سیاست‌های توسعه درون سرزمینی و نقش بنادر خشک ایران در توسعه تجارت بررسی شد:

ارزیابی سیاست‌های لجستیکی

گروه مسکن
کدخبر: 592218
بنادر خشک به‌عنوان ابزارهای کلیدی سیاست توسعه درون‌سرزمینی در ایران، با وجود پتانسیل‌های فراوان، همچنان در حاشیه سیاستگذاری قرار دارند و نیازمند توجه و اصلاحات اساسی هستند.
ارزیابی سیاست‌های لجستیکی

جهان صنعت– چالش‌های ساختاری همچون هزینه بالای لجستیک، تمرکز نامتوازن توسعه، ناکارآمدی شبکه حمل‌ونقل و ضعف پیوند میان مناطق داخلی و دروازه‌های تجارت خارجی در اقتصاد ایران از عوامل پررنگ و تاثیرگذار به‌شمار می‌روند. درچنین‌شرایطی مفهوم «بندر خشک» به‌عنوان یکی از ابزارهای کلیدی سیاست توسعه درون‌سرزمینی اهمیتی دوچندان یافته است. بنادر خشک نه صرفا تاسیساتی فنی در حوزه حمل‌ونقل بلکه گره‌هایی راهبردی در زنجیره تامین ملی و بین‌المللی محسوب می‌شوند که می‌توانند نقش تعیین‌کننده‌ای در بازتوزیع جغرافیای توسعه، کاهش هزینه تجارت، ارتقای رقابت‌پذیری مناطق داخلی و اتصال موثر اقتصاد ملی به بازارهای جهانی ایفا کنند. با این‌حال بررسی وضعیت بنادر خشک در ایران نشان می‌دهد این‌ظرفیت مهم همچنان در حاشیه سیاستگذاری باقی مانده و بیش از آنکه به یک راهبرد اجرایی بدل شود در سطح اسناد، طرح‌ها و وعده‌ها متوقف شده است. در این‌راستا مرکز پژوهش‌های اتاق ایران در گزارشی باعنوان «نقش بنادر خشک در سیاست‌های توسعه درون سرزمینی» به بررسی این‌حوزه و وضعیت کشورمان در موضوع بنادر خشک پرداخته است. تجربه جهانی نشان می‌دهد بنادر خشک زمانی به موتور توسعه منطقه‌ای تبدیل می‌شوند که در چارچوب یک سیاست لجستیکی منسجم مبتنی بر حمل‌ونقل ریلی، مشارکت فعال بخش خصوصی و پیوند ساختاری با بنادر دریایی، مناطق آزاد و مناطق ویژه اقتصادی طراحی شوند. درچنین‌الگویی بندر خشک امتداد عملکردی بندر دریایی در عمق سرزمین است؛ محلی برای انجام تشریفات گمرکی، تجمیع و توزیع کالا، ارائه خدمات ارزش‌افزوده و کاهش فشار عملیاتی بر بنادر ساحلی. این‌نقش درنهایت به کاهش ازدحام بنادر، صرفه‌جویی در زمان و هزینه حمل‌ونقل، کاهش آلاینده‌های زیست‌محیطی و فعالسازی ظرفیت‌های اقتصادی مناطق داخلی منجر می‌شود. بااین‌حال سیاستگذاری در ایران عمدتا فاقد چنین‌نگاه شبکه‌ای و یکپارچه بوده است. یکی از مهم‌ترین موانع تحقق کارکرد واقعی بنادر خشک در ایران ضعف ساختاری شبکه ریلی و نبود پیوند موثر میان سیاست حمل‌ونقل و سیاست توسعه منطقه‌ای است. درحالی‌که در اغلب کشورهای موفق راه‌آهن ستون‌فقرات بنادر خشک محسوب می‌شود در ایران بسیاری از پروژه‌های موسوم به بندر خشک یا فاقد اتصال ریلی کارآمدند یا به خطوطی متصل هستند که ظرفیت، سرعت و قابلیت رقابت ندارند. این‌وضعیت موجب شده مزیت اصلی بنادر خشک یعنی انتقال بار از جاده به ریل محقق نشود و این‌تاسیسات به پایانه‌هایی کم‌اثر و پرهزینه تبدیل شوند که تفاوت معناداری با مراکز لجستیکی سنتی ندارند. ازسوی‌دیگر نقش بخش خصوصی در توسعه بنادر خشک بیش از آنکه واقعی باشد صوری و محدود باقی مانده است. نبود مدل‌های شفاف مشارکت عمومی-خصوصی، ریسک بالای سرمایه‌گذاری، بی‌ثباتی مقررات، تعدد نهادهای تصمیم‌گیر و فقدان تضمین بازگشت سرمایه موجب شده انگیزه سرمایه‌گذاران خصوصی برای ورود جدی به این‌حوزه کاهش یابد. درچنین‌شرایطی توسعه بنادر خشک عمدتا به پروژه‌های دولتی یا شبه‌دولتی متکی شده که اغلب با محدودیت منابع، ضعف بهره‌وری و نگاه عمرانی کوتاه‌مدت مواجهند. این‌رویکرد نه‌تنها با تجارب موفق جهانی همخوانی نداشته بلکه امکان نوآوری، رقابت و ارتقای کیفیت خدمات لجستیکی را نیز محدود کرده است. در سطح کلان‌تر عدم پیوند موثر بنادر خشک با مناطق آزاد و ویژه اقتصادی یکی دیگر از نقاط ضعف سیاست توسعه درون‌سرزمینی در ایران به‌شمار می‌رود. درحالی‌که بنادر خشک می‌توانند بازوی لجستیکی مناطق آزاد و ابزار انتقال مزایای این‌مناطق به سرزمین اصلی باشند درعمل هریک از این‌حوزه‌ها به‌صورت جزیره‌ای و منفک از یکدیگر عمل می‌کنند. نتیجه این‌گسست نهادی و سیاستی کاهش کارایی مناطق آزاد، تداوم تمرکز فعالیت‌های اقتصادی در سواحل و ازدست‌رفتن فرصت‌های توسعه‌ای در مناطق داخلی است. بنادر خشک در ایران نه با کمبود ظرفیت بالقوه بلکه با بحران سیاستگذاری روبه‌رو هستند. عبور از این‌وضعیت مستلزم بازتعریف نقش دولت از مجری به تنظیم‌گر، تقویت زیرساخت‌های ریلی، ایجاد چارچوب‌های پایدار برای مشارکت بخش خصوصی و ادغام بنادر خشک در راهبرد کلان توسعه درون‌سرزمینی است. در غیراین‌صورت بنادر خشک نیز به سرنوشت بسیاری از مفاهیم توسعه‌ای دچار خواهند شد؛ مفاهیمی که در اسناد رسمی پررنگند اما در عمل نقشی حاشیه‌ای و کم‌اثر دارند.

توسعه‌ای که پشت دریا متوقف مانده است

سیاست توسعه در ایران طی دهه‌های گذشته بیش از آنکه به پیوندهای درون‌سرزمینی، شبکه‌های لجستیکی و ارتباط ارگانیک میان مناطق داخلی و دروازه‌های تجارت جهانی توجه کند بر توسعه ساحلی، بنادر دریایی و پروژه‌های نقطه‌ای متمرکز بوده است. این‌رویکرد اگرچه در ظاهر به تقویت تجارت خارجی کمک کرده اما در عمل موجب شکل‌گیری نوعی «تمرکز لجستیکی» در سواحل و بنادر شده که مناطق داخلی کشور را به‌حاشیه رانده است. درچنین‌ساختاری بنادر دریایی به گلوگاه‌هایی پرهزینه، پرترافیک و ناکارآمد تبدیل شدند و توسعه به‌جای آنکه در عمق سرزمین نفوذ کند پشت اسکله‌ها متوقف مانده است. مفهوم «بندر خشک» دقیقا در پاسخ به همین‌نارسایی ساختاری شکل گرفته؛ مفهومی که در ایران بیشتر در حد شعار، سند و پیشنهاد باقی مانده و هنوز به سیاست عملیاتی بدل نشده است.

بندر خشک؛ فراتر از یک‌پایانه حمل‌ونقل

بندر خشک برخلاف برداشت‌های تقلیل‌گرایانه صرفا یک پایانه بار یا انبار کانتینر در داخل کشور نیست بلکه امتداد عملکردی بندر دریایی در عمق سرزمین محسوب می‌شود. بندر خشک گره‌ای لجستیکی است که مجموعه‌ای از خدمات بندری، گمرکی، انبارداری، ترخیص، تجمیع، ارزش‌افزوده و اتصال چندوجهی حمل‌ونقل را در مناطق داخلی فراهم می‌کند. در الگوی توسعه‌یافته بندر خشک نه‌تنها ازدحام بنادر دریایی را کاهش داده بلکه نقش محرک اقتصادی برای شهرها و مناطق پیرامونی ایفا می‌کند. تجربه جهانی نشان می‌دهد هرجا بندر خشک به‌درستی در شبکه ریلی و سیاست صنعتی ادغام شده توسعه منطقه‌ای، اشتغال پایدار و کاهش هزینه تجارت به‌طور همزمان محقق شده است.

جهانی‌شدن و بازتعریف جغرافیای توسعه

گسترش جهانی‌شدن و کانتینری‌شدن تجارت جهانی منطق سنتی مکان‌یابی توسعه را دگرگون کرده است. امروز مزیت رقابتی کشورها نه‌فقط در دسترسی به دریا بلکه در توان اتصال سریع، ارزان و پایدار مناطق داخلی به زنجیره تامین جهانی تعریف می‌شود. در این‌چارچوب کشورهایی که فاقد بنادر خشک کارآمد هستند عملا بخش بزرگی از ظرفیت سرزمینی خود را از چرخه تجارت و تولید خارج می‌کنند. تجربه چین، قزاقستان، آلمان و حتی کشورهای آفریقایی نشان می‌دهد بنادر خشک به ابزار ژئوپلیتیکی توسعه تبدیل شدند؛ ابزاری که می‌تواند مناطق محروم را به کانون‌های جدید تولید و تجارت بدل کند. پرسش کلیدی اینجاست که چرا ایران با موقعیت ژئوپلیتیکی ممتاز هنوز نتوانسته از این‌ابزار بهره ببرد؟

توسعه درون‌سرزمینی؛ مفهومی که جدی گرفته نشد

توسعه درون‌سرزمینی به‌معنای توزیع متوازن فعالیت‌های اقتصادی، زیرساختی و صنعتی در پهنه جغرافیایی کشور است. این‌رویکرد در تضاد با تمرکزگرایی مزمن، توسعه نامتوازن و وابستگی به چند کانون محدود اقتصادی قرار دارد. بنادر خشک به‌عنوان پیشران لجستیکی توسعه درون‌سرزمینی می‌توانند زنجیره تولید، توزیع و صادرات را از انحصار سواحل خارج کنند اما در ایران سیاستگذاری همچنان اسیر نگاه‌بخشی، پروژه‌محور و کوتاه‌مدت است. اسناد بالادستی اگرچه به بنادر خشک اشاره کردند اما فاقد راهبرد اجرایی، مدل مالی مشخص و تقسیم کار نهادی شفاف هستند؛ ضعفی که موجب شده بنادر خشک در بهترین حالت به پروژه‌هایی نیمه‌فعال و در بدترین حالت به طرح‌هایی روی کاغذ تبدیل شوند.

راه‌آهن؛ حلقه مفقوده سیاست بنادر خشک

هیچ‌بندر خشکی بدون اتصال موثر ریلی معنا ندارد. درجهان راه‌آهن ستون‌فقرات بنادر خشک بوده و مزیت اصلی این‌بنادر دقیقا در انتقال بار از جاده به ریل نهفته است؛ انتقالی که هم هزینه لجستیک را کاهش داده و هم آثار زیست‌محیطی را کم می‌کند. در ایران اما ضعف تاریخی شبکه ریلی، انحصارگرایی، کمبود سرمایه‌گذاری و نبود هماهنگی نهادی میان وزارت راه، راه‌آهن، بنادر و گمرک، عملا کارکرد بنادر خشک را مختل کرده است. بسیاری از پروژه‌های موسوم به بندر خشک یا فاقد اتصال ریلی واقعی هستند یا به خطوطی متصل شدند که ظرفیت، سرعت و قابلیت رقابت ندارند. نتیجه این‌وضعیت تبدیل بنادر خشک به پایانه‌های جاده‌ای کم‌اثر و فاقد مزیت رقابتی است.

بخش خصوصی؛ بازیگری که فقط در حرف دیده می‌شود

در اغلب تجارب موفق جهانی بنادر خشک با محوریت بخش خصوصی توسعه یافته هستند. دولت‌ها نقش تسهیلگر، تنظیم‌گر و سرمایه‌گذار زیرساختی را بر عهده داشتند و عملیات، مدیریت و نوآوری به بخش خصوصی واگذار شده است. در ایران اما مشارکت بخش خصوصی بیشتر جنبه صوری دارد. نبود مدل‌های شفاف مشارکت عمومی-خصوصی، ریسک بالای سرمایه‌گذاری، بی‌ثباتی مقررات و عدم تضمین بازگشت سرمایه بخش خصوصی را به‌حاشیه رانده است. درچنین‌شرایطی انتظار اینکه بنادر خشک به موتور توسعه منطقه‌ای تبدیل شوند انتظاری غیرواقع‌بینانه است. بدون اصلاح محیط کسب‌وکار لجستیکی بنادر خشک صرفا به پروژه‌های عمرانی کم‌بازده بدل خواهند شد.

مناطق آزاد و ویژه؛ پیوندی که برقرار نشد

یکی از کارکردهای کلیدی بنادر خشک پیوند دادن مناطق آزاد و ویژه اقتصادی با سرزمین اصلی است. دربسیاری از کشورها بنادر خشک به‌عنوان بازوی لجستیکی مناطق آزاد عمل کرده و امکان توزیع مزایای این‌مناطق را در عمق کشور فراهم می‌کنند. در ایران اما مناطق آزاد خود به جزایری جداافتاده تبدیل شدند و بندرت ارتباط موثری با بنادر خشک دارند. نبود این‌پیوند هم کارایی مناطق آزاد را کاهش داده و هم فرصت توسعه درون‌سرزمینی را سوزانده است. سیاستگذاری پراکنده و رقابت نهادی میان سازمان‌های مختلف مانع شکل‌گیری یک‌شبکه منسجم لجستیکی شده است.

بنادر خشک؛ قربانی سیاست‌زدگی

واقعیت تلخ این‌است که بنادر خشک در ایران بیش از آنکه قربانی کمبود منابع باشند قربانی سیاست‌زدگی، ناهماهنگی نهادی و فقدان نگاه بلندمدتند. مکان‌یابی‌های غیرکارشناسی، افتتاح‌های نمایشی، تغییر مداوم اولویت‌ها و غیبت ارزیابی عملکرد این‌پروژه‌ها را از مسیر توسعه خارج کرده است. درحالی‌که در جهان بندر خشک بخشی از یک شبکه هوشمند لجستیکی بوده در ایران به پروژه‌ای منفرد و بی‌ارتباط با سیاست صنعتی، تجاری و منطقه‌ای تقلیل یافته است.

فرصتی که هنوز ازدست نرفته است

باوجود همه کاستی‌ها بنادر خشک همچنان یکی از معدود فرصت‌های واقعی برای اصلاح الگوی توسعه در ایران به‌شمار می‌روند. کشوری با وسعت جغرافیایی، تنوع منطقه‌ای و موقعیت ترانزیتی ایران بدون شبکه‌ای کارآمد از بنادر خشک نمی‌تواند توسعه متوازن و پایدار را محقق کند. شرط تحقق این‌هدف عبور از نگاه شعاری، بازتعریف نقش دولت، توانمندسازی بخش خصوصی، اصلاح سیاست ریلی و ادغام بنادر خشک در راهبرد کلان توسعه درون‌سرزمینی است. اگر این‌تغییر رویکرد رخ ندهد بنادر خشک نیز به سرنوشت بسیاری از مفاهیم توسعه‌ای در ایران دچار خواهند شد: پرطمطراق در اسناد و کم‌اثر در واقعیت.

وب گردی