29 - 11 - 2022
S300 دود شد رفت هوا!
محمد رضا ستوده
یکی از مقامات بلندپایه نظامی کشور دوست و برادر روسیه اعلام کرد:
موشکهای S300 که قرار بود به ایران تحویل داده شود، منهدم شد!
ایشان در طول صحبتهای خود بارها از فعل «بود» استفاده کرد! وی همچنین ادامه داد: درست است که ایران سالها پیش هزینه خرید این موشکها را پرداخت کرده است ولی این دلیل نمیشود که ما این موشکها را به آنها تحویل دهیم!
تحلیل مولف: چند سالی است در عرصه سیاست خارجی برای اینکه دل کشور دوست و برادر خنک شود روزی ۱۰ بار مشت محکمی بر دهان آمریکا و همپیمانان غربیاش میکوبیم ولی کشور دوست و برادر روسیه برای اینکه دل آمریکا و همپیمانان غربیاش خنک شود اس۳۰۰های ما را منهدم میکند تا خیال ما و غرب با هم راحت شود!
(ایشالا خدا اس۳۰۰ هات رو منهدم کنه!)
هر چقدر سهم خودمان را از دریای خزر کم کردیم فایده نداشت و خبری از اس۳۰۰ نشد. لااقل اگر منهدم نمیکردند و کورسوی امیدی باقی میگذاشتند، میشد امید داشت تا مقداری از خلیج فارس را نیز تقدیم کنیم شاید نیمی از قرارداد (یعنی موشکهای اس۱۵۰) را بریمان بفرستند.ولی برادران روس هنوز ما ایرانیها را نشناختهاند و نمیدانند ما برای رفیق جان میدهیم اینها که چیزی نیست. مرام ما در رفاقت چیزی فراتر از سیاست است!
البته همیشه باید امید داشت. شاید در آینده مقامات کشور دوست و برادر روسیه گفتند: قبول… ما به شما اس۳۰۰ را تحویل میدهیم و ما نیز خوشحال شدیم و آنها اس۳۰۰ها را به سمت ما پرتاب کردند!!
تنهایی ژان ژاک روسو
ژان ژاک روسو، نظریهپرداز و منتقد اجتماعی در کتاب چند جلدی «امیل» مینویسد: «اگر یک سیلی به گوش کسی نواخته شود یا ناسزایی به کسی گفته شود و او صدایش درنیاید، چنان پیامد اجتماعیای دارد که هیچ عاقلی نمیتواند مانع از بروز آن شود و هیچ قانون و دادگاهی هم نمیتواند انتقام او را بگیرد…».
روسو، فیلسوف فرانسوی که کولهبار ذهنی سالهای دهشتناک استیلای کلیسا را با خود حمل میکرد و در عین حال شاهد پوستاندازی فرانسویها زیر سایه بلند بیقانونیهای دوران انقلاب کبیر این کشور هم بوده است، نامناسب بودن قوانین و بیعدالتیهای اجتماعی را بهانه قرار داده تا از زبان «امیل» به فرد توهینشونده اجازه دهد، خود در قالب مفسر و مجری قانون طبیعی، حق خود را به دست آورد.
روسو مینویسد: «فرد توهینشونده دِینِ عدالت را بر گردن دارد و فقط خود اوست که میتواند عدالت را در حق خود اجرا کند، فقط خود اوست که میتواند از حقش بگذرد…»
خالق امیل که قرنها پیش از نظریه «قتل به خاطر شرف» دفاع میکرد، آرزوی خود را برای آرمانشهر فردا، اینگونه بیان میکند: «اگر فرمانفرما بودم، ضمانت میدادم که هیچگاه در سرزمین من کسی را سیلی نخواهند زد و به کسی ناسزا نخواهند گفت…»
***
اگر جناب روسو به جای دو، سه قرن پیش مثلا ۳۰، ۴۰ سال پیش، نه اصلا اگر همین روزها میزیست و قرار بود رسالت اجتماعیاش را بر دوش بکشد، در بهترین حالت یا به خاطر برهم زدن نظم عمومی زندانی میشد یا اینکه کارش به دیوانهخانه میکشید تا شاید کسی را پیدا کند که واژههایی چون عدالت، شرافت، حق، تعلیم و تربیت و در یک کلام «انسان» را بفهمد و معنا کند.
روح تنهای ژان ژاک روسو چه میکشد!
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد