تغییر نقشه فقر در جهان
جهان صنعت – در یک دهه گذشته نقشه فقر جهانی نهتنها کوچکتر شده بلکه بهطور چشمگیری جابهجا شده و فقری که روزی بر دوش جمعیت انبوه جنوب آسیا سنگینی میکرد امروز بیش از هر زمان دیگری به قلب کشورهای کمدرآمد و روستاهای آفریقا منتقل شده است. این جابهجایی چهره فقر جهانی را بهگونهای بازطراحی کرده که پیامدهای آن برای سیاستگذاری توسعه، امنیت غذایی، مهاجرت و آینده نسلها بسیار عمیقتر از کاهش ساده نرخ فقر است. اکنون و در جهانی که بیش از ۸۳۰میلیون نفر هنوز با فقر شدید دستوپنجه نرم میکنند سوال اصلی دیگر این نیست که چقدر فقر کاهش یافته بلکه این بوده که فقر در کجا متمرکز شده و چه کسانی بیش از دیگران گرفتار آن هستند؟
تغییر مرکز ثقل فقر
در ظاهر روند جهانی کاهش فقر ادامه دارد اما زیر این کاهش یک تغییر ساختاری مهم پنهان شده است. ۱۰سال پیش اکثریت فقیران جهان در اقتصادهای با درآمد متوسط پایین زندگی میکردند اما امروز چهره فقر جهانی بهطور قابلتوجهی آفریقاییتر و کمدرآمدتر شده است.
با اینکه سهم جمعیتی کشورهای کمدرآمد از جمعیت جهان تنها از حدود ۸به ۹درصد رسیده اما سهم آنها از فقیران جهان تقریبا دوبرابر شده و از ۲۳درصد به حدود ۴۴درصد رسیده است. این به معنای آن است که فقر شدید جهانی که زمانی در کشورهایی مانند هند، بنگلادش، اندونزی و ویتنام متمرکز بود اکنون به کشورهایی منتقل شده که ظرفیت نهادی، مالی و زیرساختی بسیار محدودتری دارند.
این تغییر بهوضوح نشان میدهد که بخش عمده کاهش فقر جهانی طی دهه گذشته حاصل رشد اقتصادی جنوب و شرق آسیا بوده است و نه لزوما حاصل پیشرفت کشورهای کمدرآمد. به زبان ساده جایی که ظرفیت رشد وجود داشته است فقر کاهش یافت و جایی که ظرفیت نهادی و اقتصادی محدود بود فقر عمیقتر شد.
اگر بخواهیم تنها یک جمله برای توصیف وضعیت فقر در نقشه جدید جهان انتخاب کنیم باید گفت فقر جهانی اکنون بیش از هر زمان دیگری آفریقامحور شده است. در سال۲۰۱۳ حدود ۴۰درصد فقیران جهان در آفریقا زندگی میکردند و امروز این رقم به ۷۰درصد رسیده است. این جابهجایی سهم نه نتیجه افزایش جمعیت جهان بلکه بازتاب مستقیم روندهای متفاوت رشد اقتصادی و ثبات سیاسی در مناطق مختلف است. در جنوب و شرق آسیا رشد اقتصادی پایدار، توسعه صنعتی و گسترش زیرساختها سطح زندگی را ارتقا داد اما در آفریقا مجموعهای از عوامل مانند درگیریهای داخلی، شوکهای آبوهوایی، ضعف حکمرانی، کندی صنعتیشدن و محدودیت سرمایهگذاری خارجی مانع کاهش فقر شده است.
افزایش همزمان فقر شهری و روستایی
بیشتر مناطق جهان شاهد کاهش فقر شهری و روستایی بودند اما در آفریقا هر دو شاخص افزایش یافته است. ۵۰میلیون نفر به جمعیت فقیر شهری آفریقا افزوده شده؛ آماری که نشان میدهد شهرنشینی لزوما مترادف با بهبود شرایط زندگی نیست.
تمرکز شدید فقر در آفریقا به این معناست که فقر جهانی از مرحله فقر گسترده وارد مرحله فقر مقاوم و عمیق شده؛ فقری که با رشد اقتصادی اندک، نرخ باروری بالا و شکاف زیرساختی گسترده درگیر است.
اگرچه طی دهه گذشته نرخ فقر در مناطق روستایی جهان از حدود ۲۷ به ۱۷درصد کاهش یافته اما هنوز سهچهارمفقیران جهان در روستاها زندگی میکنند. وابستگی شدید روستاها به کشاورزی کمبازده، ضعف دسترسی به خدمات عمومی، نبود زیرساختهای حملونقل و بازار، محدودیت دسترسی به تحصیلات متوسطه و عالی و آسیبپذیری شدید در برابر تغییرات اقلیمی مهمترین دلایلی است که موجب شده فقر در مناطق روستایی نهتنها پایدار بماند بلکه در برخی مناطق مانند آفریقا تشدید شود.
وضعیت خاص آفریقا
در این قاره نسبت فقر روستایی به شهری به حدی نابرابر است که از هر هفتفقیر پنجنفر در روستا زندگی میکنند. این شکاف عمیق نشاندهنده فاصله جدی دسترسی به فرصتها و خدمات عمومی است. اگر بخواهیم تنها یک تصویر از فقر جهانی در دهه اخیر ارائه دهیم آن تصویر چنین است: روستاهای آفریقا به مرکز ثقل فقر جهانی تبدیل شدند. این منطقه تنها ۱۰درصد جمعیت جهان را تشکیل میدهد اما امروز بیش از ۵۰درصد فقیران جهان در آن زندگی میکنند. این تمرکز شدید نشاندهنده نوعی قفلشدگی ساختاری بوده؛ فقری که برخلاف روند جهانی کاهش در این منطقه تداوم یافته و حتی عمیقتر شده است.
همزمان سهم فقیران شهری آفریقا نیز از حدود۷به۱۸درصد افزایش یافته است. رشد این شاخص نشان میدهد که مهاجرت روستا به شهر لزوما نجاتبخش نبوده بلکه ظرفیت اشتغال شهری بسیار محدود بوده و رشد شهرهای غیربرنامهریزیشده فقر را به فضاهای جدید منتقل کرده است.
این ترکیب به معنای آن است که فقر در آفریقا نهتنها گستردهتر بلکه چندلایه و مقاومتر شده است.
فقر در جهان امروز جوانتر شده است
یکی از تکاندهندهترین یافتههای دهه گذشته این است که نیمی از فقیران شدید جهان کودکانی زیر ۱۵سال هستند و این در حالی بوده که سهم کودکان از جمعیت جهان تقریبا ثابت مانده اما در فقر شدیدا افزایش یافته است.
نرخ باروری بالاتر در مناطق فقیر، کمبود دسترسی به خدمات بهداشتی و آموزشی، شوکهای اقتصادی و اقلیمی، نابرابری فرصتها در خانوادههای بزرگ و درآمد سرانه پایین در خانوارهای پرجمعیت مهمترین عوامل شکلگیری این روند است. به زبان دیگر هرچه یک کشور فقیرتر باشد فقر آن بیشتر بر دوش کودکان میافتد.
این روند پیامدهای میانمدت و بلندمدت بسیار خطرناکی داشته زیرا فقر کودکی یکی از قویترین عوامل تداوم نابرابری بین نسلهاست.
