تغییرات اقتصادی و اجتماعی در پساجنگ

مجید سلیمی بروجنی
کدخبر: 546383

مجید-سلیمی‌بروجنی

مجید سلیمی بروجنی، کارشناس اقتصادی

بامداد ۲۳خرداد با شنیده‌شدن صدای انفجار در تهران و شهرهای بزرگ ایران، حمله نظامی رژیم صهیونیستی آغاز شد. در چشم بر هم زدنی فضای کشورمان از التهاب و نگرانی آکنده شد. جنگی که سال‌ها سایه‌اش بر سر ایران سنگینی می‌کرد، اکنون به واقعیت بدل شده است. تجربه تاریخی نشان می‌دهد جنگ فقط یک رویارویی نظامی نیست بلکه به سرعت تاروپود زندگی روزمره مردم را دستخوش تغییر می‌کند. رفتار و عادات جامعه ایران زیر سایه جنگ دستخوش چه تحولاتی می‌شود؟ اگرچه هنوز برای ارزیابی اثرات جنگ ۱۲روزه بر شاخص‌های اقتصادی زود است اما مشاهدات کیفی و بررسی جامعه آماری نزدیک و گزارش‌های رسانه‌ها نشان می‌دهد که از چندین جهت وضعیت معیشتی مردم تحت‌تاثیر قرار گرفته است. اگر سری به پلتفرم‌های فعال در حوزه کسب‌وکار مثل لینکدین بزنیم یا سایت‌های استخدامی را نگاه کنیم، مشاهدات به ما می‌گوید که بسیاری از شرکت‌ها که تاب‌آوری کمتری داشته‌اند، دست به تعدیل نیرو زده‌اند. یک نگاه ساده به اطرافمان می‌گوید که حتی همین جنگ ۱۲روزه اثرات کوتاه‌مدت غافلگیرکننده‌ای داشته است. اوضاع در بخش‌های خدماتی احتمالا بدتر از این هم بوده است. کارگران روزمزد، کاسب‌ها از بازاری‌ها گرفته تا کافه و رستوران‌ها و… به‌خصوص در پایتخت همه با کمبود تقاضا مواجه شدند و درآمدشان به‌شدت افت پیدا کرد، در حالی که هزینه‌های ثابت‌شان به قوت خود باقی بود. همه اینها در جامعه‌ای که بسیاری از مردم به‌صورت روزانه هزینه و درآمدشان را تراز می‌کنند، حتی می‌تواند به سقوط در دهک‌های درآمدی منجر شود.

جنگ‌ها همیشه علاوه‌بر خسارات جانی و نظامی، تاثیرات عمیق و گسترده‌ای بر اقتصاد و معیشت مردم دارند. این تاثیرگذاری بر معیشت از کانال‌های مختلفی رخ می‌دهد، از کاهش درآمد و اشتغال گرفته تا مهاجرت و جابه‌جایی جمعیت و حتی اثرات روانی. در جنگ ۱۲روزه به‌دلیل تعطیلی فرودگاه‌ها، کسب‌وکارهای مرتبط با صنعت سفر و هتلداری خسارت‌های سنگینی دیدند. خوشبختانه در جنگ اخیر با مدیرت قابل‌قبول دولت، زنجیره تامین کالاهای اساسی به‌خوبی فعال بود و از این نظر فشار زیادی به مردم تحمیل نشد. آسیب‌های روانی ناشی از جنگ، مانند اضطراب، افسردگی و استرس پس از سانحه، توانایی افراد را برای کار و فعالیت اقتصادی کاهش و هزینه‌‌های درمانی و اجتماعی افزایش می‌دهد.

اگرچه مردم ایران سال‌هاست تحت شدیدترین تحریم‌ها که به‌نوعی یک جنگ اقتصادی است، روزگار می‌گذرانند و حتی سایه جنگ را نیز بر سر خود احساس کرده بودند اما برای‌شان بسیار دور از ذهن بود که درگیر یک جنگ و رویارویی مستقیم با رژیم غاصب صهیونیستی شوند. این جنگ که عرصه رویارویی نیروهای دفاعی و نظامی کشور با دشمنان متخاصم و پاسخ متناسب به آنها بود، برای مردم ایران مانند یک طوفان سهمگین و سریع بود که بعد از پایانش دیگر هیچ‌چیز شبیه قبل نیست.

تجربه‌های جنگ در شبکه‌های اجتماعی به اشتراک گذاشته شد و یک رابطه جدید و درک جدیدی شکل گرفت. مساله امروز جامعه ایجاد اختلال در حس امنیت است. درحالی‌که حس امنیت پایه‌ای‌ترین نیاز برای ادامه حیات یک جامعه است. امروز حتی یک شایعه به‌سرعت در فضای مجازی دست به دست می‌شود و هیستری جمعی ایجاد می‌کند. این بیماری مزمن در حال فرسوده‌کردن روان جامعه، ایجاد خستگی عصبی و تضعیف سرمایه اجتماعی است و قطعا دولتمردان باید برای آن فکری کنند. جنگ اخیر اگرچه کوتاه بود اما به‌علت عنصر غافلگیری که داشت، ویرانگری زیادی به بار آورد چون جنگ در زمانی رخ داد که یک امیدواری عمومی به بهبود روابط با دنیا و رفع تخاصم شکل گرفته بود. آثار این جنگ در حوزه‌های مختلف اجتماعی و اقتصادی در بلندمدت نیز نشان داده  خواهد شد.

در یک دهه گذشته هم مسائل مالی خانوار را به‌طور مستقیم تحت‌تاثیر قرار داد و هم به‌طور غیرمستقیم بحران‌های روانی برای خانواده‌ها ایجاد کرد. حالا همان خانواده‌هایی که از نظر مالی و روانی آسیب‌پذیر شده بودند، در معرض یک بحران امنیتی هم قرار گرفتند و درگیر مشکلات جدید شدند. شاید این جنگ تحمیلی مخرب این هوشیاری را برای مسوولان کشور به ارمغان بیاورد که بسیار بیشتر از گذشته به رویکردها و رفتارها توجه کنند.

امیدوارم که حاکمیت یک چرخش اساسی در سیاستگذاری‌هایش به وجود بیاورد. ما در کشور نیاز به یک توافق جدید داریم، اجماعی همگانی مبتنی‌بر اینکه مسیری که در گذشته پیموده‌ایم قابل ادامه دادن نیست و بتوانیم شاهد نسل جدیدی از سیاستمداران با تفکران به‌روز باشیم. قاعدتا لازم است در تخصیص منابع بازنگری جدی صورت بگیرد و با کاستن از هزینه‌های غیرضرور و نابجا به هزینه‌های دفاعی افزوده شود.

نهادها و ارگان‌هایی که طی چند دهه گذشته صرفا با هدف حامی‌پروری ایجاد شده و منابع قابل‌توجهی را به خودشان اختصاص داده‌اند، جمع بشوند و صرفه‌جویی‌های هزینه‌ای به حوزه‌های آموزش و سلامت و خدمات عمومی و بهبود توان دفاعی تخصیص پیدا کند. ما به کشوری منزوی تبدیل شده‌ایم که در روز مبادا فقط خودمان و تنها مانده‌ایم. در مورد تصمیم‌های فردی اقتصادی هم به احتمال زیاد رفتار مردم به‌سوی پس‌اندازهای مطمئن بیشتری خواهد رفت و احتمالا در هزینه‌های خانوار کاهش قابل‌توجهی صورت بگیرد. برای حاکمیت نیز این مساله روشن شد که ستون فقرات هر کشور و پشتوانه راستین امنیت کشور، مردم هستند.

یک کشور هر اندازه که سامانه پدافندی و دیوار دفاعی داشته باشد، بدون پشتیبان و اعتماد مردم نمی‌تواند از خودش دفاع کند. امروز واقعیت‌های تلخ با بلندترین صدا به گوش همگان رسید و امیدوارم که حاکمیت از این به بعد نگاه جدی به مردم عزیز کشورمان و خواسته‌های‌شان داشته باشد.

وب گردی