اعتماد معادلهای دو طرفه است
نادر کریمی جونی
مقامات جمهوری اسلامی ایران تصریح میکنند که ساختار این حکومت و پیشرویاش به سوی اهداف و قلههای مقصد همواره براساس اعتماد مردم و همراهی ایشان در موقعیتها و مقاطع گوناگون صورت میپذیرد و اگر این اعتماد وجود نداشته باشد در واقع جمهوری اسلامی ایران نهفقط کار زیادی نمیتواند انجام دهد بلکه اصولا موفقیتهایی که کسب کرده است همه براساس و به مناسبت اعتماد شهروندان ایرانی بوده و اگر این اعتماد کمرنگ یا سلب شود همه موفقیتهای این نظام نیز دستنیافتنی خواهد شد. بههمین دلیل مقامات و راهبران جمهوری اسلامی در ایران پنهان نمیکنند که هدفشان از حکومتداری و اداره جامعه و کشور جلب رضایت و اعتماد ایرانیان است. حتی کسانی که از جنبههای شیعی و مذهبی به مساله حاکمیت بر مردم مینگرند باز هم مشروعیت یک حکومت را در گرو اعتماد شهروندان میدانند. آنان به ماجرای بیعت حضرت امیر(ع) با مردم اشاره و آن را نمونهای از اعتماد مردم که به حکومت آن حضرت مشروعیت و مقبولیت داده است تعریف میکنند. از این منظر حتی امام معصوم(ع) هنگامی که شرایط اجتماعی نداشته باشد نمیتواند حکومت تشکیل دهد، هر چند که حکومت کردن حق ذاتی و تغییرناپذیر او باشد.
روشن است که برقراری اعتماد بهعنوان یک رفتار اجتماعی امری دوطرفه است یعنی چه در روابط فردی و شخصی و چه در رفتارهای اجتماعی در مقیاس کوچک یا بزرگ- به عنوان مثال در همین رفتار متقابل دولت و ملت- نمیتوان انتظار داشت که مورد اعتماد واقع شوند ولی به مخاطب اعتماد نکنند. از این بابت قابل درک است که اعتماد یک طرفه به تدریج و یا به وقوع رویدادها بالاخره فرو بپاشد و از میان برود. در این صورت برقراری مجدد یک اعتماد فرو پاشیده حتما کار ساده و قابل دسترسی نیست چون وقتی دیوار بیاعتمادی بالا رود، تخریب آن نهفقط ساده نیست بلکه هموار کردن مناسبات که به بازگشایی مسیر اعتماد میانجامد، پیچیده، زمانبر و گاه غیرقابل دسترس است.
با این مقدمه اکنون این سوال مطرح است که آیا اعتماد دوطرفه میان دولت و شهروندان ایرانی وجود دارد؟ و آیا به همان میزانی که مردم به حکومت اعتماد میکنند، حکومت ایران هم به مردم اعتماد میکند؟ پرسش مهمتر آن است که آیا به همان میزانی که حکومت انتظار دارد مردم به او، کارگزاران و رهبرانش اعتماد کنند، دستاندرکاران اداره کشور و جامعه به مردم و شهروندان اعتماد میکنند؟
در وهله اول باید این نکته مهم گفته شود از آنجا که حکومت انتظار و علاقه دارد همه شهروندان ایرانی به او اعتماد کنند، نمیتواند و نباید در مورد اعتماد کردن به شهروندان تبعیض قائل شود و دستهای از همکاران و طرفداران خود را به عنوان نمونهای از اعتماد حکومت به ایرانیان عرضه کند چراکه در این صورت به طور متقابل ایرانیان هم میتوانند جواب دهند که در مقابل اعتماد کردن به طرفداران و هواداران، جمهوری اسلامی فقط حق دارد از اعتماد هواداران و طرفداران خودش بهرهمند شود و سایرین در این اعتماد کردن شریک نیستند.
نمیتوان تردید داشت که وضعیت اعتماد متقابل میان ایرانیان و حکومت جمهوری اسلامی ایران چندان مطلوب نیست. اینکه در مقطعی تریبونهای عمومی که از بودجه عمومی کشور (بیتالمال) و امکان کشور استفاده میکنند در اختیار منتقدان گذاشته شود و پس از گذشت زمان و رفع یا کاهش تهدیدها، تریبونهای قرار داده شده پس گرفته شود، نشان از اعتماد سلیقهای دارد یعنی هر وقت حکومت مورد تهدید جدی واقع شد و دشمن خطرناک- در این نمونه رژیم صهیونیستی- برای نابودسازی حاکمیت ایران تلاش کرد، رهبران، مقامات و تصمیمگیران کشور به شهروندان لبخند بزنند، آنان را در برخی- و نه همه- امور مشارکت دهند و نظرات منتقدان را تحمل و منتشر کنند و در مواردی که تهدید کاهش پیدا میکند یا رفع میشود یا اطمینان حکومتکنندگان ایرانی از پایداری و ثبات حکومتشان افزایش پیدا کند، لبخند تحویلی به منتقدان کمرنگ یا تبدیل به اخم شود و دوباره حاکمان به میان طرفداران و هواداران خود بازگردند مصداق بارز سلیقهای رفتار کردن تصمیمگیران و تصمیمسازان کشور است. چه میتوان زمانی را به یاد آورد که مقامات ارشد کشورمان درباره مشارکت دادن ایرانیان در تصمیمگیری برای امور راهبردی و مهم گفته بودند که مگر مردم میفهمند و مگر مردم قدرت تحلیل مسائل پیچیده و مهم را دارند؟ اینگونه نگاه کردن به مردم پاسخ متقابل از سوی شهروندان ایرانی دربردارد. چنانکه همین افرادی که ناتوان از تحلیل امور مهم شمرده شدند روزی به صندوقهای رای بیاعتنایی کردند و مایه شرمسازی مدعیان شدند. اکنون نیز اگر مسعود پزشکیان و همکارانش میخواهند دولت خود را برپایه اعتماد بنا کرده و به مدد همین اعتماد به اهداف بیان و از پیش تعیین شده خود دست پیدا کنند باید به این نکته مهم و اساسی توجه کنند همانقدر که حکومت به مردم اعتماد میکند، ارکان حکومت و از جمله دولت، مورد اعتماد واقع میشوند و اگر بخشهای بالاسری جمهوری اسلامی در ایران رفتارهای اعتمادبرانگیز نشان ندهند، بخشهای پاییندستی هم نمیتوانند انتظار مورد اعتماد واقع شدن داشته باشند.

