کرد. او حکومت شاه را شریکی ضروری برای ایالات‌متحده‌آمریکا و سدی کلیدی دربرابر گسترش نفوذ شوروی سابق  می‌دانست. بنابراین‌ حمایت از ارتش ایران به‌ویژه نیروی هوایی ایران‌ برای تضمین قدرت حکمرانی رژیم شاه در اولویت بود. در همین حال ایران تشویق می‌شد که با سایر دولت‌های هم‌فکر و متحد آمریکا در منطقه همکاری و اتحاد برقرار کند.

آمریکا در آن زمان برنامه‌ریزی‌های اقتصادی و  راهبردی مختلفی را برای ایران تهیه و به اجرا گذاشت‌. رویکرد کلی کیسینجر به دیپلماسی به‌عنوان «دیپلماسی کیسینجر» شناخته می‌شد که بر عمل‌گرایی، توازن قدرت و مذاکره استراتژیک آن هم اغلب از طریق ارتباطات پشت پرده تاکید داشت. سیاست‌های مرتبط با ایران کیسینجر در آن دوران ازجمله مصادیق  فلسفه «رئال‌پلیتیک» (سیاست واقعی-Realpolitik-)  و نحوه‌ای از سیاست‌ ورزی در عرصه‌های داخلی و بین‌المللی است که سنگ بنایش توجه به شرایط و عوامل موجود و معطوف به تحقق منافع ملی آمریکا‌‌ بود که در محیط پیچیده جنگ سرد تمرکز داشت.

هنری کیسینجر به‌طور محرمانه از حکومت حاکم درایران خواسته بود که روابطی را با شوروی سابق شروع کند. دراین راستا در سال۱۳۴۴ (۱۹۶۵میلادی) ایران و شوروی سابق برای احداث کارخانه ذوب‌آهن اصفهان توافقی را امضا کردند که  کارخانه ذوب‌آهن  اصفهان همزمان با شروع مذاکرات تنش‌زدایی بین آمریکا و شوروی سابق در سال۱۳۵۰ (‌۱۹۷۱میلادی) شروع به کار کرد.  دوره اصلی تنش‌زدایی بین شوروی سابق و آمریکا ازسال۱۳۴۸تا سال ۱۳۵۷(۱۹۷۹-۱۹۶۹)  تداوم داشت.  شوروی سابق برخی اقلام نظامی هم به ایران فروخت و بهای انجام پروژه‌ها و کالا‌های صادراتی به ایران با  گاز طبیعی از طریق خط لوله‌ای که به اولین خط گاز به اتحادجماهیرشوروی سابق‌ به‌عنوان خط لوله سراسری گاز ایران (IGAT-1)  شناخته شده در سال۱۳۴۹ (۱۹۷۰میلادی‌) برای انتقال گاز از میادین نفتی ایران به اتحادجماهیرشوروی  سابق صادر و پرداخت می‌شد. شوروی سابق به ایران گران می‌فروخت و گاز را هم از تیرماه سال۱۳۴۹  ارزان دریافت و به اروپا صادر می‌کرد. این خط لوله ۱۱۰۰کیلومتری برای انتقال گاز از میادین گازی جنوبی مانند آغاجاری به شمال ایران برای مصارف داخلی و صادرات به اتحادجماهیرشوروی سابق  ساخته شد.

نکته قابل توجه اینکه ایران هنوز همان جایگاه ویژه جغرافیای سیاسی که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی داشت را در دوران پس از فروپاشی شوروی سابق  بین آسیای مرکزی‌، دریای کاسپین-خزر‌، قفقار‌،   روسیه، خلیج فارس و درواقع هفت دریا را دارد. دراین دوران سیاست آمریکا برعکس سیاست قبل از پیروزی انقلاب اسلامی این است که ایران باید از نظر قدرت نظامی و اقتصادی تضعیف شود.  دراین راستا هدف جنگ ۱۲‌روزه که درروز ۲۳خردادماه۱۴۰۴ شروع و در تاریخ ۲‌تیرماه۱۴۰۴ به درخواست آمریکا آتش‌بس اعلام شد، تجزیه و تکه‌تکه‌کردن ایران و واگذاری هرتکه به یک الیگارشی(‌دولت پنهان-اصحاب ثروت وقدرت) که در ایران تسلط و مدیریت ثروت ملی ایران را دراختیار دارند به‌عنوان حاکم و رییس‌جمهور مادام‌العمر نظیر حکومت‌های حاکم در کشورهای عربی‌، سوریه‌، لیبی‌، آسیای مرکزی‌، قفقاز و… بوده و هنوز نیز هست.

شروع روابط آمریکا و چین؛ کاهش تنش‌ها

ریچارد نیکسون، معاون رییس‌جمهور وقت آمریکا(ژنرال آیزنهاور) که در انتخابات ریاست‌جمهوری سال۱۳۳۹ شکست خورده بود‌ برای برقراری روابط و به‌رسمیت شناختن جمهوری خلق چین تلاش می‌کرد. در سال۱۳۴۷ (‌۱۹۶۸میلادی) وقتی پیروز شد در سمت رییس‌جمهورآمریکا از نظریه وزارت امورخارجه آمریکا که چین ممکن بوده برای پایان دادن به جنگ ویتنام با آمریکا و مقابله با قدرت روزافزون شوروی سابق در جهان همکاری کند موافقت کرده و اجازه داد تماس‌هایی با پکن برقرار شده و تمایل آمریکا به بهبود روابط با چین به مقامات چینی اطلاع داده شود.

دیپلماسی پینگ‌پنگ

مقامات چینی هم که قصد پاسخ مثبت به پیام‌های دولت ریچارد نیکسون داشتند از تیم پینگ‌پنگ آمریکا دعوت کرده تا برای مسابقه به چین بروند. مقامات حزب کمونیست چین که به مائوتسه تونگ نزدیک بودند به تدریج اورا متقاعد کردند که آمریکا خطری واقعی برای چین ندارد. درنتیجه ریچارد نیکسون‌ در سخنرانی سالانه‌اش در کنگره آمریکا دربهمن ماه۱۳۴۹ (‌فوریه۱۹۷۱میلادی)  مساله ضرورت برقراری گفت‌وگو با جمهوری خلق چین را مطرح کرد. او خواستار جایگاهی برای دولت پکن در سازمان ملل شد(‌بدون به‌خطر انداختن موقعیت جمهوری چین در تایوان.)  پیش از آن به رسمیت شناختن و حمایت از رژیم چیانگ درتایوان سدی بزرگ بر راه ایجاد روابط حسنه و تنش‌زدایی بین چین مائوتسه‌تونگ و ایالات‌متحده‌آمریکا بود. مائوتسه‌تونگ و چیانگ هر دو بر سر این امر (که فقط یک چین وجود دارد) پافشاری می‌کردند و هیچ‌یک حاضر نبود تسلیم تلاش‌های آمریکا برای پذیرش دو چین(یکی در سرزمین اصلی و دیگری در تایوان) شود. ولی در سال۱۳۴۹ نیکسون مشتاق برقراری رابطه با چین مائوتسه‌تونگ بود و بر سر فرمول مصالحه‌جویانه «یک چین ولی نه الان» به توافق رسیدند. در واقع نیکسون و مشاور امنیت ملی او، هنری  کیسینجر با درنظر گرفتن درک خود از ارزش استراتژیک روابط بهبودیافته با پکن حاضر بودند خیلی بیشتر از اینها در مورد این مساله به مائوتسه‌تونگ امتیاز دهند. یافتن یک شریک در مبارزه علیه اتحادجماهیرشوروی از اهمیت بسیار بیشتری برخوردار بود.

سفر هنری کیسینجر به چین

درخردادماه۱۳۵۰ خبری مبنی براینکه کیسینجر از یک سفر محرمانه به چین به آمریکا برگشته منتشر و اعلام شد که رییس‌جمهور آمریکا، ریچارد نیکسون دعوت دولت خلق چین برای سفر به این کشور را پذیرفته است. چند ماه پس از انتشار این خبر آمریکا از حضور نماینده جمهوری خلق چین در شورای امنیت سازمان‌ملل‌متحد حمایت کرد. درهمین حال به‌صورت ظاهری از اینکه چین مستقر در تایوان باید صندلی‌اش در شورای امنیت سازمان ملل متحد را حفظ کند هم حمایت می‌کرد اما با موافقت آمریکا پیشنهاد آلبانی برای دادن صندلی چین مستقر در تایوان به جمهوری خلق چین در شورای امنیت سازمان ملل متحد به تصویب رسید.

دیدار ریچارد نیکسون و مائوتسه‌تونگ

دربهمن ماه ۱۳۵۰(فوریه۱۹۷۲میلادی) ریچارد نیکسون برای سفری یک هفته‌ای به سمت چین پرواز کرد. بعد از ملاقات با مائوتسه‌تونگ بیانیه‌ای منتشر شد که درآن چین و آمریکا  به‌طور شفاف مواضع رسمی مشترکی را اعلام و برضرورت مقاومت مشترک در مقابل شوروی سابق تاکید کردند. به‌طور رسمی اعلام شد که با «سلطه‌طلبی» شوروی سابق  در آسیا و منطقه پاسیفیک مخالف هستند.  از طرف دیگر تایوان کماکان مانع اصلی بر راه روابط عادی دیپلماتیک«عادی‌سازی‌رابطه» بود.

آمریکایی‌ها ادعای چین در مورد اینکه تایوان بخشی از چین است را به رسمیت شناخته ولی تصریح کردند مایل هستند این مساله از راه‌های مسالمت‌آمیز حل‌وفصل شود. نیکسون به درخواست‌های چین برای خروج نیروهای آمریکایی از تایوان از راه متعهد ساختن ایالات‌متحده آمریکا  به خروج نهایی نیروهایش و تعهد به انجام این کار به شکل تدریجی و همگام با کاهش تنش‌ها در منطقه(ویتنام) پاسخ مثبت داد. درعین حال او و کیسینجر به دنبال این بودند تا نگرانی‌های پکن در مورد جایگزین شدن نیروهای آمریکایی در تایوان توسط نیروهای ژاپنی را کاهش دهند. او به سران چین اطمینان داد که ایالات‌متحده از استقلال تایوان حمایت نخواهد کرد و تعهد داد که اقدامات لازم و مورد نظر‌چینی‌ها را پس از انتخاب مجددش به‌عنوان رییس‌جمهور اجرایی کند.

عادی‌سازی روابط

در سال۱۳۵۱(‌‌۱۹۷۳میلادی‌) چین و آمریکا «دفاتر رابطه‌ای» را (که فقط در اسم با سفارتخانه فرق داشت) در پایتخت‌های یکدیگر افتتاح کردند اما عادی‌سازی رابطه به خاطر بحران واترگیت در سال۱۹۷۲ (با سرقت از دفتر کمیته ملی دموکرات‌ها در ساختمان واترگیت پس از کشف ارتباط عوامل کاخ سفید با این سرقت و تلاش نیکسون برای پنهان‌کاری به یک بحران قانون اساسی تبدیل شد) که نهایتا باعث رسوایی ریچارد نیکسون و وادار کردن وی به استعفا از مقام ریاست‌جمهوری در سال۱۹۷۴ میلادی شد، به تاخیر افتاد. با این وجود جانشین‌های ریچارد نیکسون نیز متعهد به عادی‌سازی رابطه با چین بودند. باز کردن درهای چین توسط نیکسون تغییر بسیار مهمی را در توازن قدرت در جنگ سرد به وجود آورد. اتحاد ضمنی بین ایالات‌متحده آمریکا و جمهوری خلق چین که بر ضد قدرت ظاهرا رو‌به‌رشد شوروی سابق بود نگرانی‌های چین را درمورد حمله احتمالی شوروی سابق به چین از بین برد و آمریکایی‌ها  هم توانستند نیروی نظامی خود را در اروپا متمرکز کنند. درحالی که شوروی سابق  کماکان با دشمنانش در شرق و غرب روبه‌رو بود که  با یکدیگر بر ضد مسکو همکاری می‌کردند. این یک‌نقطه عطف بسیار بزرگ در تاریخ جهان بود و نهایتا منجر به فروپاشی جماهیر شوروی سابق  و پایان جنگ سرد شد.

نگرانی آمریکا

دوستی چین وروسیه و ایران آمریکا را نگران کرده و سعی دارد با لشگرکشی به ونزوئلا پس از تجاوز نظامی به ایران از چین و روسیه امتیازاتی بگیرد یا آنها را متقاعد کند که به سیاست تنش‌زدایی هنری کسینجر باز گردند.

ترامپ با ۲۰‌میلیارد دلار  درآسیای مرکزی

دونالد ترامپ با معامله ۲۰‌میلیارد دلاری  و پیشنهادهای دیپلماتیک سعی دارد درحیاط‌خلوت چین و روسیه درآسیای مرکزی نفوذ کند. به گزارش رسانه‌های بین المللی دولت آمریکا  یک قرارداد ۱/۱‌میلیارد دلاری استخراج تنگستن در قزاقستان و سایر توافقنامه‌ها به ارزش ۲/۱۷میلیارد دلار را امضا کرد. قزاقستان اعلام کرد که قصد دارد به توافقنامه‌های ابراهیم بپیوندد و مرحله جدیدی را در دیپلماسی  آمریکا  و جهان اسلام رقم بزند.  اجلاس روسای دول آسیای مرکزی و رییس‌جمهور آمریکا در کاخ سفید درتاریخ ۱۵ آبان‌ماه ۱۴۰۴ بر تلاش واشنگتن برای تعامل مجدد با آسیای مرکزی در بحبوحه رقابت فزاینده با چین و روسیه برای دسترسی به مواد معدنی حیاتی و نفوذ استراتژیک تاکید دارد. از دیگر نکات قابل توجه اجلاس یادشده‌ می‌توان به قراردادی برای فروش حداکثر ۳۷جت بویینگ به خطوط هوایی ملی قزاقستان، تاجیکستان و ازبکستان اشاره کرد که هنوز جزئیات آن به‌طور کامل مشخص نشده است.

نه شرقی‌ و نه غربی

روسای مادام‌العمر دول آسیای مرکزی یه این نتیجه رسیدند که دنبال ایجاد تعادل در روابط تجاری و امنیتی‌شان که تحت نفوذ و  سلطه چین و روسیه است‌، سیاست جدیدی را با تعمیق روابط با آمریکا تعریف کنند. البته شرکت‌های نفتی آمریکایی و اروپایی از زمان فروپاشی شوروی سابق با همکاری و مشارکت شرکت‌های چینی و روسی در آسیای مرکزی‌، دریای کاسپین-خزر وقفقاز حضور فعال دارند اما ذخایر غنی معدنی این کشورها دربرگیرنده  عناصر خاکی کمیاب ( ۱۷عنصر که در همه چیز از توربین‌های بادی گرفته تا تلفن‌های هوشمند و موتورهای جت جنگنده استفاده می‌شوند) و ذخایر عظیم اورانیوم، مس، طلا و سایر مواد معدنی استراتژیک مورد توجه آمریکا قرار گرفته است. اجلاس روسای دول آسیای مرکزی با رییس‌جمهور آمریکا در کاخ سفید به‌نظر ناظران آگاه پس از آتش‌بس در جنگ تجاری پکن و واشنگتن و تشدید رقابت بین آمریکا و چین بر سر صادرات عناصر خاکی کمیاب‌(که نقطه کلیدی اختلاف در مذاکرات تجاری آنها بود‌) انجام شد که نتیجه آن توقف یک‌ساله برخی محدودیت‌های صادراتی چین روی عناصر خاکی کمیاب پس از دیدار روسای دو کشور آمریکا و چین در کره جنوبی بود. تقریبا ۷۰‌درصد از استخراج عناصر خاکی کمیاب جهان درچین تولید شده و تقریبا ۹۰‌درصد از فرآوری آنها ازجمله برخی معادن عناصر کمیاب زیرخاکی درایران را چین  کنترل می‌کند.

مرکز مطالعات استراتژیک و بین‌المللی (CSIS)، اندیشکده‌ای مستقر در واشنگتن درگزارشی مدعی شده که «سرمایه‌های چینی و روسی بر شبکه‌های معدن، فرآوری و لجستیک منطقه آسیای مرکزی  تسلط دارند» و هشدار می‌دهد که «موانع ساختاری از مسیرهای حمل‌و‌نقل توسعه نیافته به سمت غرب گرفته تا کمبودهای مکرر انرژی همچنان مانع سرمایه‌گذاری غربی می‌شوند.»

دولت ترامپ در زمان برگزاری اجلاس در کاخ سفید در ۱۵آبان‌ماه۱۴۰۴(‌۶نوامبر۲۰۲۵) ۱۰ماده معدنی را به فهرستی که برای اقتصاد و امنیت ملی آمریکا ضروری دانسته اضافه کرد؛ از جمله مس که برای وسایل نقلیه الکتریکی، شبکه‌های برق و مراکز داده حیاتی بوده و زغال‌سنگ متالورژیکی که برای تولید سوخت کک برای تولید فولاد استفاده می‌شود.

ایران باید مراقب باشد

تاریخ روابط ابرقدرت‌ها و دعوا و آشتی بین آنها نشان می‌دهد که ایران نباید به توافق‌های راهبردی که با چین و روسیه امضا کرده صددرصد خوشبین باشد زیرا هرزمان که منافع چین‌، روسیه و آمریکا در یک‌خط قرار گیرد ممکن است نظیر جنگ ۱۲روزه رفقای راهبردی ایران سکوت کنند یا مانند لشکرکشی آمریکا به ونزوئلا فقط ناظر باشند. منافع ملی  ایجاب می‌کند که ایران به شعار نه شرقی‌، نه‌ غربی جمهوری اسلامی بازگردد.

* کارشناس بین‌المللی انرژی

وب گردی