زمین سوخته امید و اعتماد
علیرضا کیانپور- قریب به یکسالونیم از نیمه تیرماه۱۴۰۳ و انتخابات ریاستجمهوری چهاردهم میگذرد و در این حدود۱۷، ۱۸ماه، قیمت دلار آمریکا حدود ۷۰هزار تومان و قیمت هر یکسکه تمام بهار آزادی خودمان نیز قریب به یکصدمیلیون تومان ارز رایج مملکتی، واترقیده است! چه آنکه یک دلاری آمریکایی که اوایل تیرماه سال گذشته در بازار تهران در ازای ۶۰هزار اسکناس یکهزار تومانی معامله میشد، امروز در همان بازار، با ۱۳۰هزار اسکناس هزار تومانی معامله میشود و یک سکه تمامبهار آزادی که یکسال و چندماه پیش در نخستین روزهای تیرماه۱۴۰۳ به قیمت ۴۰میلیون تومان معامله میشد، امروز با افزایش یکصدمیلیونتومانی، ۱۴۰میلیون تومان معامله میشود.
آنچه در حدود این یکسالونیم در میدان اقتصاد مملکت رقم خورده را به اهلش میسپاریم اما تحولات سیاسی و دیپلماتیکی که در این بازه زمانی۱۷، ۱۸ماهه از سر گذراندیم هم بر شکلگیری این اوضاع اقتصادی و معیشتی بحرانی بیتاثیر نبودهاند. تحولاتی که تنها بخشی از آن که به مسائل حوزه سیاست خارجی و مشخصا مذاکرات هستهای مربوط بود، از سویی منجربه فعالسازی مکانیسمماشه و بازگشت تمامی ششقطعنامه تحریمی شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه ایران و ایرانیان منجر شد و از سوی دیگر جنگی تمامعیار را بر این خاک و ساکنانش تحمیل کرد که ۱۲روز تمام، زمین و آسمان این سرزمین را به لرزه درآورد! تحریمهای خانمانبرانداز و جنگی خانمانسوز که بهجز تلفات انسانی گسترده و خسارتهایی که به برخی زیرساختهای نظامی و هستهای وارد کرد، ستونهای ترکخورده و پوسیده اقتصاد مملکت را نیز به لرزه انداخت.
با اینهمه اما این تنها تحولات و مسائل مرتبط با حوزه سیاست خارجی و دیپلماسی نیست که این فجایع را به اقتصاد ایران و معیشت ایرانیان تحمیل کرده؛ چه آنکه این روزها، حتی آندسته از ایرانیانی که بهدلیل تواناییهای شخصی و هوش و ذکاوت و کاردانی شخصی ذاتی یا اکتسابیشان، بیآنکه چشمداشتی از دولت و سیاستهای اقتصادی حاکمیتی داشته باشند، با استفاده از بستری که فضای مجازی و شبکههای اجتماعی در اختیارشان گذاشته بود، کسبوکاری برای خود به راه انداخته و از این طریق امرارمعاش میکردند هم در این چند سال گذشته، بهدلیل آنچه بهکنایه «خودتحریمی» میخوانند،
دار و ندارشان را از کف داده و شاهدند که چگونه هر آنچه رشته بودند، پنبه میشود! شهروندان یا به بیان دقیقتر کاربرانی که از بیش از یکدهه پیش که شبکه اجتماعی اینستاگرام در میان کاربران فارسیزبان محبوب شد، با هوشمندی از این فرصت استفاده حداکثری کردند و بهویژه به این دلیل که این پلتفرم برخلاف اغلب پلتفرمهای مشابه فیلتر نشده بود، توانستند کسبوکاری در آن برای خود به راه بیندازند و از این طریق امرار معاش کنند. همان صاحبان کسبوکارهای خرد مجازی که وقتی در دیماه۹۶، ناگهان با یک تصمیم قضایی، دسترسیشان به صفحات شخصیشان محدود شد، دار و ندارشان را در آستانه نابودی دیدند و وقتی پس از فروکش کردن اعتراضات زمستانی آن سال، با رفع محدودیت مواجه شدند، با امید و تلاش دوچندان برای گسترش کسبوکار خود تلاش کردند. این امید اما تنها چند سال بعد در همان نخستین روزهای اعتراضات سراسری سال۱۴۰۱ برای همیشه از بین رفت و صاحبان این کسبوکارهای خرد مجازی دریافتند که ناگهان دار و ندارشان «غیرقانونی» بوده و دسترسیشان به کلیدهای مجازی مغازههایشان مشروط است به استفاده غیرقانونی از فیلترشکنهایی که مسوولان ارشد مملکتی نیز اذعان داشتند که توسط دستهای مافیایی مدیریت و هدایت میشود!
درست در چنین شرایطی بود که درپی سانحه بالگرد رییسجمهور سیزدهم و برگزاری انتخابات زودهنگام ریاستجمهوری چهاردهم، وقتی پس از چند سال اصرار برگزارکنندگان انتخابات به ردصلاحیت حداکثری و «یکدستسازی» و «خالصسازی»، چهرهای همچون مسعود پزشکیان از سد بلند شورای نگهبان و ذرهبین قضاوت ششفقیه و ششحقوقدان این نهاد گذشت، چند میلیونی از همین مردم ناامید، امیدوار شدند که شاید اینبار با هر آنچه تاکنون دیدهاند، متفاوت باشد و این یکی، پای آنچه میگوید، بایستد. کاندیدایی که اگرچه با افتخار از این میگفت که «من عضو هیچ حزبی نیستم و نبودهام» و با تاکید بر اینکه «من نه بیسوادم، نه وابسته به حزب»، احتمالا با همان لغزش فرویدی اعتراف میکرد که عضویت در احزاب را همسنگ بیسوادی و نادانی میداند اما دستکم تاکید میکرد که «گردنم را در مقابل حرفهایم گرو میگذارم!»
مسعود پزشکیان در آخرین نطق انتخاباتی خود در آخرین مناظره انتخاباتی شامگاه ۱۳تیرماه که پیش از برگزاری دور دوم انتخابات ریاستجمهوری برگزار شد، پس از آنکه بهتندی به اظهارات سعید جلیلی که او را کاندیدای جریان اصلاحات معرفی کرده بود، تاخت و این گفته کاندیدای اصولگرای آن انتخابات را مصداق آشکار «دروغگویی» دانست، تاکید کرد: «من آمدم تا حکومت صداهایی را که شنیده نشده، بشنود. من اداره وضع کنونی را خطرناک و برای مردم شریف ایران غیرقابلتحمل میدانم. باید باهم نگذاریم که ایران روزبهروز ناتوانتر و ملت شریف ایران روزبهروز فقیرتر شوند. اگر با رای اعتماد شما انتخاب شدم، پیگیر خواستههای شما خواهم بود و در این راه دروغ نخواهم گفت. رای شما، حق شماست و انتخاب شما، تکلیف سنگینی برای من؛ گردنم را در مقابل حرفهایم گرو میگذارم!»
حالا اما در شرایطی که قریب به یکسال و نیم از آن زمان گذشته، مسعود پزشکیان هنوز نه آنچه را وعده داده بود، عملی کرده و نه دستکم توانسته مانع از وخامت بیش از پیش اوضاع یا به تعبیر خودش، «فقیرترشدن روزافزون» ایرانیان شود. وقتی هم کسی او و همراهانش را بهخاطر این ناکامی غیرقابلانکار مورد پرسش قرار میدهد، «جنگ ۱۲روزه» را بهانه میآورند و مشکلاتی که از خارج از کشور به ایران و ایرانیان تحمیل شده؛ حال آنکه نمیتوان منکر این واقعیت شد که علت یا دستکم یکی از علل اصلی وقوع آن جنگ نابرابر، ناکامی مذاکراتی بود که از واپسین روزهای فروردینماه امسال آغاز شده بود و اگرچه پیش از برگزاری دور ششم آن، ابتدا اسرائیل و متعاقبا آمریکا به ایران یا به تعبیر رییس دستگاه دیپلماسی دولت پزشکیان، به «میز مذاکرات» حملهور شدند اما این واقعیت نیز انکارناپذیر است که تا دور پنجم آن مذاکرات، نه گامی از سوی دیپلماتهای ایرانی در راستای دستیابی به تفاهم برداشته شده بود و نه نشانی از ابتکار احتمالی به چشم میآمد.
آنچه اما در ارتباط با ناکامی پزشکیان در تحقق وعده رفع «خودتحریمی» فیلترینگ رقم خورد، حتی از ناکامی او در پیشبرد مذاکرات و حلوفصل بحران اتمی جمهوری اسلامی نیز غیرقابلدفاعتر بود. چه آنکه تحقق این وعده نهتنها به کار کارشناسی زمانمند وابسته نبود بلکه حتی هزینه و بودجه خاصی هم نمیطلبید، تنها لازم بود رییسجمهوری شجاع در قامت رییس شورایعالی فضای مجازی فرمان رفع فیلترینگ شبکههای اجتماعی را صادر کند و به جای گردنکشی مقابل مردم، روبهروی آنهایی بایستد که اینچنین این سرزمین و شهروندانش را از نخستین حقوقشان محروم میکنند!
پزشکیان البته در آن کارزار انتخابات۱۴۰۳ شعار دیگری هم داده و مدعی شده بود که «اگر هر کاری کردیم و نتوانستیم به گفتهها و قولهایمان عمل کنیم، طبیعتا از ادامه کارهای سیاسی خداحافظی خواهیم کرد و ادامه نخواهیم داد!» سخنانی که از آن بهعنوان مهمترین وعده انتخاباتی پزشکیان تعبیر شد و ناظران آن سخنان را به حکم منطق اینطور تفسیر کردند که این کاندیدای انتخاباتی اگرچه حاضر به پذیرش نظارت حزبی و تعهدات تشکیلاتی نیست و سیاستورزی را کماکان در جهانی ماقبل توسعه و واپسگرا میفهمد اما دستکم میخواهد صادق باشد و صادقانه، اگر دید که مرد این میدان نیست، وعده استعفا از ادامه حضور در این میدان را عملی میکند. پزشکیان گفته بود که «این مسالهای روشن است؛ قرار نیست عمرمان را تلف کنیم و نتوانیم به مردم عزیز کشورمان خدمت کنیم و تبعیض، اجحاف و بیعدالتی در جامعه باشد و ما هم نتوانیم کاری (برای رفع آنها) انجام دهیم ولی همچنان ادامه دهیم. قطعا اگر نتوانیم کاری انجام دهیم، از مردم خواهیم خواست رایشان را پس بگیرند.» با این همه اما هنوز پس از یکسال و نیم، در حالی بر ادامه ریاستجمهوری و حضور در این مقام پای میفشرد که پول ایرانی بیارزشتر از هر زمانی است که تاریخ به خود دیده است!
