تضمین شراکت راهبردی
محمدرضا ستاری
سفر محمد بنسلمان، ولیعهد عربستان به ایالاتمتحده پس از هفت سال و دیدارش با دونالد ترامپ در کاخ سفید این روزها به صدر اخبار بینالمللی تبدیل شده است؛ سفری که به گفته بسیاری از تحلیلگران بر سه محور خرید جنگندههای اف-۳۵، مشارکت اقتصادی و همچنین بحث عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی استوار است.
با این حال با نگاهی دقیقتر به روندهای گذشته متوجه میشویم که این سه محور از چند سال قبل در دستور کار روابط میان عربستان و آمریکا بوده و قاعدتا این سفر در شرایط کنونی تنها براساس این سه مولفه صورت نگرفته است. در واقع موضوع توافق امنیتی جدید آمریکا با عربستان و همچنین مساله عادیسازی روابط میان ریاض و تلآویو از گذشته جزء مهمی از مذاکرات دو کشور را تشکیل داده و به نظر میرسد موافقت ترامپ با فروش جنگندههای اف-۳۵ به عربستان، اکنون روابط امنیتی واشنگتن و ریاض را وارد مرحلهای جدید کرده است زیرا باوجود شرط و شروطی که گفته میشود برای سعودیها جهت تحویل اف-۳۵ از سوی آمریکاییها مطرح شده، نفس موافقت کاخ سفید با این قضیه به این معناست که روابط دو کشور وارد مرحلهای جدید شده و چیزی شبیه تضمین امنیتی واشنگتن به قطر، حالا در شکلی دیگر در رابطه با ریاض در حال اجرایی شدن است.
از سوی دیگر هر چند کارشناسان معتقدند پس از هفتم اکتبر، موضوع عادیسازی روابط ریاض با تلآویو از دستور کار خارج شده اما وقتی بین خطوط تحولات چند سال اخیر را مورد بررسی قرار دهیم، روابط اعراب با رژیم صهیونیستی اکنون به گونهای رقم خورده که مناسبات پشت پرده بخش مهمی از عادیسازی را نشان میدهد و اعلام رسمی یا غیررسمی آن تفاوت چندانی در اصل قضیه نمیکند. برای نمونه پیوستن بحرین به پیمان ابراهیم در دولت اول ترامپ با چراغ سبز سعودیها انجام شده و بدون هماهنگی با عربستان امکان این قضیه چندان ساده به نظر نمیرسید بنابراین در شرایطی که بحث امنیتی و سیاسی میان دو کشور تا حدود زیادی پیش رفته، موضوع شراکت اقتصادی عربستان و ایالاتمتحده باقی میماند که اکنون وارد فاز جدیدی شده و به نوعی تضمینکننده دو مولفه اولی است. این فاز جدید اکنون به گونهای در حال پیگیری بوده که روندی متفاوتتر از گذشته به خود گرفته است یعنی پس از سفر ترامپ به ریاض و قراردادهای تریلیون دلاری وی با اعراب حاشیه خلیجفارس، اکنون صحبت از سرمایهگذاری یکتریلیون دلاری عربستان در آمریکا مطرح میشود؛ امری که بخشهای مختلفی از جمله فناوری، انرژی و همچنین مناسبات دفاعی را در بر میگیرد. در همین راستا برای تحلیل رفتار سعودیها با دولت ترامپ میتوان چند نتیجهگیری مهم را مدنظر قرار داد؛ نخست اینکه هر چند گفته میشود سعودیها نوعی سیاست خارجی متوازن را در دستور کار قرار داده و همزمان با شرق و غرب در حال مراودات گسترده سیاسی و اقتصادی هستند اما براساس مبنای امنیت ملی عربستان، شریک اول امنیتی این کشور همچنان ایالاتمتحده است بنابراین حاکمان عربستان به خصوص محمد بنسلمان متوجه شدهاند که باید نوعی استراتژی در قبال آمریکاییها اتخاذ کنند که در خلال تغییر دولتها، مناسبات دو طرف مانند دولت بایدن به ظاهر رو به سردی متمایل نشود.
در نتیجه بحث سرمایهگذاریهای کلان دوجانبه در واقع نوعی تضمین راهبردی است که در خلال آمدورفت دولتها در ایالات متحده، پیوند استراتژیک دو کشور را دچار اخلال یا تغییر جهت اساسی نکند.
از سوی دیگر هر چند که اقتصادهای بزرگ در حال گذار به سمت انرژی پاک هستند اما حداقل تا یکدهه آینده موضوع نفتوگاز مبنای اساسی انرژی جهان را تشکیل میدهد و به همین دلیل عربستان به نظر میرسد با درک قواعد بازی قصد دارد با یک تیر دو نشان بزند یعنی درآمدهای سرشار نفتی را به سمت فناوریهای جدید از جمله هوشمصنوعی هدایت کند تا در آینده به عنوان محور فناوری نو در میان اقتصادهای بزرگ حضوری جدی داشته باشد. مساله مهم دیگر این است که سعودیها متوجه شدهاند ایالات متحده برای ۷۰سال آینده به دنبال تثبیت نظم بینالمللی به نفع خود است و این امر راهبرد امنیت ملی آمریکا را برای ۷۰ساله آینده تشکیل میدهد. در نتیجه حاکمان عربستان در نظر دارند در خلال این فرآیند بینالمللی نهایت تلاش خود را داشته باشند که در چنین گذاری که قاعدتا بدون تنش با رقبایی مانند چین و روسیه نخواهد بود، به جای بازیگر تابع شرایط به کشوری تبدیل شوند که حداقل در سطح متوسط توان ایفای نقش فعال را در مناطق پیرامونی داشته باشند.

