بیکاری؛ چهره‌های پنهان یک بحران آشکار

گروه اقتصادی
کدخبر: 591170
بیکاری تنها به معنای نداشتن شغل نیست و در علم اقتصاد انواع مختلفی دارد که هر کدام ریشه‌ها، پیامدها و نیاز به سیاست‌های متفاوتی برای مواجهه دارند.
بیکاری؛ چهره‌های پنهان یک بحران آشکار

جهان‌صنعت – بیکاری فقط به‌معنای «نداشتن شغل» نیست؛ در علم اقتصاد بیکاری چهره‌های گوناگونی دارد که هرکدام ریشه‌ها، پیامدها و سیاست‌های مواجهه متفاوتی می‌طلبند. نادیده‌گرفتن این تمایزها به سیاستگذاری‌های نادرست و درنهایت تشدید بحران بازار کار منجر می‌شود. شناخت انواع بیکاری، پیش‌شرط تحلیل درست وضعیت اشتغال در هر اقتصادی – به‌ویژه اقتصادهایی با نااطمینانی بالاست.

نخستین نوع بیکاری اصطکاکی است. این نوع بیکاری ناشی از جابه‌جایی طبیعی افراد میان مشاغل است؛ زمانی‌که فردی شغل قبلی را ترک کرده و در حال جست‌وجوی شغل جدید است. بیکاری اصطکاکی نه‌تنها اجتناب‌ناپذیر بلکه در سطحی محدود نشانه پویایی بازار کار محسوب می‌شود. مشکل زمانی آغاز می‌شود که طول دوره جست‌وجوی کار افزایش یابد؛ امری‌که معمولا به ضعف اطلاعات بازار، نااطمینانی اقتصادی یا نبود فرصت‌های شغلی متناسب بازمی‌گردد.

نوع دوم بیکاری ساختاری است؛ یکی از خطرناک‌ترین اشکال بیکاری. این نوع زمانی رخ می‌دهد که ساختار مهارت نیروی کار با نیازهای اقتصاد همخوانی ندارد. تغییر فناوری، تحول الگوی تولید، افول برخی صنایع و رشد بخش‌های جدید، اگر بدون سیاست‌های آموزش و بازآموزی همراه باشد، به بیکاری ساختاری منجر می‌شود.

در چنین شرایطی حتی با وجود فرصت شغلی، نیروی کار مناسب در دسترس نیست و بیکاری به پدیده‌ای مزمن تبدیل می‌شود. بیکاری ادواری یا چرخه‌ای مستقیما به نوسانات اقتصادی مربوط است. در دوره‌های رکود، کاهش تقاضا برای کالا و خدمات، بنگاه‌ها را به تعدیل نیرو و کاهش استخدام وادار می‌کند.

این نوع بیکاری معمولا با افت رشد اقتصادی، کاهش سرمایه‌گذاری و نااطمینانی کلان همراه است و در صورت تداوم رکود می‌تواند به بیکاری‌های طولانی‌مدت تبدیل شود. نوع دیگر بیکاری فصلی است که در برخی فعالیت‌ها مانند کشاورزی، گردشگری و ساخت‌وساز دیده می‌شود.

این بیکاری ناشی از تغییرات فصلی تقاضا یا شرایط اقلیمی بوده و اگرچه قابل پیش‌بینی است اما در نبود سیاست‌های مکمل می‌تواند معیشت گروه‌های بزرگی از نیروی کار را دچار نوسان کند. باید به بیکاری پنهان اشاره کرد؛ شکلی از بیکاری که در آمار رسمی کمتر دیده می‌شود.

اشتغال ناقص، بهره‌وری پایین نیروی کار، یا اشتغال در مشاغلی که ارزش‌افزوده واقعی ایجاد نمی‌کنند، همگی مصادیق بیکاری پنهان‌ هستند. این نوع بیکاری به‌ظاهر اشتغال را بالا نشان می‌دهد. در عمل اما توان تولیدی اقتصاد را تضعیف می‌کند.

درک تفاوت میان انواع بیکاری نشان می‌دهد که «یک نسخه واحد» برای حل مشکل اشتغال وجود ندارد. سیاست‌های موثر بازار کار باید متناسب با نوع بیکاری طراحی شوند؛ در غیراین صورت بیکاری نه‌تنها کاهش نمی‌یابد بلکه به یکی از پایدارترین بحران‌های اقتصادی تبدیل خواهد شد.

نکته مهم آن است که بیکاری فقط یک عدد در گزارش‌های رسمی نیست بلکه مستقیما بر کیفیت زندگی، امنیت روانی و امید به آینده اثر می‌گذارد. فرد بیکار نه‌تنها درآمد ندارد بلکه از بسیاری فرصت‌های اجتماعی نیز محروم می‌شود. طولانی‌شدن بیکاری می‌تواند به کاهش مهارت‌ها، افت اعتمادبه‌نفس و حتی خروج دائمی از بازار کار منجر شود؛ پدیده‌ای که اقتصاددانان از آن با عنوان «زخم بیکاری» یاد می‌کنند.

در بسیاری از اقتصادها، بیکاری با نااطمینانی اقتصادی تشدید می‌شود. وقتی آینده مبهم است، بنگاه‌ها از استخدام جدید پرهیز می‌کنند و ترجیح می‌دهند با حداقل نیروی ممکن فعالیت کنند. این رفتار احتیاطی، حتی در صورت وجود تقاضا مانع ایجاد شغل پایدار می‌شود.

از سوی دیگر سیاست‌های مقطعی و کوتاه‌مدت – مانند طرح‌های موقت اشتغال یا استخدام‌های غیرمولد- ممکن است آمار بیکاری را در ظاهر بهبود دهند اما مشکل اصلی را حل نمی‌کنند. کاهش پایدار بیکاری نیازمند ترکیبی از رشد اقتصادی، سرمایه‌گذاری واقعی، آموزش مهارت‌های متناسب با نیاز بازار و ثبات سیاستی است. بدون این عناصر، بیکاری صرفا از شکلی به شکل دیگر تبدیل می‌شود و همچنان به‌عنوان یکی از جدی‌ترین بحران‌های اقتصادی و اجتماعی باقی می‌ماند.

وب گردی