ایران؛ سرزمین انتخابهای دستدوم!
علی حسینی– افزایش بیمهار نرخ دلار نفس بازار موبایل را بریده و مردم را بهجای ویترینهای پرزرقوبرق فروشگاهها روانه بازار گوشیهای کارکرده و تعمیرگاههای شلوغ کرده؛ تصویری تلخ از کشوری که در آن خرید یک کالای معمولی به معادلهای پیچیده و اضطرابآور تبدیل شده است. رکودی که امروز در بازار موبایل دیده میشود فقط قصه یکصنف یا فعالیت اقتصادی نبوده بلکه نشانهای است روشن از شرایط عمومی جامعه، توان خرید مردم، آرزوهایی که کوچکتر شدند و آیندهای که هر روز مبهمتر بهنظر میرسد. درحالیکه در بسیاری از کشورها خرید یکگوشی هوشمند تصمیمی ساده و بیدغدغه (در حد انتخاب رنگ یا مقایسه چند مدل) بوده در ایران این عمل ساده تبدیل به یک چالش بزرگ شده است: چالشی میان نیاز واقعی و جیب خالی. وقتی فروشندگان از کاهش شدید مشتریان و تعمیرکاران از سهبرابرشدن صف مراجعهکنندگان میگویند این فقط تغییر سلیقه یا تحول بازار نبوده بلکه سندی است از این حقیقت که مردم بهسمت «حداقلها» رانده شدند. آنها بهجای ارتقا گوشی بهفکر زندهنگهداشتن همان قدیمی افتادند و بهجای هیجان خرید یک مدل جدید حسابوکتابهای سنگین و تصمیمهایی از سر اجبار میگیرند. اینوضعیت درظاهر یکمساله اقتصادی اما درواقع روایت زندگی مردم است؛ قصهای از مردم کشوری که هر روز فاصلهشان با جهان مدرن بیشتر میشود. کشوری که سیاستهایش نهتنها همراهی با رشد فناوری نداشته بلکه گویی مترصّد است تا شهروندانش کمتر به دنیای ارتباطات دسترسی داشته باشند.
از ویترینهای خاموش تا تعمیرگاههای شلوغ
اگر چندسال قبل به بازار موبایل سر میزدید اولین چیزی که توجهتان را جلب میکرد شور و هیجان مردم برای خرید مدلهای جدید بود. خانوادههایی که برای فرزندانشان هدیه میخریدند، کارمندانی که پسانداز چند ماهشان را برای یک گوشی خوب کنار گذاشته بودند، دانشجوهایی که گوشی بهتر برایشان بخشی از درسخواندن و پروژههای دانشگاهی بود. امروز اما بازار رنگ دیگری دارد: ویترینها پر است اما مشتری نیست. فروشندگان گوشیها را از پشت شیشه بیرون نمیآورند مگر وقتی مطمئن باشند که مشتری قادر به خرید است. قیمتها لحظهبهلحظه تغییر میکند و مردم با دلهره وارد مغازهها میشوند؛ دلهرهای که ربطی به انتخاب مدل نداشته بلکه به جیبشان مرتبط است. درمقابل تعمیرگاهها به اندازه کافی شلوغ هستند: گوشیهایی با باتریهای ورمکرده، صفحههای شکسته، مدلهایی که سالها از عمرشان گذشته و حالا صاحبانشان ترجیح میدهند یک بار دیگر تعمیرشان کنند و چند ماه دیگر استفادهشان را تمدید کنند. تعمیرکارها میگویند که بسیاری از تعمیرها اصلا اقتصادی نیست اما مردم مجبورند؛ توان خرید مدل جدید را ندارند. عمق فاجعه آنجاست که در بسیاری از موارد، هزینه تعمیر بالاتر از ارزش واقعی گوشی است، اما باز هم انتخاب تعمیر، انتخاب ناگزیر مردم است.
گوشی هوشمند؛ کالای ساده در جهان رویا در ایران
در جهان امروز، گوشی هوشمند یک وسیله لوکس نیست؛ بخش جداییناپذیر زندگی است. از کارهای روزانه گرفته تا تحصیل، بانکداری، خدمات، ارتباطات، مسیریابی، خرید بلیت، ثبتنامها، مطالعه، تجارت آنلاین و هزاران کار دیگر. در کشورهای دیگر، یک گوشی جدید معمولا با چند قسط ساده یا حتی طرحهای حمایتی خریداری میشود. در ایران اما گوشی هوشمند چنان به کالای گرانقیمت و دشوار تبدیل شده که حتی خانوادهها خرید موبایل برای فرزندانشان را به تعویق میاندازند. دانشآموزانی که باید برای کلاسهای آنلاین یا پژوهشهای مدرسه گوشی داشته باشند، گاهی با کمترین امکانات میمانند. کارگرانی که کارشان وابسته به پیامرسانها و ارتباطات آنلاین بوده مجبورند گوشیهای فرسودهشان را دوباره و دوباره تعمیر کنند. درواقع فاصله ما با جهان فناوری فقط در مدل گوشیها نبوده بلکه در کیفیت زندگی و سطح دسترسی به امکاناتی که باید بدیهی باشند است.
سیاستهایی که از قافله تکنولوژی دور است
بخش بزرگ این بحران نتیجه مجموعهای از سیاستها و تصمیماتی بوده که سالهاست کشور را از مسیر پیشرفت فناوری دور کرده است؛ از محدودیتهای اینترنت گرفته تا تعرفههای وارداتی، نوسانات ارزی، نبود برنامه برای حمایت از تولید داخلی و مهمتر از همه بیبرنامگی کامل در حوزه اقتصاد دیجیتال. انگار سیاستگذاران بهجای اینکه تلاش کنند جامعه را بهسمت دنیای مدرن سوق دهند ترجیح میدهند مردم کمتر در این دنیا حضور داشته باشند زیرا دنیای ارتباطات یعنی دسترسی، آگاهی، مقایسه و مطالبهگری. هرچه مردم کمتر ببینند، بدانند و ارتباط داشته باشند شاید کنترلشان راحتتر باشد.
یکی از تناقضهای عجیب این سالها این است که کشور از توسعه فناوری حرف میزند اما درعمل راه را بر ابتداییترین عناصر آن میبندد. نمیشود شعار پیشرفت داد اما گوشی هوشمند را تبدیل به کالایی لوکس کرد. نمیشود از اقتصاد دیجیتال گفت اما اینترنت را محدود کرد. نمیشود دم از عدالت زد اما مردم برای خرید یک گوشی باید از نیازهای دیگرشان بزنند.
آمار بیصدا اما گویا
کاهش ۵۰تا۷۰درصدی فروش گوشیهای نو رشد عجیب بازار گوشیهای کارکرده و افزایش چشمگیر تعمیرات آمارهایی هستند که شاید در صفحات اقتصادی دیده شوند اما پشت هر عدد زندگی انسانی قرار دارد. خانوادهای که پدرش چند شب بیخواب مانده تا پول گوشی فرزندش را جور کند. فروشندهای که ماههاست دخلش از خرجش کمتر است.
کاربری که برای یکپروژه کاری مهم گوشیاش ناگهان خاموش میشود اما پول تعمیرش را ندارد. اینها آمار نبوده بلکه روایت مردم است؛ مردمی که زیر بار فشار تورم و سیاستهای اقتصادی اشتباه چیزی از توانشان نمانده و حتی خرید یکگوشی معمولی هم برایشان به بحران تبدیل شده است. جهان با سرعت سرسامآوری درحال حرکت است. هوشمصنوعی، اینترنت نسلپنجم، گوشیهایی با قابلیتهای حیرتانگیز و فناوریهای نوین اما ما هر روز بیشتر عقب میمانیم آنهم نه بهدلیل اینکه مردم نمیخواهند بلکه بهدلیل اینکه سیاستها نمیگذارند. وقتی قیمت دلار لحظهای بالا میرود قدرت خرید مردم لحظهای پایین میآید. وقتی اینترنت محدود میشود فرصتهای شغلی از بین میرود و زمانیکه خرید یک گوشی عادی به «چالش اقتصادی» تبدیل شده نمیتوان از توسعه حرف زد. این عقبماندگی فقط اقتصادی نبوده بلکه فرهنگی، اجتماعی و آموزشی است. هر دانشآموزی که به خاطر نداشتن گوشی یا اینترنت مناسب از کلاس عقب میماند یعنی یک قدم دیگر از دنیا دور شدیم.
بازاری که آینه جامعه است
بازار موبایل شاید در نگاه اول یک بازار تجاری ساده باشد اما امروز آینه تمامنمای اقتصاد کشور شده است. این بازار نشان میدهد مردم در چه شرایطی هستند، چه چیزهایی برایشان اولویت شده و چقدر توان خرید دارند. وقتی مردم بهسمت گوشیهای کارکرده هجوم میبرند یعنی چیزی در اقتصاد بهشدت اشتباه پیش میرود. وقتی تعمیرکارها جای فروشندهها شلوغتر میشوند یعنی سیستم اقتصادی دیگر نمیتواند نیازهای پایه مردم را هم پوشش دهد. بازار موبایل فریاد میزند اما انگار کسی صدایش را نمیشنود. همه اینها درنهایت به یکحقیقت تلخ ختم میشود: مردم ایران ناچار به پایینآوردن سطح توقعشان شدند.
کسی که گوشی کارکرده خریده یا گوشی قدیمیاش را تعمیر میکند انتخاب لوکس نکرده بلکه «انتخاب ناگزیر» میکند. این شرایط نتیجه سالها بیتوجهی به اقتصاد، فناوری، ارتباطات و زندگی واقعی مردم و تصمیمهایی که بدون توجه به نیازهای جامعه گرفته شده و نتیجه سیاستهایی که مردم را از هفتهبههفته فقیرترکرده است. بحران بازار موبایل بخشی از یک تصویر بزرگتر است؛ تصویری از کشوری که در آن آینده مردم از گوشی هوشمند گرفته تا امید و آرامش هر روز دورتر و دورتر میشود اما حقیقت این است که هیچ جامعهای با قطع ارتباط با جهان، کاهش سطح دسترسی و گرانکردن ابزارهای زندگی مدرن به پیشرفت نمیرسد. مردم ایران سزاوار این نیستند که برای خرید یک کالای معمولی اینهمه تلاش کنند اما تازمانیکه تصمیمگیران بهجای همراهی با دنیای امروز با آن فاصله میگیرند این ماجرا ادامه خواهد داشت. بازارهای خاموش، مردم نگران، تعمیرگاههای شلوغ و رویاهایی کوچکشده و شاید تلخترین بخش ماجرا این باشد که هیچکس مسوولیت این شرایط را بر عهده نمیگیرد.
