بورس در وضعیت سبز کمرنگ

نوید خیرخواه- روز گذشته، بازار سرمایه با رنگ سبز شاخصها آغاز به کار کرد اما این سبز نه از جنس شادابی و هیجان، بلکه با چهرهای سرد و کمرمق همراه بود. فضای عمومی بازار، هرچند در ظاهر مثبت به نظر میرسید اما از درون مملو از ترس، سردرگمی و بیاعتمادی بود. بسیاری از فعالان بازار رشد روز گذشته را موقتی و ناپایدار میدانستند و اعتقاد داشتند این سبزی نیز بیشتر جنبه نمایشی دارد تا واقعی. با این حال، در مقایسه با هفتههای گذشته، تغییراتی قابل لمس در رفتار بازار مشاهده شد. برخی تحلیلگران بر این باورند که اقدامات اخیر بازارساز در جهت کنترل ریزشها و کاهش شتاب نزولی شاخص، میتواند زمینهساز بهبود تدریجی نسبت ریسک به بازده در بازار شده و به مرور زمان، امیدواری را به فضای سرمایهگذاری بازگرداند اما در مجموع، روزی که گذشت، هرچند سبز بود اما هیجان و تحرک چندانی نداشت و نوسانات عرضه و تقاضا، در لحظات مختلف، بازار را با تردید و ناپایداری همراه میکرد. در ارزیابی دلایل بهبود نسبی فضای بازار در روز گذشته، میتوان به سه عامل مهم اشاره کرد. نخست، تحولات سیاسی و امنیتی اخیر است که طی سه شب گذشته، بدون حادثهای جدی سپری شد. هرچند در روز پنجشنبه، شایعاتی درباره وقوع یک انفجار نگرانیهایی ایجاد کرد اما مشخص شدن موضوع بهعنوان نشت گاز، این نگرانی را تا حد زیادی خنثی کرد. این وضعیت آرام، باعث تقویت حس خوشبینی در میان فعالان بازار شد؛ خوشبینیای که ریشه در کاهش سایه تهدید جنگ بر سر بازار دارد. از سوی دیگر، انتشار خبرهایی درباره احتمال ازسرگیری مذاکرات، فضای روانی بازار را تا حدی تعدیل کرد. عامل دوم، به معاملات چهارشنبه گذشته بازمیگردد؛ جایی که با حمایتهای پررنگ و ورود پول از سوی نهادهای حقوقی، بخشی از فشار فروش تخلیه شد و بازار توانست تا حدی از اثرات روانی ناشی از شوکهای امنیتی اخیر فاصله بگیرد. این روند، بخشی از زهر اولیه بحران را خنثی کرده و ادامه آن در روز شنبه نیز مشهود بود. سومین عامل، مربوط به وضعیت صندوقهای اهرمی است که طی روزهای اخیر به یکی از نگرانیهای اصلی بازار تبدیل شده بودند. نخستین نشانههای کنترل این وضعیت، در معاملات چهارشنبه ظاهر شد و در روز گذشته نیز صندوقهای اهرمی تا حد زیادی به تعادل رسیدند.
ضرورت داشتن استراتژی در شرایط پرنوسان
در میان نوسانات و تغییرات سریع، آنچه بیش از هر چیز اهمیت دارد، پایبندی به یک استراتژی مشخص در سرمایهگذاری است. در چنین شرایطی، فعالان بازار باید با در نظر گرفتن اخبار، میزان ریسکپذیری شخصی و اهداف سرمایهگذاری خود، برنامهای مشخص تدوین کرده و از تصمیمات هیجانی و واکنشهای لحظهای اجتناب کنند. بدون یک چارچوب مشخص، امکان گرفتار شدن مجدد در موجهای هیجانی بازار بسیار بالاست. البته باید توجه داشت که این استراتژی برای هر فرد بسته به روحیه و ریسک پروفایل او میتواند متفاوت باشد اما داشتن یک چارچوب کلی برای تحلیل، ورود و خروج در بازار، ضرورتی غیرقابل انکار است. بهزودی در ادامه گزارش، به بررسی ویژگیهای یک استراتژی عمومی برای مواجهه با شرایط فعلی بازار پرداخته خواهد شد.
تداوم ابهام در مسیر بازار
در ادامه فضای محتاطانه بازار سرمایه، همچنان یکی از مهمترین پرسشها در میان فعالان و تحلیلگران این است که در روزها و هفتههای آینده چه اتفاقی در انتظار بازار خواهد بود و چه نوع استراتژی سرمایهگذاری میتواند پاسخگوی شرایط موجود باشد. اگرچه بسیاری از سرمایهگذاران به درستی و با تکیه بر واقعیات موجود، تصمیم به خروج کامل از بازار گرفتهاند اما بررسی دقیقتر شرایط فعلی نشان میدهد که شاید بتوان با احتیاط، نگاهی مجدد به ساختار پورتفو و فرصتهای محدود موجود داشت.
در هفته گذشته، بار دیگر بر مجموعهای از گزارهها تاکید شد که میتوان آنها را بهعنوان چارچوبی پیشنهادی برای روزهای پیشرو در نظر گرفت. فضای امنیتی و سیاسی، کماکان متشنج و پرریسک ارزیابی میشود و ریسکهای فزایندهای که بازار سرمایه را احاطه کردهاند، آنچنان جدی و غیرقابل پیشبینی هستند که حتی خروج کامل از بازار برای برخی سرمایهگذاران ریسکگریز، اقدامی منطقی و عقلانی بهحساب میآید. گزارشها نشان میدهد که تا این مقطع زمانی، رقمی در حدود ۴۰هزارمیلیارد تومان از سرمایه فعالان بازار به حاشیه رفته و به شکل نقد باقی مانده است؛ نشانهای روشن از تردید عمیق نسبت به آینده.
راهبرد محتاطانه در مقابل فضای پرریسک
با این حال، در ارزیابی این شرایط باید به این نکته توجه کرد که صرف وجود فضای پرریسک، نمیتواند تنها مبنای تصمیمگیری باشد. بهویژه در برههای که فصل مجامع و انتشار گزارشهای عملکرد سهماهه شرکتها فرارسیده، امکان استفاده از برخی ظرفیتهای بازار، ولو بهصورت محدود، مطرح است. این بدان معنا نیست که باید با تمام سرمایه وارد بازار شد یا اینکه خطرات کاهش یافتهاند؛ بلکه توصیه بر این است که در صورت داشتن نقدینگی، بخشی از آن را با دقت و به تدریج وارد سهمهایی کرد که از منظر بنیادی دارای ارزش ذاتی مناسبی هستند.
این سهمها، عمدتا در محدوده نسبت قیمت به سود (P/E) فوروارد ۴ یا ۵ قرار دارند و اصلاحهای عمیقی را تجربه کردهاند. با وجود تداوم سایه ریسکهای سیاسی، چنین سهامی ممکن است در شرایط فعلی، بخشی از سرمایه را در برابر افت بیشتر حفظ کرده یا حتی بازدهی کوتاهمدتی را رقم بزنند. البته این سناریو نیز مشروط به آن است که تحولات مثبت در عرصه سیاسی یا دیپلماتیک، فضای تنفس بیشتری به بازار بدهد؛ در غیراین صورت، همانگونه که بارها تاکید شده، بازار تحت فشار همین تهدیدها باقی خواهد ماند.
جستوجوی فرصت میان سایه جنگ
با توجه به شرایط فوق، همچنان توصیه بر آن است که سرمایهگذاران، ضمن حفظ نگاه محتاطانه نسبت به بازار، از تحلیلهای بنیادی و دادههای واقعی غافل نشوند. پیشبینی میشود در فاصله ۱۰ روز آینده و تا پایان تیرماه، گزارشهای عملکرد مالی سهماهه و تصمیمات مجامع، بهانههایی برای حرکتهای کوتاهمدت و شکلگیری یک موج رشد ضعیف فراهم کنند. در صورتی که فضای سیاسی تغییرات مثبتی را تجربه کند، این موج میتواند به حرکتی پُرشتابتر بدل شود؛ هرچند در وضعیت فعلی، امید بستن به این تغییرات منطقی به نظر نمیرسد.
واقعیت آن است که سایه سنگین جنگ و تحولات بینالمللی، آنچنان سنگین و پررنگ است که حتی محرکهای قدرتمند مالی نیز تحتالشعاع آن قرار میگیرند و نمیتوانند اثرگذاری بلندمدتی داشته باشند. با این حال، این مساله مانع از آن نمیشود که فعالان بازار با دیدی هوشیارانه، گزینههای ارزنده را شناسایی کرده و برای ورود تدریجی در زمان مناسب، برنامهریزی نکنند. انتخاب چنین گزینههایی میتواند با هدف بهرهگیری از موجهای مقطعی رشد صورت گیرد، بدون آنکه به معنای ورود گسترده یا خوشبینی غیرمنطقی نسبت به کلیت بازار باشد.
نگاه عملگرایانه و واقعبینانه به آینده
در شرایطی که بیان هر نوع توصیهای برای خرید در فضای ملتهب کنونی ممکن است با واکنشهای تند مواجه شود، ضروری است که توصیهها با نهایت احتیاط و دقت مطرح شوند. در همین راستا، تاکید میشود که منظور از بررسی فرصتهای خرید، ورود با همه سرمایه یا بدون تحلیل نیست، بلکه هدف، تخصیص بخشی از نقدینگی آزاد شده به سهام دارای بنیاد قوی و نسبت E/P مناسب است.
اگر وضعیت بنیادی شرکتها در این سطح نبود، بدون تردید، پیشنهاد اصلی، خروج کامل از بازار و انتظار در حاشیه آن بود اما اکنون، در کنار همه تهدیدها، برخی عوامل بنیادی همچنان فرصتهای محدودی را پیش روی سرمایهگذاران قرار دادهاند که در صورت اتخاذ رویکردی منطقی و تدریجی، میتوان از آن بهرهمند شد.
ضرورت ورود حاکمیت به فاز اصلاحی بازار سرمایه
در تداوم تحولات اخیر بازار سرمایه، یکی از نکات کلیدی که نمیتوان از آن غافل ماند، نقشآفرینی حاکمیت و نهادهای بالادستی در ایجاد بسترهای لازم برای بازگشت اعتماد و پویایی به بازار است. اگر قرار باشد بازار سرمایه مجددا به شرایط رونق و ثبات بازگردد، صرف اتکا به نیروهای درونی بازار یا سیاستهای موقتی کافی نخواهد بود. آنچه نیاز است، ورود جدی به فاز اصلاحات ساختاری و اجرای برنامههای بنیادی برای تقویت بنیانهای بازار سرمایه است.
کارشناسان معتقدند نخستین گام برای بازگرداندن اطمینان به بازار، تثبیت کف شاخصها و حذف احساس ریزش از ذهن فعالان بازار است. در غیر این صورت، حتی با اعمال حمایتهای مقطعی، نمیتوان به بازگشت پایدار نقدینگی امیدوار بود. این مساله بهویژه در شرایط پساجنگ و التهابهای سیاسی اهمیت بیشتری یافته و نیازمند استمرار حمایتهای حداقلی و پرهیز از رها کردن بازار به حال خود است.
درسهای مهم از بحران صندوقها
در ادامه بررسی مسائل ساختاری بازار، بار دیگر نگاهها به حوزه سرمایهگذاری غیرمستقیم و بهویژه صندوقهای سرمایهگذاری جلب شده است؛ حوزهای که طی بحران ۱۲روزه اخیر، چالشهای عمیق آن بهوضوح آشکار شد. سازمان بورس بهعنوان نهاد ناظر بازار، وظیفهای دوچندان در اصلاح مسیر فعلی صندوقها دارد. بحران اخیر ثابت کرد که رشد شتابزده تعداد صندوقها بدون طراحی بسترهای مکمل از جمله بازار گردانی، مکانیسمهای نقدشوندگی و نظارت پس از صدور مجوز، بهجای تقویت بازار، موجب تضعیف آن خواهد شد. برخی صندوقهای سرمایهگذاری، بهویژه در حوزه اهرمی و سهامی، در مواجهه با خروج پول و افزایش درخواستهای ابطال، واکنشی منفعلانه نشان دادند و همین مساله ضربه سنگینی به اعتماد عمومی وارد کرد.
بازنگری در سیاستها برای نجات صندوقها
در شرایط فعلی، ضرورت بازنگری اساسی در سیاستهای مربوط به صندوقهای سرمایهگذاری بیش از پیش احساس میشود. هرچند نمیتوان کارکرد مثبت این ابزارها در جذب سرمایه و تسهیل دسترسی عموم مردم به بازار سرمایه را انکار کرد اما نحوه مدیریت و مقرراتگذاری فعلی، باعث شده این ظرفیت مهم در بزنگاههای حساس کارایی خود را از دست بدهد. بحران اخیر، بهنوعی سیلی محکمی به صورت سیاستگذارانی بود که تنها به افزایش کمی مجوزها دل بسته بودند و از کیفیت عملکرد این نهادهای مالی غافل ماندند.
یکی از مهمترین خلأهای موجود، موضوع نقدشوندگی صندوقهاست. نبود بازارگردان رسمی، ضعف در مدیریت بحران و عدم اعمال محرکهای انگیزشی برای مدیران صندوقها، از جمله مسائلی است که باید بهسرعت مورد توجه قرار گیرد. برخی پیشنهادها بر آن تاکید دارند که در صورت عدم فعالیت موثر صندوقها در شرایط بحرانی، امتیازاتی همچون دریافت حق مدیریت نیز باید به شکل جدی مورد بازنگری قرار گیرد. به عنوان مثال، صندوقهایی که طی چند روز متوالی خریداری نداشتند و مدیران آنها هیچ تلاشی برای ایجاد نقدشوندگی انجام ندادند، نباید مانند شرایط عادی از مزایای کامل برخوردار باشند. از سوی دیگر، ضرورت سختگیری بیشتر در صدور مجوزهای جدید نیز مطرح است. تجربههای اخیر نشان داده که در نبود اصلاحات ساختاری، بحرانهای مشابه در آینده تکرار خواهند شد و این بار، ممکن است به حذف و ادغام ناگزیر بسیاری از صندوقهای کوچک بینجامد.
آغاز اصلاحات، ضرورتی فوری برای حفظ اعتماد
بهطور کلی، اگر تصمیمگیران بازار سرمایه، بهویژه در سطح نهاد ناظر، درسهای تحولات اخیر را جدی نگیرند و سیاستهای فعلی را مورد بازبینی قرار ندهند، ابزارهای مهمی همچون صندوقهای سرمایهگذاری ممکن است دچار مرگ زودرس شوند. این هشدار نه از سر بدبینی، بلکه برمبنای دادهها، تجربههای عینی و نشانههای واضحی است که در عملکرد صندوقها در روزهای اخیر نمایان شده است. اصلاح ساختار سیاستگذاری، تقویت الزامهای نقدشوندگی، فعالسازی نقش مدیران صندوقها و تدوین مقررات تنبیهی و تشویقی موثر، از جمله اقداماتی هستند که باید با جدیت در دستور کار قرار گیرند. در غیر این صورت، بیاعتمادی نسبت به سرمایهگذاری غیرمستقیم، بهویژه در صندوقهای سهامی و اهرمی، نهتنها بازار را از یکی از ابزارهای کلیدی خود محروم خواهد کرد، بلکه سرمایهگذاران خرد را بیش از پیش در معرض ریسکهای فردی قرار میدهد.