بهانه ادامه سیاست فیلترینگ

علی حسینی– سیاست فیلترینگ در ایران سالهاست که به یکی از نشانههای مدیریت ناصحیح فضایمجازی تبدیل شده است.
با وجود تجربههای متعدد و شواهد روشن از شکست این سیاست همچنان در دستورکار تصمیمگیران قرار داشته و هر بار با توجیهی تازه تداوم مییابد. سخنگوی دولت در نشست خبری اخیر در پاسخ به پرسشی درباره وضعیت اینترنت و فیلترینگ گفت: «دغدغه اینترنت جدی بوده و دولت به وعدههایش پایبند است. اگر حملهای نبود فیلتر زودتر برداشته میشد. اسرائیل هم از فیلترینگ ما بدش نمیآید.» این سخنان بیش از آنکه نشانه امید به تغییر باشد گویای نوعی توجیهسازی برای ادامه سیاستی بوده که سالهاست به مانعی بزرگ بر سر راه رشد اقتصادی، ارتباطات آزاد و توسعه اجتماعی کشور تبدیل شده است.
واقعیت این است که فیلترینگ در ایران از ابتدای اجرای خود تاکنون نه توانسته از آسیبهای ادعایی جلوگیری کند و نه اهداف امنیتی و فرهنگی مورد نظر را محقق سازد. تجربه نشان داده که کاربران ایرانی بهویژه نسل جوان و تحصیلکرده همواره راههای گوناگونی برای دسترسی به اینترنت آزاد یافتهاند. ابزارهای تغییر مسیر و شبکههای خصوصی مجازی (VPN) به بخشی جداییناپذیر از زندگی دیجیتال مردم بدل شدهاند بهگونهای که اکنون نهتنها فیلترینگ مانع دسترسی نبوده بلکه خود به بستری برای ایجاد بازار سیاه و سودهای پنهان تبدیل شده است. میلیاردهاتومان گردش مالی در بازار فروش فیلترشکنها و ابزارهای دور زدن محدودیتها جریان دارد بیآنکه بابت این پولها به شکل شفاف مالیات داده یا در مسیر توسعه کشور بهکار گرفته شوند. در چنین شرایطی ادعای «حمله» یا «ملاحظات امنیتی» بهعنوان دلیل اصلی تداوم فیلترینگ بیش از هر چیز به بهانهای برای حفظ وضع موجود شباهت دارد. واقعیت این است که مدیریت فضایمجازی ایران مدتهاست در چنبره دیدگاههایی گرفتار شده که اینترنت را نه یک فرصت بلکه تهدیدی ذاتی میدانند. چنین نگاهی در تضاد کامل با رویکرد جهانی به فناوری ارتباطات است؛ جایی که اینترنت بهعنوان زیربنای توسعه اقتصادی، آموزشی، فرهنگی و حتی دیپلماسی عمومی شناخته میشود.
در حالی که کشورهای منطقه از امارات تا ترکیه و عربستان سعودی با جذب سرمایههای دیجیتال و تسهیل دسترسی آزاد کاربران اقتصاد خود را به سمت نوآوری، هوش مصنوعی و تجارت آنلاین سوق دادهاند ایران با فیلترینگ گسترده و سیاستهای محدودکننده عملا فرصتهای طلایی اقتصاد دیجیتال را از دست داده است. بسیاری از استارتاپها و کسبوکارهای نوپا در سالهای اخیر یا تعطیل شده و یا ناچار به مهاجرت شدهاند. پلتفرمهایی چون اینستاگرام و تلگرام که نقش مهمی در اشتغال ایرانیان داشته مسدود شدند و وعدههای دولت درباره جایگزینسازی با پلتفرمهای داخلی هیچگاه واقعی نشد. تجربه کاربران نشان داد که نه کیفیت فنی این پلتفرمها در سطح جهانی بوده و نه اعتماد عمومی به آنها شکل گرفته است.
بارها گفته شده ادامه فیلترینگ پیامدهای مستقیمی در حوزه سرمایهگذاری و رشد اقتصادی دارد. شرکتهای خارجی که در پی ورود به بازار ایران هستند در مواجهه با فضای غیرقابل پیشبینی و محدودیتهای اینترنتی از تصمیم خود منصرف میشوند. این درحالی است که سرمایهگذاری دیجیتال یکی از مهمترین محرکهای رشد اقتصادی در کشورهای در حال توسعه محسوب میشود. بستهبودن فضای اینترنت نهتنها مانع جذب سرمایه شده بلکه حتی شرکتهای داخلی را نیز از رقابت سالم و رشد بازمیدارد. در واقع فیلترینگ نوعی اقتصاد گلخانهای ایجاد کرده که در آن عدهای محدود از فعالان نزدیک به نهادهای قدرت از فضای بسته سود برده در حالی که بخش بزرگی از مردم و کارآفرینان از میدان حذف شدهاند.
از سوی دیگر استفاده مداوم از مفهوم «امنیت» برای توجیه فیلترینگ بهمرور موجب فرسایش معنایی این واژه در ذهن جامعه شده است. وقتی هر تصمیم محدودکنندهای با عنوان «حفاظت از امنیت» معرفی میشود اعتماد عمومی به نهادهای تصمیمگیر کاهش مییابد. کاربران که هر روز برای انجام سادهترین امور دیجیتال ناچار به استفاده از ابزارهای غیرقانونی و پرخطر بوده احساس میکنند دولت نه حافظ امنیت بلکه مانع ارتباط آزاد آنان است. نتیجه چنین وضعیتی رشد بیاعتمادی، مهاجرت نخبگان و شکلگیری نوعی خستگی اجتماعی است که آثار آن در بلندمدت جبرانناپذیر خواهد بود.
در این میان تناقض میان گفتار و رفتار برخی مسوولان نیز بر بحران میافزاید؛ از یکسو سخنگوی دولت و برخی مقامها از «پایبندی به وعدهها» و «برنامه برای رفع فیلتر» سخن میگویند و از سوی دیگر هرروز شاهد تداوم محدودیتها در دسترسی به اینترنت هستیم. اشاره به «حملات سایبری» یا «دخالت دشمنان» برای ادامه سیاست فیلترینگ بهنظر توجیه قانع کنندهای نیست. حتی اگر فرض بگیریم که چنین حملاتی وجود داشته تجربه جهانی نشان میدهد که هیچ کشوری برای مقابله با حملات سایبری دسترسی شهروندان خود به اینترنت را مسدود نمیکند. ادعای سخنگوی دولت مبنی بر اینکه «اسرائیل از فیلترینگ ما بدش نمیآید» درظاهر تلاشی برای ملی جلوه دادن این سیاست است اما در عمل فیلترینگ نهتنها کمکی نکرده بلکه با منزویکردن جامعه ایرانی از جریانهای جهانی اطلاعات دقیقا بهنفع رقبای خارجی تمام میشود. کشوری که شهروندانش به منابع آزاد دانش، ارتباط و تبادل ایده دسترسی ندارند دربرابر جهان آسیبپذیرتر است. فناوری زمانی امنیتآفرین است که مردم و نخبگان بتوانند آزادانه از آن استفاده کرده نه آنکه با دیوارهای مجازی از جهان جدا شوند. درسطح اجتماعی نیز فیلترینگ به دوپارگی و شکاف فرهنگی منجر شده است. گروهی از کاربران که به ابزارهای دور زدن فیلتر دسترسی دارند در جهانی متفاوت از مابقی مردم زندگی میکنند. این نابرابری دیجیتال فاصله طبقاتی و فرهنگی را تشدید کرده و دسترسی آزاد به اطلاعات را به امتیازی طبقاتی تبدیل کرده است.
تجربه تاریخی کشورهای مختلف نشان میدهد که هیچ نظام سیاسی با فیلتر و مسدودسازی نتوانسته مانع جریان آزاد اطلاعات شود. حتی در کشورهایی که بهشدت بسته هستند کاربران راههای خلاقانهای برای ارتباط پیدا میکنند. در مقابل دولتهایی که مسیر گفتوگو و شفافیت را در فضایمجازی باز گذاشته توانستهاند از انرژی اجتماعی و فکری مردم در جهت توسعه استفاده کنند. بنابراین تداوم فیلترینگ نه نشانه اقتدار بلکه بیانگر ضعف در مدیریت و ناتوانی در گفتوگو با جامعه است.
امروزه دیگر سخن گفتن از «رفع فیلتر» یک مطالبه لوکس یا محدود به قشر خاصی نبوده بلکه ضرورتی حیاتی برای بازسازی اقتصاد و اعتماد عمومی است.
دولت اگر واقعا دغدغه اینترنت را جدی میداند باید به جای بیان بهانههایی چون «حمله» یا «دشمن» شجاعت بازنگری در سیاستهای فرسوده را داشته باشد. هیچ حمله، تهدید و توطئهای به اندازه بیاعتمادی مردم و از کار افتادن چرخه اقتصاد دیجیتال برای کشور خطرناک نیست.
تداوم این مسیر به معنی عقبماندگی بیشتر از جهان و فرسایش ظرفیتهای درونی کشور است. ایران با جمعیت جوان، نیروی انسانی خلاق و سابقه فرهنگی غنی میتواند به یکی از قطبهای فناوری منطقه تبدیل شود اما تحقق این هدف تنها در سایه شفافیت، آزادی اطلاعات و اعتماد به مردم ممکن است. فیلترینگ به زبان ساده سد راه آینده است؛ سدی که آن را هرچه دیرتر فروبریزید هزینههایش برای جامعه سنگینتر خواهد بود.