تخریب خلاق؛ موتور پنهان پیشرفت اقتصادی

جهانصنعت – در ادبیات اقتصاد مفهومی وجود دارد که شاید در نگاه نخست متناقض بهنظر برسد؛ «تخریب خلاق». این اصطلاح که نخستینبار توسط اقتصاددان اتریشی-آمریکایی یوزف شومپیتر مطرح شد، به فرآیندی اشاره دارد که طی آن نوآوریهای فناورانه و سازمانی، ساختارهای اقتصادی موجود را در هم میشکنند و زمینه را برای تولد الگوهای جدیدتر فراهم میکنند. در ظاهر تخریب امری منفی بهنظر میرسد زیرا با نابودی بنگاهها، مشاغل یا صنایع قدیمی همراه است اما در باطن، این تخریب زمینهساز آفرینش فرصتهای تازه، ارتقای بهرهوری و رشد پایدار میشود.
نمونههای فراوانی از تخریب خلاق در تاریخ اقتصاد وجود دارد. زمانی صنایع اسب و درشکه در مرکز زندگی شهری بودند اما اختراع خودرو بخش بزرگی از آن صنایع را کنار زد. سالها بعد رایانههای شخصی و اینترنت بسیاری از کسبوکارهای سنتی را به حاشیه راندند، در عوض صنایع نوینی چون تجارت الکترونیک، نرمافزار و فناوری اطلاعات شکل گرفتند که ارزشافزوده و اشتغال بسیار بیشتری ایجاد کردند. در همین سالهای اخیر نیز پلتفرمهای دیجیتال و هوشمصنوعی بسیاری از فعالیتهای سنتی خدماتی و صنعتی را دگرگون کردهاند.
قدرت تخریب خلاق در این است که اقتصاد را از ایستایی میرهاند. اگر صنایع و شیوههای تولیدی قدیمی همواره بدون تغییر باقی میماندند، نوآوری انگیزهای برای بروز نمییافت و بهرهوری در همان سطح گذشته متوقف میشد. تخریب خلاق در واقع همان «موتور درونی سرمایهداری» است که شومپیتر به آن اشاره میکرد: فرآیندی پویا و مداوم که همواره تعادلهای موجود را برهم میزند و تعادلهای تازهای میسازد.
با این حال این فرآیند همواره بدون هزینه نیست. تخریب خلاق میتواند مشاغل بسیاری را از بین ببرد، سرمایههای سنتی را بیارزش کند و فشار اجتماعی بر گروههایی از جامعه وارد کند. برای مثال با گسترش فروش اینترنتی بسیاری از مغازههای کوچک در معرض تعطیلی قرار گرفتند یا با رشد انرژیهای تجدیدپذیر، صنایع مبتنیبر سوختهای فسیلی بهتدریج سهم خود را از دست میدهند. در اینجاست که نقش سیاستگذاری اهمیت مییابد: دولتها باید ضمن پذیرش ضرورت تغییر، از طریق آموزش مجدد نیروی کار، سیاستهای حمایتی هدفمند و ایجاد زیرساختهای مناسب، هزینههای اجتماعی تخریب خلاق را کاهش دهند.
قدرت اصلی تخریب خلاق در این است که همزمان «ویرانگر و سازنده» است. نابودی صنایع ناکارآمد درواقع زمینهای برای شکوفایی صنایع نوآور فراهم میکند. به همین دلیل است اقتصادهایی که فضای رقابتی سالم و انعطافپذیرتری دارند، از تخریب خلاق بیشتر سود میبرند. برعکس اقتصادهایی که با انحصار، رانت و حمایتگریهای بیپایان مانع خروج صنایع ناکارآمد میشوند، نهتنها نوآوری را سرکوب میکنند بلکه در بلندمدت دچار رکود بهرهوری و کاهش توان رقابت میشوند.
در نهایت تخریب خلاق یادآور این حقیقت است که اقتصاد یک موجود زنده و پویاست. ایستایی و حفظ ساختارهای کهنه در آن جایی ندارد. هر تخریب، فرصتی برای آفرینش دوباره است و هر ویرانی، بذر تولدی نو در دل خود دارد. فهم این منطق نهتنها برای سیاستگذاران بلکه برای بنگاهها و حتی افراد جامعه ضروری است چراکه آینده اقتصاد متعلق به کسانی است که بهجای مقاومت در برابر تغییر، قدرت تخریب خلاق را در مسیر پیشرفت خود به کار میگیرند.