هنر در محاصره دلالان!
جهان صنعت– پدیده فروش غیرقانونی بلیت تئاترها و کنسرتها در سایتهایی مانند دیوار در ماههای اخیر به یکی از نشانههای آشکار نابسامانی در بازار هنر ایران تبدیل شده است؛ بازاری که پیش از این نیز تحتتاثیر شرایط اقتصادی، کاهش قدرت خرید مردم و بیثباتیهای مدیریتی، دوران دشواری را تجربه میکرد. ظهور و گسترش این بازار سیاه نهفقط یک تخلف ساده اقتصادی بلکه عاملی مخرب در چرخه تولید، عرضه و مصرف محصولات فرهنگی است؛ چرخهای که همین حالا نیز برای زنده نگه داشتن خود با مشکلات متعدد دستبهگریبان است. فروش بلیت با قیمتهای غیرمتعارف و چندبرابری روی سکوی نشر آگهی، از یک سو شرایط نابرابر و ناعادلانهای برای مخاطبان هنر ایجاد میکند و از سوی دیگر زمینهساز بیاعتمادی گسترده نسبتبه روندهای رسمی فروش و مدیریت فرهنگی کشور میشود. ریشههای این مساله را باید در چند لایه بررسی کرد؛ در لایه نخست، وضعیت شکننده اقتصاد خانوار در ایران موجب شده هزینههای فرهنگی برای بخش بزرگی از جامعه به اولویتهای آخر منتقل شود. مردم در شرایطی که با چالشهای معیشتی متعدد روبهرو هستند، هر تصمیمی برای خرید بلیت یک برنامه هنری را با دقت و حساسیت بسیار میسنجند بنابراین هر اختلال یا افزایش غیرقابل توجیه قیمت، تصمیم به حضور در یک رویداد فرهنگی را برای بسیاری از مخاطبان منتفی میکند. در چنین بستری افزایش قیمتهای ساختگی توسط دلالان نهتنها فشار اقتصادی را بیشتر میکند بلکه عملا امکان بهرهمندی از تجربههای هنری را برای بخش بزرگی از مردم از بین میبرد و هنر را به کالایی لوکس و دستنیافتنی تبدیل میکند.
در لایه دوم، باید به خلأهای قانونی و نظارتی در سامانههای فروش بلیت و همچنین در بسترهای انتشار آگهی اشاره کرد. هنگامی که سیستمهای رسمی فروش امکاناتی برای محدودسازی خریدهای مشکوک یا ثبت و پیگیری رفتارهای قاچاقچیانه ندارند، یا از سوی دیگر پلتفرمهایی مانند دیوار سازوکار موثری برای شناسایی و حذف آگهیهای غیرقانونی ندارند، زمینه برای شکلگیری شبکههای دلالی بهسادگی فراهم میشود. این دلالان با خریداری تعداد زیادی بلیت در زمان کوتاه و سپس عرضه آنها با قیمتهایی غیرمنطقی، نهفقط از اضطرار مخاطبان سوءاستفاده میکنند بلکه درآمد اصلی هنرمندان و گروههای اجرایی را نیز تحتتاثیر قرار میدهند. در واقع سود حاصل از اجرای هنری بهجای آنکه در مسیر توسعه تولید و بهبود کیفیت آثار هزینه شود، سر از جیب واسطههایی درمیآورد که هیچ نقش فرهنگی یا هنری در این چرخه ندارند. در لایه سوم باید به چالشهای ساختاری صنعت هنر در ایران اشاره کرد. تولید آثار هنری، چه تئاتر و چه موسیقی، در سالهای اخیر با افزایش شدید هزینههای اجرا، محدودیتهای اقتصادی و کاهش حمایتهای دولتی مواجه شده است. بسیاری از گروهها برای جبران هزینههای تولید، بلیتفروشی را تنها منبع درآمد خود میدانند. حال وقتی بخشی از بلیتها توسط واسطهها به بازار سیاه منتقل میشود، نهتنها نظم فروش رسمی برهم میخورد بلکه برنامهریزی مالی گروهها نیز دچار اختلال میشود. این مساله حتی میتواند منجر به کاهش کیفیت آثار، کاهش تعداد اجراها و دلسردی هنرمندان شود چراکه درآمد حاصل از تلاش آنان بهطور مستقیم به دستشان نمیرسد و بیعدالتی در توزیع منافع به آسیبهای بلندمدت میانجامد.
از سوی دیگر انتشار آزادانه چنین آگهیهایی در فضای مجازی نوعی عادیسازی تخلف را به همراه دارد. وقتی کاربر در پلتفرمی مانند دیوار بهطور روزانه با آگهیهایی مواجه میشود که قیمت بلیت را دو یا سه برابر نرخ رسمی اعلام میکنند، پیام ناخواستهای به جامعه منتقل میشود: «تخلف هم آسان است و هم سودآور.» این روند در بلندمدت میتواند به تضعیف اخلاق اقتصادی، بیاعتمادی عمومی نسبتبه سازوکارهای رسمی و افزایش فساد خرد در جامعه منجر شود. در شرایطی که جامعه نیازمند بازسازی اعتماد عمومی است، استمرار چنین وضعیتهایی بسیار آسیبزاست. البته نباید نقش برخی مخاطبان را نیز در شکلگیری این بازار سیاه نادیده گرفت. تقاضای بالای لحظهای برای برخی اجراهای خاص – بهخصوص کنسرتهای پرطرفدار یا نمایشهای محدودی که بلیت آن در زمان کوتاه تمام میشود- گاهی شرایطی فراهم میکند که مخاطبان از سر علاقه یا اضطرار حاضر به پرداخت مبالغ غیرمنطقی میشوند. این رفتار بهصورت ناخواسته به دلالان انگیزه بیشتری برای ورود به این بازار میدهد. به بیان دیگر، اقتصاد بازار سیاه براساس اصل سادهای عمل میکند: تا زمانی که تقاضا برای خرید محصول با قیمت بالاتر وجود داشته باشد، عرضه غیرقانونی نیز ادامه خواهد یافت. بنابراین اصلاح رفتار مصرفکنندگان و افزایش آگاهی عمومی نیز بخشی از راهحل این مساله است.
تبعات گسترش بازار سیاه بلیت صرفا اقتصادی یا اخلاقی نیست؛ پیامدهای اجتماعی گستردهتری نیز دارد. هنر در هر جامعهای نهفقط یک فعالیت سرگرمکننده بلکه بخشی از جریان فرهنگسازی، گفتوگو، تعامل و بالندگی فکری است. محدود شدن دسترسی به هنر، چه بهدلیل هزینههای بالا و چه بهدلیل اختلال در مسیر رسمی فروش، به معنای محدود شدن دسترسی مردم به فرصتهای فرهنگی است. این امر میتواند شکاف فرهنگی را افزایش دهد و گروههایی از جامعه را عملا از زیست فرهنگی دور کند.
در چنین شرایطی هنر که باید عامل همگرایی باشد، تبدیل به نشانهای از نابرابری میشود. برای کاهش و حذف این بازار سیاه، صرفا برخوردهای مقطعی یا حذف چند آگهی کافی نیست بلکه باید مجموعهای از راهکارهای هماهنگ و ساختاری در نظر گرفته شود.
نخستین و مهمترین اقدام، ایجاد سامانههای فروش بلیت با سیستمهای هوشمند تشخیص رفتارهای غیرعادی است؛ سامانههایی که بتوانند خریدهای تکراری، حجمی یا مشکوک را شناسایی کرده و محدود کنند. در بسیاری از کشورهای دنیا محدودیت خرید براساس کد ملی یا شماره تماس اجرا میشود و امکان انتقال بلیت نیز بهشدت کنترل شده است. اجرای چنین سازوکارهایی در ایران میتواند تا حد زیادی جلو فعالیت دلالان را بگیرد.
گام مهم دوم، مسوولیتپذیر کردن پلتفرمهای نشر آگهی است. سایتهایی مانند دیوار باید با تدوین و اجرای سیاستهای سختگیرانه، انتشار آگهیهای مربوط به کالاهای فرهنگی مشمول قیمت رسمی را ممنوع کرده یا حداقل با فرآیند احراز هویت دقیق همراه کنند. همچنین لازم است همکاری نزدیکی میان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، پلتفرمها و نهادهای نظارتی برای ایجاد یک استاندارد مشترک در برخورد با این تخلفات شکل گیرد. حذف سریع آگهیهای مشکوک، مسدودسازی کاربران متخلف و ارائه گزارشهای دورهای از وضعیت تخلفات میتواند بخشی از این همکاری باشد. در کنار اقدامات نظارتی، ارتقای آگاهی عمومی نیز نقش مهمی دارد. مخاطبان هنر باید بدانند که خرید بلیت از بازار سیاه بهمعنای مشارکت در اختلال بازار رسمی و آسیبرساندن به جریان هنری کشور است. تولید محتوا در رسانهها، هشدارهای رسمی در صفحات فروش بلیت و گفتوگو با هنرمندان میتواند در تغییر نگرش عمومی موثر باشد. همچنین هنرمندان و گروههای اجرایی میتوانند با اطلاعرسانی شفاف و مستقیم به مخاطبان، راههای رسمی خرید را معرفی کرده و از آنان بخواهند از خرید بلیتهای غیرقانونی پرهیز کنند.
باید به این نکته توجه کرد که بازار سیاه بلیت صرفا یک معلول است، نه علت اصلی. علت اصلی در ضعف ساختارهای مدیریتی، مشکلات اقتصادی، نبود سیاستهای حمایتی مناسب و گسست میان عرضهکننده و مصرفکننده هنر نهفته است. اگر شرایط اقتصادی هنرمندان بهتر شود، امکانات اجرای آثار افزایش یابد و قیمت بلیتها متناسب با توان اقتصادی جامعه تعیین شود، فضای رشد برای دلالان نیز بهطور طبیعی از بین خواهد رفت. برونرفت از این وضعیت نیازمند تعامل چندجانبه است. تنها با چنین رویکردی میتوان امید داشت که بازار هنر ایران که همین حالا نیز با مشکلات فراوان روبهرو است، از فشارهای اضافه رها شده و مسیر رشد و شکوفایی آن هموارتر شود. این وظیفه تنها یک نهاد یا یک گروه نیست بلکه مسوولیتی است جمعی که آینده فرهنگی کشور به آن گره خورده است.
