انتقال هزینهساز پایتخت

پویا اصلباغ – مساله انتقال پایتخت مدتهاست که توسط مدیران ارشد و برخی کارشناسان مطرح شده است به گونهای که مسعود پزشکیان در سفر اخیر خود به بندرعباس اعلام کرد: « انتقال پایتخت دیگر یک انتخاب نیست بلکه اجبار است، برخی مشکلات پایتخت حل نشدنی و پرداختن به آن وقت تلف کردن است.» او همچنین گفته که بسیاری از مسوولان و کارشناسان نظر وی را به تمسخر گرفته و آن را امری نشدنی عنوان کردند. حال پرسش اصلی این است: چه بر سر تهران آمده که موضوع انتقال پایتخت
به میان آمده است؟ استان تهران با جمعیتی بیش از ۹میلیون نفر پرجمعیتترین شهر ایران و دومین کلانشهر پرجمعیت خاورمیانه نیز است. این شهر از عهد قجر تاکنون پایتخت ایران قرار گرفته است. حال که حدود ۲۳۰سال از انتخاب طهران قدیم به عنوان پایتخت میگذرد اما دیگر تهران آن طهران سابق نیست و با مشکلات زیادی دستوپنجه نرم میکند.
تهران بدون روتوش
پیشتر گفته شد مشکلاتی نظیر آلودگی هوا و کمبود انرژی شرایط را بیش از پیش برای شهروندان تهرانی دشوارتر کرده است. در ادامه این بحرانها، تامین آب و برق کافی، ایجاد امکانات، مسکن، شغل و نظایر آن برای پایتخت از توان مدیران کشور خارج شده و اثرات گسترده آن را در تابستان گذشته شاهد بودیم. در ادامه برخی از این مشکلات را واکاوی خواهیم کرد.
-بحران جدی آب: یکی از مهمترین بحرانهایی که تهران از مدتها پیش با آن دستوپنجه نرم میکند، بحث کمبود آب است. طی چهار سال اخیر بهواسطه کاهش بارندگیها و خشکی گستردهای که بیشتر مناطق کشور را در بر گرفته، بحران آب را در تهران جدیتر کرده است. از سوی دیگر بنابر گفتههای بیشتر کارشناسان برداشتهای بیرویه آبهای زیرزمینی این مشکلات تشدید شده است. این موضوع را مسعود پزشکیان نیز تایید کرده و بارها با اشاره به این مساله به وضوح گفته که همین امر موجب شده که وضعیت تهران بحرانی شود.
-زیرپای تهران خالی شده: براساس اعلام سازمانهای محیط زیستی، سالانه ۲۰ تا ۳۰سانتی فرونشست در تهران رخ میدهد. کارشناسان در اینباره هشدار دادهاند که درصورت تداوم این وضعیت مساله فرونشست در پایتخت به یک معضل جدی تبدیل خواهد شد. در جلسات اخیر رییسجمهور نیز این موضوع بارها بیان شده و نسبت به پیامدهای آن برای تهران هشدار دادهاند.
-برق، معضلی کلافهکننده: در سهسال اخیر مخصوصا تابستانی که پشت سر گذاشتیم، بحران کمبود برق بیش از پیش تشدید شده و شهروندان تهرانی را با مشکلات زیادی مواجه کرده است. این قطعی گسترده بهگونهای بود که در بیشتر مناطق کشور از جمله تهران، دو نوبت قطعی برق داشتیم که باعث نارضایتی عموم مردم شده بود. این موضوع علاوه بر ایجاد خلل در کسبوکار مردم، صنایع و کارخانهها را نیز با مشکلات عدیدی مواجه کرد. ناکارآمدی و عدم وجود یک برنامه منسجم این بحران را تشدید کرد.
ترافیک، آلودگیهوا، جمعیت فراوان، کمبود مسکن، شغل، درآمد و مشکلاتی نظایر آن نیز در مجموع از عواملی هستند که در کنار موارد قبلی وضعیت بحرانی تهران را نسبت به گذشته دشوارتر کرده است. حال باتوجه به چنین معضلاتی آیا انتقال پایتخت به راحتی صورت میگیرد؟
انتقال پایتخت، از کاغذ تا واقعیت
موضوع انتقال پایتخت امری جدی است که باید توسط کارشناسان خبره انجام گیرد. این مساله بهقدری مهم است که در نمونههای بینالمللی مانند مصر و اندونزی با استفاده از متخصصان داخلی و خارجی و تنظیم برنامه از سالها قبل مطرح شده و تاکنون درحال آمادهسازی است. این بدین معناست که نمیتوان به صورت فوری و هیجانی این عمل را انجام داد. بسیاری از کارشناسان هشدار دادهاند که انتقال یکباره پایتخت از شهری به شهر دیگر علاوهبر مشکلات اقتصادی، بحرانهای اجتماعی نیز در پی دارد.
کارشناسان معتقدند با انتقال پایتخت ممکن است یک واکنش اجتماعی از سوی مردم به دولت وارد شود که تبعات گستردهای را همراه خواهد داشت. با این حال اگر به صحبتهای پزشکیان توجه کنیم و موضوع را مدنظر قرار دهیم، ابتدا باید زیرساختها، امکانات، مطالعات و تحقیقات گسترده در این زمینه انجام شود تا مشکلی پیش نیاید. امروزه در شرایطی که مدیریت پایتخت و تامین امکانات برای مسوولان سخت شده، مساله انتقال پایتخت برای دولتمردان موضوعی جدی است که نیاز به مدیر و مدیریت قوی و منسجم دارد.
جابهجایی تهران از دید جامعهشناسان
مصطفی آبروشن، جامعهشناس درخصوص اثرگذاری انتقال پایتخت بر زندگی مردم به «جهانصنعت» گفت: انتقال پایتخت یک پدیده اجتماعی-سیاسی پیچیده با تاثیرات گسترده و عمده بر زندگی روزمره مردم است که باید آن را از دو منظر پایتخت مبدا و پایتخت مقصد مورد بررسی جامعهشناختی قرار داد. انتقال بخشی از کارکردهای سیاسی- اداری از تهران میتواند منجر به کاهش تمرکز جمعیتی و فشارهای ناشی از آن شود که تاثیر مستقیمی بر کیفیت زندگی روزمره شهروندان خواهد داشت.
وی افزود: با خروج بخشی از کارکنان دولت، موسسات مرتبط و فعالیتهای اداری، زمان روزانه تلفشده در ترافیک کاهش مییابد و آلودگی هوا تا حدی بهبود پیدا میکند که مستقیما بر سلامت عمومی و زمان فراغت مردم تاثیر مثبت میگذارد. با کاهش بار جمعیتی بر زیرساختها، دسترسی به خدمات عمومی، آموزشی و درمانی میتواند کارآمدتر شود. در بلندمدت خروج بخشی از تقاضا میتواند به کاهش نسبی قیمت مسکن و برخی خدمات کمک و فشار اقتصادی بر خانوادهها را کم کند. این جامعهشناس ادامه داد: نکته در خور توجه تغییرات هویتی و ساختار اجتماعی است. این بدین معناست که تهران به تدریج از یک شهر سیاسی-اداری به سمت یک شهر فرهنگی، اقتصادی و تجاری تغییر هویت میدهد. ناگفته نماند که هجوم جمعیت با قدرت خرید بالاتر میتواند منجر به افزایش شدید قیمتها (به ویژه مسکن و خدمات) شود. این امر میتواند به ضرر ساکنان بومی منطقه باشد و نابرابری اجتماعی و اقتصادی جدیدی بین مهاجران جدید و جامعه بومی ایجاد کند. نباید از نظر دور داشت که شهر جدید با تقاضای شدید و فوری برای تامین مسکن، آموزش، بهداشت، حملونقل و سایر خدمات روبهرو میشود. کیفیت زندگی روزمره مردم به سرعت و کیفیت توسعه این زیرساختها وابسته خواهد بود. تاخیر در توسعه زیرساختها میتواند منجر به نارضایتی گسترده و کاهش کیفیت زندگی شود. آبروشن اضافه کرد: زندگی در یک پایتخت جدید که معمولا براساس الگوهای شهرسازی مدرن طراحی میشود، میتواند سبک زندگی متفاوتی از شهر قدیمی ایجاد کند مثلا تاکید بیشتر بر فضاهای عمومی، حملونقل سازمانیافتهتر و معماری نوین. این تغییر ممکن است برای برخی جذاب و برای بعضی دیگر بیگانه و فاقد روحیه تاریخی و مدنی پایتخت قدیمی باشد. بهطور کلی از منظر جامعهشناسی، انتقال پایتخت یک پروژه مهندسی اجتماعی عظیم است. تاثیر مثبت آن بر زندگی روزمره مردم در هر دو شهر، تنها در گرو تمرکززدایی واقعی، توزیع عادلانه منابع و مدیریت صحیح پیامدهای اجتماعی- اقتصادی به ویژه کنترل قیمت مسکن و حفظ حقوق ساکنان بومی در شهر مقصد است. در غیر این صورت تنها انتقال بحران و ایجاد دو مرکز متراکم با مشکلات متفاوت به جای یک مرکز خواهد بود.
این جامعهشناس درباره اثرات اجتماعی انتقال پایتخت افزود: انتقال پایتخت تاثیرات اجتماعی عمیقی بر توزیع جمعیت و الگوهای مهاجرت در مقیاس ملی و منطقهای دارد. این پدیده دو تغییر اصلی و متضاد را در پایتخت مبدا و مقصد ایجاد میکند، در واقع شهر جدید به دلیل تمرکز نهادهای دولتی به سرعت به یک قطب جاذب جمعیت تبدیل میشود.در کوتاهمدت نیروهای دولتی و خانوادههایشان (کارمندان وزارتخانهها، سازمانها و نهادهای مربوطه) اولین گروه بزرگی هستند که به شهر جدید منتقل میشوند. این جابهجایی یک موج مهاجرت برنامهریزیشده ایجاد میکند.
وی تشریح کرد: در گام بعد تعداد زیادی از افراد و کسبوکارها برای ارائه خدمات و تامین نیازهای کارکنان دولت و ساکنان جدید (مانند پیمانکاران، خردهفروشان، کادر درمانی، معلمان و…) به شهر جدید مهاجرت میکنند. این مهاجرت ثانویه است که رشد جمعیت شهر جدید را شتاب میبخشد. شهر جدید معمولا ساختار جمعیتی جوانتر و تحصیلکردهتر نسبت به میانگین کشوری خواهد داشت زیرا مهاجران اولیه اغلب افراد شاغل و متخصص هستند. گفتنی است که اگر پایتخت جدید در نزدیکی یا محل یک شهر کوچک یا روستای موجود احداث شود، هجوم ناگهانی جمعیت مهاجر میتواند منجر به تورم شدید قیمتها (بهویژه مسکن و زمین) شود. این امر میتواند ساکنان بومی را تحت فشار قرار داده، آنها را از خانههایشان جابهجا کند یا به حاشیه براند و در نتیجه نابرابریهای اجتماعی و تعارضات فرهنگی بین گروههای بومی و مهاجر را افزایش دهد. این جامعهشناس بیان کرد: در شهر مبدا، هدف اصلی از انتقال پایتخت، تمرکززدایی و کاهش فشارهای جمعیتی بوده اما نتایج آن اغلب پیچیده است. از آنجایی که بخش عمدهای از تمرکز اقتصادی، مالی و تجاری کشور همچنان در پایتخت سابق باقی میماند، جاذبههای مهاجرتی تهران به طور کامل از بین نمیرود بنابراین کاهش جمعیت در حد تمرکززدایی اداری خواهد بود و نه لزوما تمرکززدایی کامل. ناگفته نماند ساختمانها و محلههای اداری که تخلیه میشوند در صورتی که کاربری جدید (مانند فرهنگی، آموزشی یا مسکونی) برای آنها تعریف نشود، ممکن است به فضاهای متروک تبدیل شده و زمینهساز آسیبهای اجتماعی و افت شدید قیمت در آن مناطق شوند. وی با اشاره به واکنش جامعه درخصوص چنین تصمیمی گفت: انتقال پایتخت قطعا باعث بروز یک واکنش اجتماعی چشمگیر و چندوجهی خواهد شد. از منظر جامعهشناسی هر تغییر ساختاری عمده در مقیاس ملی بهویژه در مورد «مرکز قدرت» یک کشور با پاسخهای متفاوتی از سوی گروههای ذینفع و عموم مردم مواجه میشود. این واکنش را میتوان به صورت دوگانه در پایتخت مبدا و مقصد و در میان گروههای اجتماعی مختلف تحلیل کرد. در واقع در شهری که عنوان پایتختی را از دست میدهد، واکنشها اغلب از جنس مقاومت و دگرگونی هویتی است.
او در ادامه بیان کرد: در منطقهای که به پایتخت جدید تبدیل میشود، واکنشها غالبا از جنس تضاد و تعارض بر سر منابع است. سرمایهگذاران، کارآفرینان و بخشی از ساکنان منطقه جدید، با دیدن فرصتهای شغلی و رونق اقتصادی واکنشی مثبت و فعال برای کسب منفعت نشان میدهند. این امر میتواند منجر به سوداگری زمین و مسکن و هجوم سرمایه شود. با سرازیر شدن موج بزرگی از مهاجران با فرهنگها و طبقات اجتماعی مختلف (کارمندان دولت، تکنسینها، کارگران ساختمانی و…)، میان جامعه بومی و ساکنان جدید تعارضاتی شکل خواهد گرفت. به طور خلاصه واکنش اجتماعی به انتقال پایتخت نه یکدست بلکه شامل طیف وسیعی از کنشها و واکنشهاست؛ از مقاومت سازمانیافته نخبگان پایتخت قدیم تا هیجان اقتصادی در پایتخت جدید و از بحران هویت شهری تا تعارضات محلی میان بومیان و مهاجران بر سر منابع. موفقیت طرح انتقال پایتخت تا حد زیادی به توانایی دولت در مدیریت و مهار این واکنشهای اجتماعی متضاد وابسته است.
این جامعهشناس همچنین با تاکید بر اثرات مثبت و منفی جابهجایی پایتخت از دید جامعهشناختی گفت: انتقال پایتخت از منظر جامعهشناسی مجموعهای از اثرات مثبت و منفی را بر جامعه پایتخت مبدا و مقصد تحمیل میکند. در بعد مثبت، این اقدام میتواند منجر به تمرکززدایی و توزیع عادلانهتر فرصتها در سطح ملی شود. در پایتخت مبدا، کاهش بار جمعیتی و ترافیک، به بهبود نسبی کیفیت زندگی، افزایش زمان فراغت شهروندان و کاهش آلودگی کمک میکند. در پایتخت مقصد، ایجاد یک قطب توسعه اقتصادی و زیرساختی جدید، اشتغالزایی و جذب متخصصان میتواند به رونق منطقهای و شکلگیری یک هویت اجتماعی مدرن و رو به رشد منجر شود در حالی که ساختار اجتماعی آن را متنوع و جوان میکند. وی در پایان اضافه کرد: با این حال پیامدهای منفی اجتماعی اغلب جدیتر و مدیریت آنها دشوارتر است. بزرگترین چالش، ایجاد نابرابریهای جدید و تعارضات اجتماعی است. در پایتخت مقصد، هجوم سرمایه و جمعیت جدید کارکنان دولتی باعث افزایش شدید قیمت مسکن و زمین میشود که ساکنان بومی کمبرخوردار را حاشیهنشین و دچار آسیبهای اجتماعی و اقتصادی میکند. در پایتخت مبدا، مقاومت نخبگان سیاسی و اقتصادی در برابر از دست دادن نفوذ میتواند مانع اجرای کامل طرح شود. اگر بخش اقتصادی شهر (بانکها، شرکتهاو…) منتقل نشود، مشکلات زیستمحیطی و ترافیک به صورت ریشهای حل نخواهد شد و شهر مبدا نیز با خطر رکود در مناطق تخلیهشده و بحران هویت مواجه میشود.
پایداری مداوم تهران در معرض خطر
در همین راستا مهدی زارع، زلزلهشناس و استاد پژوهشکده زلزلهشناسی درباره امکان انتقال پایتخت به «جهانصنعت» گفت: انتقال پایتخت ایران از تهران پیشنهادی است که بهطور جدی مورد بحث قرار گرفته و در حال حاضر توسط دولت در حال بررسی مجدد بوده و نشان میدهد که این تغییر امکانپذیر است. ایده انتقال پایتخت در دولتهای مختلف به دلیل مسائل پیچیده تهران آن را مطرح کردهاند. ملاحظات فعلی برای جابهجایی ناشی از چندین چالش حیاتی پیشروی تهران است. وی افزود: بحرانهای زیستمحیطی و منابع، کمبود شدید آب، آلودگی هوا، کمبود برق و فرونشست قابل توجه زمین (تا ۳۰سانتیمتر در سال در برخی مناطق) به دلیل تخلیه آبهای زیرزمینی نگرانیهای عمدهای هستند که ناپایدار تلقی میشوند. تهران شهری عظیم و پرجمعیت است و زیرساختهای فعلی آن برای مقابله با فشار عظیم تلاش میکنند. این شهر در یک منطقه زلزلهخیز با خطر بالا واقع شده است که گسلهای اصلی از آن عبور میکنند. طرفداران استدلال میکنند که تغییر مرکز سیاسی و اقتصادی به خلیج فارس به ویژه به منطقه مکران در سواحل جنوبی (نزدیک خلیج عمان)، قابلیتهای تجاری ایران را افزایش، ناکارآمدیهای لجستیکی را کاهش میدهد و یک قطب تجاری و دریایی جدید ایجاد میکند.
زارع بیان کرد: در دولت تحت ریاستجمهوری مسعود پزشکیان، رسما بحثی را برای تغییر پایتخت به منطقه مکران و چابهار اعلام شده است. دو شورا برای بررسی امکانسنجی این اقدام و توسعه اقتصاد دریامحور در مکران تشکیل شده و رییسجمهور اعلام کرده که این اقدام یک ضرورت است و دیگر یک انتخاب نیست. البته منتقدان نگرانیهایی را در مورد هزینه مالی هنگفت (تخمین زده میشود از ۲۵تا بیش از ۱۰۰میلیارد دلار باشد) و چالشهای لجستیکی مربوطه بهویژه با توجه به فشارهای اقتصادی فعلی ایران مطرح کردهاند. جابهجایی یک گام قطعی و کامل نیست زیرا در گذشته با مقاومت مالی و سیاسی متوقف شده اما در حال حاضر یک پیشنهاد فعال با مکان بالقوه تعیین شده و مطالعات امکانسنجی مداوم است.
این زلزلهشناس با اشاره به مقصدهای احتمالی برای تعیین پایتخت بیان کرد: محل مناسب برای یک پایتخت جدید برای ایران بسیار مورد بحث بوده و بستگی به این دارد که آیا هدف یک تغییر راهبردی و اقتصادی جدی برای کشور است یا یک حرکت اداری کمتر مخرب. پیشنهاد اصلی موجود که دولت فعالی دنبال میکند منطقه مکران (چابهار) است. ساحل مکران منطقهای عمدتا توسعهنیافته در استان سیستانوبلوچستان و شهر بندری چابهار منطقهای است که دولت فعلی ایران در حال بررسی آن میباشد. منتقدان معتقدند که قرار دادن پایتخت در ساحل، آن را در برابر نیروهای دریایی خارجی آسیبپذیرتر میکند.
مهدی زارع معتقد است که بحث انتقال پایتخت به اوضاع بحرانی تهران گرهخورده است. او تشریح کرد: بحث بر سر جابهجایی پایتخت به شدت تحتتاثیر این باور بوده که پایداری مداوم تهران به شدت در معرض خطر است در حالی که جابهجایی کامل تنها یک پیشنهاد است. احتمال اینکه تهران همچنان به عنوان پایتخت عمل کند، وجود دارد اگرچه نقش آن ممکن است تغییر کند. استدلالهایی برای باقیماندن تهران به عنوان پایتخت بالفعل مطرح میشوند شامل سکون تاریخی و فرهنگی است. تهران بیش از ۲۰۰سال پایتخت بوده و مرکز سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بلامنازع ایران است که حدود ۲۰درصد از جمعیت و ۳۰درصد از تولید ناخالص داخلی را در خود جای داده است. تغییر این مرکز یک چالش عظیم تاریخی، اجتماعی و لجستیکی برای کشور است.
زارع با اشاره به مفهوم «نیمه جابهجایی» اضافه کرد: گزینه «نیمه جابهجایی» نیز مطرح است. بسیاری از مخالفان و برنامهریزان شهری از یک راهحل میانه حمایت میکنند به نام تمرکززدایی. این طرح شامل انتقال وظایف اداری (مجلس، وزارتخانههای دولتی و… ) به یک شهر جدید برنامهریزی شده در نزدیکی (مانند پردیس یا هشتگرد) در عین حفظ تهران بهعنوان پایتخت رسمی سیاسی و اقتصادی است. این امر باعث کاهش ازدحام بدون بار مالی و لجستیکی کامل یک جابهجایی کامل میشود. باتوجه به کسری بودجه عظیم کشور و تحریمهای بینالمللی، هزینه میلیارد دلاری برای ساخت یک شهر جدید در مکران غیرقابل مدیریت تلقی میشود. منطقه مکران جمعیت کمی دارد و تقریبا فاقد تمام زیرساختهای لازم (جادهها، مسکن، بیمارستانها، شبکههای انرژی) برای یک کلانشهر بزرگ است.
این کارشناس در پایان گفت: البته محرک اصلی این جابهجایی این است که تهران به سرعت در حال ناپایدار شدن بوده و این امر استدلالی مخالف عدم جابهجایی از نظر سیاسی است. طرفداران طرح انتظار دارند اولویتهای محیطزیستی پایتخت بهعنوان خط قرمز و عامل تصمیمگیری نهایی تلقی شود. به گفته رییسجمهور، بحران آب اکنون یک اجبار برای جابهجایی است، نه یک انتخاب. تهران تقریبا یکچهارم آب ایران را مصرف میکند و سدها در آستانه تخلیه هستند و در برخی مناطق به دلیل استخراج بیش از حد آبهای زیرزمینی، فرونشست زمین را نیز رخ داده است. به هر روی اجرای این طرح نیاز به یک اجماع و مدیریت منسجمی دارد.
یک طرح موفق یا هزینه بیفایده؟
در پایان گفتنی است با توجه به نکاتی که مطرح شد، بعید است به این زودیها موضوع انتقال پایتخت در کشور اجرا شود زیرا دولت نه توان عملی دارد و نه هزینه آن را. در واقع اگر فرض را بر این بگیریم که دولت دست به چنین کاری بزند و آن را اجرایی کند، بعید نیست که حتی شرایط پایدار مقصد احتمالی نیز به خطر بیافتد. علت این ماجرا نبود مدیریت قوی در برنامههای کلان کشور است. با این اوصاف اگر چنین اقدامی بدون مطالعه، تحقیقات گسترده و تامین بودجه صورت گیرد، نتیجهای جز ضرر به همراه نخواهد داشت.