روشهای نوین تامین مالی در صنعت دارو و تجهیزات پزشکی

جهانصنعت- اقتصاد ایران در شرایطی بسیار پیچیده و غیرعادی به سر میبرد؛ شرایطی که تحریمها، فشارهای بینالمللی و سایه تهدید جنگ، فضای اقتصادی کشور را به حداکثر عدم قطعیت کشانده است. دکتر علیرضا کیانی، عضو اتاق بازرگانی و فعال بخشخصوصی با نگاهی کارشناسی به وضعیت امروز اقتصاد ایران میپردازد و معتقد است اقتصاد کشور با تورمهای مزمن، خروج گسترده ارز، ناترازیهای مختلف در بخشهای حیاتی و سیاستگذاریهای نادرست مواجه است که باعث شده ایران باوجود منابع سرشار نفت و گاز، به واردکننده انرژی تبدیل شود. وی این وضعیت را نتیجه سیاستهای غلط چند دهه گذشته میداند و تاکید میکند که ادامه این روند پایدار نیست و باید تغییرات زیربنایی در سیاستها به وجود آید. در بخش صنعت دارو که بهعنوان یکی از حساسترین حوزههای امنیت ملی شناخته میشود، مشکلات نقدینگی، قیمتگذاری دستوری، کمبود سرمایهگذاری و کمبود تخصیص ارز، روند تولید و کیفیت دارو را بهشدت تهدید میکند. دکتر کیانی هشدار میدهد که در صورت تداوم وضعیت کنونی، بحران دارویی جدی در آینده نزدیک رخ خواهد داد. او پیشنهاد میکند که تصمیمگیریها در این حوزه به وزارت بهداشت و سازمان غذا و دارو متمرکز شود و اصلاحات فوری در نظام قیمتگذاری، تخصیص بودجه و سیاستهای ارزی به اجرا درآید. همچنین وی با اشاره به اهمیت عقلانیت در مدیریت منابع، از مسوولان میخواهد با رفع رانتهای ارزی، اصلاح نرخ ارز و بهبود روابط بینالمللی، شرایط بهتری برای اقتصاد ایران فراهم کنند تا کشور بتواند به توسعه پایدار و رفاه مردم
دست یابد. در ادامه مصاحبه دکتر علیرضا کیانی، عضو اتاق بازرگانی را با روزنامه جهانصنعت میخوانید.
***
شرایط اقتصادی کشور شرایط بسیار خاصی است، مخصوصا اینکه حالا یک سایه جنگی هم به مجموعه تحریمهایی که تا حالا اقتصاد ایران را متاثر میکرده اضافه شده است. قبل از هر سوالی میخواهم از شما بپرسم وضعیت امروز اقتصاد ایران را چطور میبینید و چه تحلیلی از شرایط دارید؟
در حال حاضر ما در شرایطی کاملا ویژه قرار داریم. بدون شک وضعیت اقتصادی کاملا غیرعادی است و ما در شرایط حداکثر عدم قطعیت قرار داریم. طبیعتا در این شرایط نمیتوانیم رفتارهای عادی اقتصادی داشته باشیم. ما بیش از ۵۰سال است که تورم دورقمی داریم و حدود هفت الی هشتسال است که متوسط نرخ تورم به بالای ۴۰درصد رسیده است. عملا رتبه آزادی اقتصادیمان حدود ۱۵۹ از ۱۶۵ است. بخش زیادی از جامعه زیر خط فقر قرار دارند و ما از نظر خروج نخبگان و نیروهای کارآمد در دنیا متاسفانه در رتبه اول هستیم. به اینها باید ناترازیهای متعددی که در سطح کشور وجود دارد مثل ناترازی انرژی، آب و برق را نیز اضافه کنید. اگر ملاحظه کنید، ما در ۲۰سال اخیر بیش از ۱۵۰۰میلیارد دلار ارز داشتیم که اکنون دیگر نداریم. میتوانستیم فقط با ۲۰۰میلیارد دلار بهترین خطوط ریلی و فرودگاههای جهان را داشته باشیم اما متاسفانه خروج این ارز باعث محرومیت کشور از این امکانات شده است. ما با دولتی بسیار بزرگ روبهرو هستیم که در کنار خود انواع شوراها و ستادها را دارد که هیچیک هم پاسخگو نیست؛ عملا هم اختیار دارند و هم پاسخگو نیستند و این به ناکارآمدی دولت اضافه میکند. در حوزه نفت و گاز، با وجود اینکه شاید بزرگترین مخزن نفت و گاز جهان هستیم، به نقطهای رسیدهایم که اکنون باید نفت و گاز وارد کنیم. این واقعا یک کیس مطالعاتی در سطح جهان است که بزرگترین دارنده نفت و گاز مجبور به واردات شود. در حوزه آب و برق و سایر بخشها نیز اوضاع مشخص است. راهحلهایی که پیشنهاد میدهیم متاسفانه گوش شنوایی ندارد. مثلا میگوییم واردات خودرو آزاد شود تا میانگین مصرف سوخت از ۱۵لیتر به سه لیتر برسد و مابهالتفاوت صرف مترو و جادهسازی شود اما باز دولت بهدنبال مداخله و تخصیص ارز است. ما میگوییم رها کنید تا ارزهای خارج از کشور وارد شده و خودرو وارد شود، حتی از آربیتراژ آن استفاده کنند. این چالشها روزبهروز بیشتر خود را نشان میدهد و اگر فکر اساسی نشود، حتی از اواخر سال آینده مشکل گاز در شبکه خانگی خواهیم داشت. اینها بخشی از مشکلات عمدهای است که اقتصاد ما را فرا گرفته است.
با توجه به نکاتی که اشاره کردید این مشکلات بعضا طولانیمدت هستند؛ شما میگویید ۵۰سال تورم دورقمی داریم، هشتسال تورم بالای ۴۰درصد، خروج ارز از کشور و… اینها مسائل امروز و دیروز نیستند. اگر اقتصاد این همه مشکل دارد، چطور ادامه میدهد؟ این سوال در ذهن خیلیهاست؟
کشور عزیز ما ایران نتیجه یک انباشت چندهزار ساله است. منابع آب، نفت، منابع طبیعی و معادن، همه حاصل این انباشت طولانیمدت هستند. ما کشوری بسیار قدرتمند بودهایم و نباید انتظار داشته باشیم که این قدرت بدون اتخاذ اقدامات درست ادامه یابد. ۲۰سال پیش اصلا مشکلی به نام کمبود آب احساس نمیشد اما اکنون این مشکل بهوضوح قابل مشاهده است.
مایلم برایتان توضیح دهم که در چند دهه اخیر با مسالهای مواجه بودهایم که میتوان آن را به ظرفی تشبیه کرد؛ منابع کشور ما در هر زمینهای مانند ظرفی بوده که ورودی آن حداقل ممکن و خروجی آن حداکثر ممکن بوده است. با این توضیح، فرض کنید ظرفی داریم که شفاف نیست؛ از یکسو ورودی آب بسیار کم و از سوی دیگر خروجی آب بسیار زیاد است. اگر آگاهی و هوشمندی لازم وجود نداشته باشد- که متاسفانه در این چند دهه اخیر، بهویژه سالهای اخیر وجود نداشته است- ناگهان با ظرفی مواجه میشویم که هنگام باز کردن شیر آن، متوجه میشویم هیچ آبی در آن باقی نمانده است. همین وضعیت در مورد گاز و سایر منابع نیز رخ داده است.
در خصوص گاز، وقتی کشور همسایه ما قطر از میدانهای مشترک گازی یکجانبه برداشت میکند، بهیکباره با افت فشار چاههای گاز مواجه میشویم که این کاملا طبیعی است. متاسفانه ما این انباشت منابع را از بین بردهایم و این وضعیت نتیجه چند دهه سیاستگذاری و اجرای نادرست است.
درست به همان نقطهای رسیدیم که میخواستم سوال بعدی را مطرح کنم؛ درباره سیاستگذاری. آنچه شما اشاره کردید حاصل سیاستگذاری غلط است یعنی این بحرانهایی که در آب، منابع طبیعی و حتی مشکلات بزرگتر مانند تحریمهای بینالمللی ایجاد شده، نتیجه مستقیم تصمیمات تصمیمسازان بوده که کشور را دچار این وضعیت کرده است. از نظر شما آیا میتوانیم به این شکل ادامه بدهیم؟ و اگر نمیتوانیم، آیا خواستی برای تغییر سیاستها در میان مسوولان میبینید؟
امکان ادامه این رویه از دید من تقریبا غیرممکن است. ما با چالشهایی مواجه هستیم که دیگر نمیتوان نام آنها را «ناترازی» گذاشت؛ در برخی حوزهها حتی باید از واژه «فاجعه» استفاده کرد. بنابراین ادامه این مسیر از منظر کارشناسی غیرممکن است. اگر بخواهیم بهصورت شعاری نگاه کنیم، شاید بگوییم ادامه دارد اما اگر با منطق و براساس محاسبات اقتصادی بنگریم، چنین امری امکانپذیر نیست.
آیا در میان مسوولان خواست تغییر وجود دارد؟
بله، من در اکثریت قریب به اتفاق دوستان تصمیمگیر این اراده را مشاهده میکنم اما باید سیاستهای زیربنایی تغییر یابد. تا زمانی که سیاستهای زیربنایی اصلاح نشود، حتی بهترین عملکرد اجرایی نیز به نتیجه مطلوب نخواهد رسید. اگر مسیر را اشتباه انتخاب کرده باشید، هر چقدر هم خوب رانندگی کنید، به مقصد مطلوب نخواهید رسید.
بسیاری از مسوولان ما واقعا وطنپرست هستند و با عشق به ایران خدمت میکنند اما متاسفانه از یکسو با خروج نخبگان مواجه هستیم و از سوی دیگر در زمینی بازی میکنیم که مسیر آن به مقصد مطلوب نمیرسد. به همین دلیل مسیر فعلی توسعه و اقتصاد کشور در بسیاری از حوزهها نادرست است.
درخصوص تغییر مسیر اجازه دهید با توجه به شرایط زمانی و نزدیکی به نمایشگاه، بحث را به سمت صنعت خاصی سوق دهیم. ما در شرایط ویژهای قرار داریم؛ سایه جنگ و تحریم وجود دارد و یکی از مهمترین ارکان امنیت ملی، امنیت غذایی و دارویی است. در حوزه دارو تقریبا همه متفقالقول هستند که هیچ مسامحهای در این زمینه جایز نیست چراکه این نیاز اساسی کشور است.
صنعت دارو بهعنوان یکی از صنایع پایه و کلیدی، مشکلات بالادستی چگونه بر این صنعت تاثیر گذاشته است و به نظر شما مهمترین مشکل این صنعت چیست؟
کلیدیترین مشکلی که ما هم در ارزیابیهایمان در اتاق بازرگانی و هم در جلسات متعدد با نهادهای مرتبط با داروسازی و تجهیزات پزشکی میبینیم، مشکل نقدینگی است. متاسفانه گردش عملیات صنعت دارو- اگر شرکتهای بورسی را بهعنوان یک معیار استاندارد در نظر بگیریم- در سال۱۴۰۳ معادل ۳۷۰روز بوده و امسال این عدد به بالای ۴۰۰ روز رسیده است. دوستان ما باید تمام نهادهها را نقدا خریداری و حقوق و دستمزد، آب و برق و سایر هزینهها را پرداخت کنند. بیش از یکسال طول میکشد تا وجوه خود را بگیرند. این، ریشه مشکلات نقدینگی در این صنعت است. از سوی دیگر دولت بودجهای را پیشبینی و در آن، تعهدات بخش درمان را کامل لحاظ میکند اما منابع واقعی برای تامین این هزینهها پیشبینی نشده است؛ این اولین مشکل یعنی مشکل بودجه غیرواقعی است. مشکل دوم مربوط به سازمان تامین اجتماعی است. بیمهها باید مطالبات خود را از تامین اجتماعی دریافت کنند اما متاسفانه این سازمان با مشکلات شدید در صندوقهای بازنشستگی مواجه است. بهگونهایکه هر سال با فرض افزایش ۴۰درصدی حقوق، منابع آن باید به همان میزان افزایش یابد اما ناترازیهای موجود باعث میشود که منابع کافی به حوزه درمان نرسد. بخش عمده منابع صرف پرداخت مستمریها و بازنشستگیها میشود و بدین ترتیب چرخه تامین مالی بیمهها به صنعت دارو متوقف میشود. بخش سوم مربوط به دانشگاههای علوم پزشکی است که به صورت خودگردان اداره میشوند و ناترازی شدیدی دارند. آن بخشی از منابع که از بیمهها دریافت میکنند، صرف حقوق و دستمزد، اضافهکار، آب و برق و سایر هزینهها میشود و عملا نمیتوانند به وظایف خود عمل کنند. به عبارتی تعهدات وجود دارد اما منابع کافی نیست.
چالش دوم مساله قیمتگذاری دستوری است. حقوقها و نهادههای تولید از جمله آب و برق در ابتدای سال افزایش یافتهاند و این فشار بر بهای تمامشده دارو تحمیل میشود. در نتیجه تولیدکنندگان مجبورند برای تغییر قیمت دارو به سازمان غذا و دارو و سازمان حمایت مراجعه کنند. در برخی موارد تغییر قیمت بهموقع یا به میزان کافی انجام نمیشود و حتی اگر قیمت بهروزرسانی شود، با تاخیر ششماهه اعمال میشود. بیمهها نیز توان پوشش ندارند و اینبار بهطور مستقیم بر مردم وارد میشود. این موضوع یک زنجیره معیوب ایجاد کرده و عقبماندگیها روزبهروز تجمیع میشوند.
چالش سوم مساله سرمایهگذاری است. در بیش از ۱۰سال گذشته، در حوزه دارو و تجهیزات پزشکی، استهلاک از سرمایهگذاری پیشی گرفته است. حدود ۱۵۰شرکت فعال در این حوزه بهطور متوسط هرکدام ۲۰میلیون دلار تجهیزات و ماشینآلات دارند که مجموعا حدود ۳میلیارد دلار میشود. اگر این سرمایهها را ۱۰ساله مستهلک کنیم، سالانه ۳۰۰میلیون دلار باید صرف نوسازی، بازسازی و واردات ماشینآلات جدید شده تا شرایط موجود حفظ شود. درحالیکه در سال گذشته کل سرمایهگذاری شرکتهای بورسی و غیربورسی در این حوزه حدود ۵۷میلیون دلار بوده است. این فاصله نشان میدهد که استهلاک و فرسودگی تجهیزات بسیار بالاست و در آینده نزدیک امکان تولید دارو با مشکل جدی مواجه خواهد شد و تازه آن وقت ما با پیشرفت علم داروسازی در دنیا چه کار میخواهیم بکنیم و چگونه آن را پیش ببریم؟ داروهای جدید میآید، دستگاههای جدید میآید، ما متاسفانه، الان محروم هستیم از این داستان. این در حقیقت چالش سرمایهگذاری است، چالشی بسیار جدی که واقعا باید سیستم، حاکمیت و دولت در مورد آن فکر کنند، چون حوزه درمان حوزهای نیست که بتوانیم از آن چشمپوشی کنیم و فعلا آخرین چیزی که به ذهن من میرسد، موضوع ارز است. ببینید، دولت اینجا محکم ایستاده، وزارت بهداشت، دولت، بانک مرکزی و …، که حتی بانک مرکزی نیز ایستاده است تا به این حوزه به دلیل ضرورت، ارز تخصیص دهد اما اکنون دو مشکل وجود دارد. مشکل اول این است که بانک مرکزی ارز ندارد که حواله کند، این مشکل بسیار جدی است. مشکل دیگر بهدلیل مشکل اولیه تامین نقدینگی، حتی اگر تخصیصی هم باشد، بسیاری از شرکتها نمیتوانند از تخصیص استفاده کنند به دلیل عدم داشتن ریال. این دو مشکل باعث میشود که آنچه ما فکر کردیم که به هر حال امسال درصدی از نیاز دارویی تامین شود، عملا تحقق نیابد. مثلا اگر ما ۷۰درصد را تخصیص دادهایم، این ۷۰درصد عملا تحقق ندارد. بخشی از آن توسط تولیدکنندگان بهدلیل عدم وجود نقدینگی از دست میرود و بخش دیگر نیز تا بانک مرکزی بخواهد حواله کند، باز مشکل به آینده موکول میشود؛ همان اتفاقی که در همه جا میافتد: مشکل امروز به آینده منتقل میشود.
برای اینکه واضحتر باشد، اینجا میپرسم: با مجموعه مشکلاتی که گفتید نقدینگی که در صنعت موجود نیست، گردش مالی طولانی، قیمتگذاری دستوری که شفاف نیست و مشکل ارز، آیا میتوان اینطور تعبیر کرد که اگر با همین مسیر ادامه دهیم، در صنعت دارو مشخصا هم افت کمی تولید خواهیم داشت و هم افت کیفیت؟
چیزهایی که من گفتم ناظر بر افت کمی بود اما افت کیفیت هم باید در نظر گرفته شود. وقتی قیمتگذاری دستوری انجام میشود، کسی میل به سرمایهگذاری ندارد و این به معنای افت کیفیت است. از مدار علمی جهان عقب میافتیم و من بهعنوان یک کارشناس کوچک اقتصادی متاسفانه ناامیدم؛ اگر با همین دستفرمان جلو برویم، ظرف دو تا سهسال آینده با بحران بسیار جدی دارو روبهرو خواهیم شد و امیدوارم مسوولان واقعا فکر جدی در این زمینه داشته باشند.
در خصوص تخصیص ارز که اشاره کردید، فرض کنیم موجود باشد- میدانم که نیست به دلیل اینکه صادرات نفتی ما نیز بسیار محدود است- آیا شیوه امروزی تخصیص ارز برای صنعت دارو مناسب است؟
سوال شما یک سوال کمالگرایانه و مطلقگرایانه است. واقعا اگر بخواهم راحت بگویم، باید مثل همه دنیا بروید LC باز کنید، با ۱۰درصد پرداخت خرید کنید و از LC دیفر و یوزس یکساله یا ۹ماهه استفاده کنید اما این روش امروز موجود نیست. حتی در همین شرایط اگر دولت پای میزان ارزی که نیاز است برای ادامه حیات ایستاده باشد، باز هم مشکل دارد؛ شرکت داروسازی نمیتواند نقدینگی فراهم کند یا بانک مرکزی در انجام حواله تاخیر ایجاد میکند بنابراین مشکلات به آینده منتقل میشود. شما نمیتوانید به بیمار بگویید که اجازه دهد ارز وارد شود و ششماه بعد دارو را دریافت کند.
راهحلی میتوان ارائه داد یا راهحلی مد نظر شما هست؟
دوستانی هستند که مطلقا میگویند راهحل وجود ندارد و کسانی که میگویند حتما راهحل وجود دارد اما من هیچیک را نمیپذیرم. چند راهحل وجود دارد:
۱- دولت بودجهاش را واقعی کند. دولت میگوید که باید یکسری تکالیف مثل واکسیناسیون کودکان و بیماریهای خاص انجام شود اما منابع کافی تامین نمیشود. تعهدات کامل است اما امکانات لازم نیست.
۲- تامین اجتماعی بیاید سهمی که شرکتها میدهند را جدا کند و در اختیارشان قرار دهد، نه اینکه همه منابع را صرف ناترازیهای سابق کند. این منابع باید مدیریت شوند تا مشکل گردش مالی طولانی ۴۰۰روز مدیریت شود. در مورد قیمتهای دستوری، ببینید، همه اقتصاددانان ما، حالا اکثریت قریب به اتفاق، اعتقاد دارند که نظام قیمتگذاری دستوری همهجا ایجاد مشکل میکند اما متاسفانه ما محکم پای آن ایستادهایم و میگوییم با وجود اجماع عقلایی بر این موضوع، ترجیح ما این است که این خطا را ادامه دهیم.
خب ادامه بدهیم، الان مشکلات را میبینیم: برای یک عده حداقلی رانتی ایجاد میشود، جلوی پیشرفت گرفته میشود، جریان نقدینگی کاملا مختل میشود و هیچنوع R&D(توسعه و سرمایهگذاری) نمیتوانیم داشته باشیم و مشکلات دیگر. چرا بهطور عجیبی اصرار به تکرار مشکلاتمان داریم، من نمیدانم دلیل این ماجرا چیست. بالاخره اینها چیزهایی است که میشود واقعا در جلسات دقیقتر نشست و این آسیبها را یکییکی بررسی کرد و برای هرکدام راهحلهایی ارائه داد تا از آسیب حداکثری دور باشیم. راهحلهای اساسی، همانطورکه قبلا عرض کردم، جای دیگری است.
راهحلهایی که گفتید بخشی از تصمیمگیری کلان کشور را شامل میشود. بله، در سطح برنامههای توسعهای اما از آن برنامه کلان، اگر کمی پایینتر بیاییم و بخواهیم شرایط امروز را بهتر کنیم، خیلی از عزیزانی که در صنعت دارو فعال هستند، گله دارند که حداقل در زمینه تخصیص ارز و تشخیص اینکه فلان تجهیزات بیاید، از کجا و چگونه بیاید، حداقل این اختیار به نهاد تخصصی در این زمینه واگذار شود. نظر شما چیست؟
این سوال را آن دوستان بهعنوان متخصص امر باید پاسخ دهند. اینها مشکلاتی هستند که با آن زندگی میکنند اما من بهعنوان یک کارشناس اقتصادی، از منظر اتاق بازرگانی و بهعنوان پارلمان بخشخصوصی، خدمتتان عرض میکنم که به نظر من تمام تصمیمگیریها باید متمرکز شود در یک نهاد. پیشنهاد من، وزارت بهداشت و سازمان غذا و دارو است. درست است که از ابعاد تخصصی ممکن است وزارت صمت یا سایر عزیزان در یک موضوع خاص تخصص بیشتری داشته باشند، اما ما میتوانیم تبادل افکار داشته باشیم و تمرکز را در اختیار وزارت بهداشت و سازمان غذا و دارو قرار دهیم؛ نهادی تخصصی که میتواند ضرورتها و اولویتها را تشخیص دهد و قابلیت تصمیمگیری داشته باشد. این نظر من است.
چه راهحلهای عاجلی میتوان پیشبینی یا پیشنهاد کرد تا سال آینده، اگر دوباره اینجا نشستیم، یک برونرفت دیده باشیم و به آن شب سیاه نرسیده باشیم و صبح جدیدی را دیده باشیم، حتی در حد حداقلی؟
اولا، یک بخش از سوال شما خیلی مهم است: خوشحالی مردم، خوشحالی مسوولان و خوشحالی من و شما، نهایت آمال و آرزوی همه کسانی است که دل در گرو ایران عزیز دارند. خب چه کار کنیم که واقعا این اتفاق رخ دهد و این رویه تغییر کند. بهنظر من استفاده حداقلی از عقلانیت کافی است. من واقعا اصراری روی حداکثر ندارم یعنی ما الان متوجه هستیم که اگر FATF تصویب نشود، مشکلات به مراتب بدتر خواهد شد بنابراین تصویب آن خیلی سادهتر است.
موضوع دوم، بهبود روابط خارجی است. میدانیم که از منابع داخلی کشور نمیتوانیم همه کارهایمان را انجام دهیم؛ باید منابع از خارج کشور بیاید. همچنین نرخ ارز باید از حالت چند نرخی و رانت خارج شود. به نظر من دیگر کافی است ،آنهایی که باید از رانت استفاده میکردند، بهرهشان را بردهاند. ۱۵۰۰میلیارد دلار رفته است پس فعلا باید این ماجرا را قطع کنیم و اجازه دهیم مردم و کشور از آن استفاده کنند. نرخ ارز باید یکنرخی شود. وقتی یکنرخی شد، دیگر سازمان حمایت و قیمتگذاری دستوری لازم نیست؛ به نقطه تعادل میرسیم.
سوبسیدهای ارزی و انرژی را نیز باید اصلاح کنیم. حدود یکسوم GDP ما، بالای ۱۳۰میلیارد دلار، صرف رانت ارزی و انرژی میشود. بهتر است این منابع بهصورت کمکهای مستقیم به مردم داده شود؛ بخشی به اقشار آسیبپذیر و بخش دیگر صرف زیرساختها شود، مانند استخراج نفت و گاز. این یک چرخه مطلوب ایجاد میکند و جلوی چرخه معیوب را میگیرد. توصیه من استفاده حداقلی از عقلانیت است. اینها چیزهای پیچیدهای نیست؛ فقط باید تصمیم گرفته و اجرا شود. اگر موانع سر راه نباشد، انشاءالله نقطهعطفی ایجاد خواهد شد و مسیر کشور بهسمت خیر و صلاح کل مردم پیش خواهد رفت و عملا باعث شویم منابعی که بعضا در برخی جاها فریز شدهاند، به حرکت درآیند. این منابع چون قبلا ایجاد شدهاند، یک مزیت دیگر هم دارند؛ تاثیری روی پایه پولی و خلق پول ندارند. اینها اقلام زیرترازنامهای هستند که هم برای بانکها و هم برای سایر نهادها قابل استفاده هستند. بانکها میتوانند از روشهای نوین تامین مالی بازار سرمایه، بهعنوان متولی اصلی تامین مالی نوین بهره ببرند تا دست به دست هم دهند و بخشی از مشکلات نقدینگی را به امید خدا حل کنند. ما در آنجا بیشتر تمرکزمان روی روشهای نوین تامین مالی خواهد بود که در خدمت دوستان و علاقهمندان ارائه میشود.
نکته آخر
آرزوی حال خوب برای مردم، آرزوی پیشرفت کشور عزیزمان و انشاءالله خوشحالی همهمان. سعی کنیم کشوری خوب برای آیندگان و فرزندانمان باقی بگذاریم؛ همانطورکه گذشتگان کشوری سرشار از منابع، دانش، علم و فرهنگ در اختیار ما قرار دادند، ما هم انشاءالله بتوانیم کشوری خوب با همه آن منابع، چه مادی، چه فرهنگی و اجتماعی، در اختیار نسل بعدیمان قرار دهیم تا همواره بتوانیم به کشورمان افتخار کنیم و نسلهای آینده نیز به وجود کسانی که در این مقطع تاریخی کشور را در اختیار داشتند، افتخار کنند.