ادعا و تقاضای غیرواقعی آقای رییس‌جمهور

نادر کریمی جونی
کدخبر: 560372

نادر-کریمی-جونی

نادر کریمی جونی

تاکنون چند بار و در مواقع مختلف مسعود پزشکیان در جایگاه رییس‌جمهور مردم را خطاب قرار داده و از ایشان خواسته است که بدون توجه به دولت و هیات حاکمه به میدان بیایند و مشکلات کشور را حل کنند. پنجشنبه گذشته نیز در سفر استانی، رییس‌جمهور باز هم بر این خواسته خود تاکید و تصریح کرد که فرض کنید ما اصلا نیستیم، فرزندتان را می‌خواهید آموزش دهید؟ شهرتان را می‌خواهید درست کنید؟ چه کار می‌کردید؟ در این گفتار منظور مسعود پزشکیان از «ما» حتما دولت خودش نیست چرا که اگر دولت او نبود بالاخره دولتی شبیه او با اختلاف‌های مثبت یا منفی روی کار بود و حکمرانی می‌کرد. از این بابت احتمالا منظور رییس‌جمهور، نبود مطلق دولت یا حتی حکومت جمهوری اسلامی در ایران است چراکه اگر حکومتی به نام جمهوری اسلامی در کشورمان نباشد آن وقت ضرورت دارد که مردم مستقیما به میدان بیایند و نه‌فقط سازوکارهای اجرایی و عملیاتی جامعه را تعیین کنند بلکه در پرده‌ای بالاتر باید نوع حاکمیت و حکومت را نیز مشخص کنند. به این ترتیب می‌توان دریافت که منظور رییس‌جمهور در اظهارات خویش از نبود «ما»، نبود مطلق دولت یا حکومت جمهوری اسلامی در راس کشور و جامعه ایران است. در این صورت است که خواست، راهبرد و تمایل مردم برای شئون مختلف زندگی‌شان در صدر قرار می‌گیرد و تعیین‌کننده می‌شود.

جالب است که پس از این نکته، پزشکیان نکته‌ای دیگر را بیان و درباره به میدان آمدن مردم و شهروندان ایرانی برای حل مشکلات  و معضلات پیش‌روی جامعه و ایران صحبت می‌کند. رییس‌جمهور اما توضیح نمی‌دهد که مردم به کدام میدان بیایند. مردم به میدانی که حکومت برایشان تعیین کرده بیایند و به عنوان پیاده نظام در زمینی که دولت و حکومت جمهوری اسلامی برایشان مقرر کرده و با سازوکارهای آن بازی کنند یا میدان، زمین، تکنیک بازی و رویکرد عمل را خودشان تعیین و سپس بازی را شروع کنند؟ نه فقط جمهوری اسلامی در ایران که همه حکومت‌ها در تمامی کشورها دلشان می‌خواهد مردم به حکومتی که بر سر کار است و حکمرانی می‌کند اعتماد و تمکین کنند، بازیسازی حکومت را بپذیرند و در زمین تعیین‌شده بازی کنند. حکومت‌ها از این بازی انتظار دارند که نتیجه مورد علاقه خودشان در پایان رقم بخورد و ماهی مطلوب حکومت صید شود. جالب است که اگر این نتیجه حاصل نشود، دولت‌ها و حکومت‌ها مردم را مقصر می‌دانند و می‌گویند این مردم بودند که نتوانستند نقشه‌راه پیشنهادی و تعیین‌شده حکومت را همانطور که باید اجرا کنند و به نتیجه مطلوب برسند یعنی در جوامع همیشه ناکامی‌ها به مردم نسبت داده می‌شود و مقامات حکومتی خود را عاری از  اشتباه و گناه و مسوولیت‌ در قبال شکست‌ها می‌دانند. این رفتار در مورد جمهوری اسلامی که در ایران حاکمیت را در دست دارد نیز صادق است. رهبران کشورمان می‌گویند همه شهروندان ایرانی می‌توانند انتخاب کنند (بازی کردن در میدان حکومت) اما نمی‌توانند انتخاب شوند (مجاز نبودن بازیسازی)، در این‌‌باره هیچ‌وقت هم خطا پذیرفته نمی‌شود. حتی وقتی مسعود پزشکیان برای ورود به مجلس رد صلاحیت شد، حکومت از خطای پیش‌آمده در تعیین میدان و افراد بازیگر عذرخواهی نکرد یعنی با وجود محرز شدن اشتباه، رهبران جمهوری اسلامی همچنان اصرار دارند که مردم انتخاب کنند اما انتخاب نشوند.

آیا مسعود پزشکیان واقعا معنای آنچه بیان می‌کند را می‌داند؟ آیا مردم ایران می‌توانند چشم بر رویکردها، راهبردها و سیاست‌های حکومت جمهوری اسلامی ببندند و به مسیری که خودشان صلاح می‌دانند و تشخیص داده‌اند بروند؟ آیا شهروندان ایرانی در همین شئون اجتماعی- اقتصادی می‌توانند از مرزهای تعیین‌شده حکومت عبور و راهکار، راهبرد و شیوه مبتنی بر عقل و اندیشه خود را اجرا کنند؟ سا‌ل‌ها پیش و هنگامی که درباره پیچیدگی‌های موجود در جامعه موضوع بروز بن‌بست مطرح و تقاضا شد که برای خروج از این بن‌بست رفراندوم در کشور برگزار شود اما واکنش در برابر این پیشنهاد که از سوی چهره‌های شاخص درون نظام ارائه شد، چه بود؟

در ابتدا اصلا وجود بن‌بست و توقف مناسبات سیاسی در اجتماع ایران انکار و برای اثبات این ادعا به بخش محافظه‌کار و هواداران محافظه‌کار حکومت استناد شد، سپس رفراندوم به طور کلی نفی شد و مقامات مختلف آن را ناکارآمد و ناتوان برای تعیین مسیر کشور دانستند. آنها در این‌باره سوال کردند که آیا مردم ایران می‌توانند صلاح خویش را تشخیص دهند؟ آیا آنقدر آگاهی دارند که تصمیم صحیح اتخاذ کنند؟ آیا شهروندان ایرانی به اندازه کافی صاحب اندیشه و تحلیل هستند که برای چشم‌انداز پیش‌رو تصمیم‌های درازمدت اتخاذ کنند؟ روشن است که پاسخ همه این سوال‌ها منفی بود و گویندگان نتیجه می‌گرفتند که تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری باید همچنان در دست حاکمیت و افرادی که حاکمیت می‌پسندد، باقی بماند.

در یک سناریوی واقعی که ابعاد آن را می‌توان در همه جامعه مشاهده کرد و نشانه‌های متواتری از واقعیت‌مداری آن وجود دارد، اگر شهروندان ایرانی با رویکردهای مقامات جمهوری اسلامی اختلاف داشته و خواهان تغییر میدان، راهبرد و رویکرد حکمرانی در ایران باشند، این اختلاف کجا و چگونه تعیین می‌شود؟ نامزدهایی که اگر کوچک‌ترین مخالفت یا زاویه با سیاست‌های کلی نظام داشته باشند، رد صلاحیت می‌شوند و از راهیابی به مراجع تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی بازمی‌مانند، آیا می‌توانند مخالفت‌های شهروندان را ابراز و پیگیری کنند؟ از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، شهروندان ایرانی کجا و چگونه توانسته‌اند در موضوع‌های راهبردی در سیاست‌های اصلی نظام جمهوری اسلامی نظر مخالف را به طور آزاد بیان و آن را تبلیغ کنند، مقامات ارشد کشور را درباره این راهبردها بازخواست و اگر دفاع مقامات ارشد را نپذیرفتند از این مقامات ارشد و راهبردهای تعیین‌شده، عبور کنند؟

مسعود پزشکیان که به ایرانیان توصیه می‌کند «اصلا فکر کنید ما نیستیم» به این سوال پاسخ دهد که اگر همین حالا ایرانیان با سازوکارها، هدف‌گذاری‌ها و راهبردنویسی‌های جمهوری اسلامی درباره سیاست‌های دفاعی ایران، سیاست‌های خارجی و سیاست‌های هسته‌ای مخالف باشند و بخواهند این مخالفت‌ را به رخ حکومت بکشند، حکومت را وادار به تمکین در برابر خواست خود کنند و معتقد باشند که با این سیاست‌ها هیچ‌گاه ایران به آرامش نخواهد رسید و سیاست‌هایی که طی ده‌ها سال گذشته تدوین، تعیین و اجرا شده به همه شئون جامعه ایرانی لطمه زده، کجا و چگونه باید یا می‌توانند این مخالفت خود را اظهار و ابراز کنند و چگونه می‌توانند این مخالفت را به کرسی بنشانند و جمهوری اسلامی را به تعبیر این سیاست‌ها، راهبردها و هدف‌گذاری‌ها وادار کنند؟ بدترین و نادرست‌ترین جوابی که ممکن است به این سوال‌ها داده شود، آن است که به تصاویر نمایشی تظاهرات‌های داخلی و مصاحبه‌هایی که از صداوسیما پخش می‌شود استناد شود و سپس این نتیجه بیان شود که هیچ مخالفتی وجود ندارد و تنها عده‌ای سرسپرده و خائن در جبهه مخالفان قرار گرفته‌اند.

وب گردی